تعداد بازدید :1117
نقد معماری یعنی نقد اجتماع
نشست اعضاي انجمن مفاخر معماري ايران، به مناسبت هفتادمين سال تاسيس دانشكده هنرهاي زيبا و نكوداشت محمدامين ميرفندرسكي، در خانه هنرمندان برگزار شد. استادان معمار در این نشست، بیش از هر چیز از تاثیر هویت اجتماعی بر چگونگی معماری جامعه گفتند._
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نشست اعضاي انجمن مفاخر معماري ايران، به مناسبت هفتادمين سال تاسيس دانشكده هنرهاي زيبا و نكوداشت محمدامين ميرفندرسكي، معمار و نويسنده كتاب «باغ به مثابه پيشآيند شهر» از مجموعه تاريخ معماري و شهرسازي ايران (ارگ بم) در سالن اميرخاني خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
ميرفندرسكي از دهه ۴۰ استاديار داوطلب دانشكدههاي فلورانس، استاديار
دانشگاه تهران، سرپرست دانشكده هنرهاي زيباي تهران و استاد مدعو
دانشكده معماري كمبريج انگلستان بوده است و بعد از بازگشت به ايران در
طول سه سال گذشته، پروژههاي معماري بسياري را در تهران و ساير شهرهاي
ايران از خود به يادگار گذاشته است.
مدرسه پرستاري زينب(س) تهران، طرح فرودگاه بينالمللي
اصفهان، طرح موزه بزرگ خراسان در باغ كوه سنگي و طرح موزه تاريخ طبيعي
خراسان از آن جملهاند.
در ابتداي اين جلسه، عليرضا قهاری رييس انجمن مفاخر معماري
ايران در ارتباط با نقد معماري معاصر اين سؤال را مطرح كرد كه
آيا نقد معماري معاصر دنيا اساسي دارد و آيا ما درباره معماري ايران
براساس ضابطه و معيار صحبت ميكنيم؟
وي با طرح سؤالاتی از اين دست سخنانش را به عنوان گرداننده جلسه اين
گونه ادامه داد: خود مباني اين نقد جاي سؤال دارد. آيا معماري ايران
اصولا نقدپذير هست؟ معيار ما براي گفتن زشت و زيبا چيست؟ آيا اين
معيار تنها سليقهاي است؟
وي همچنين گفت: فكر ميكنم ما در تئوري و نظريهپردازي ضعيف هستيم و
شايد لازم باشد امروز راجع به اين مسأله صحبت شود.
قهاری: از آن جا كه ما با پژوهشهاي مستشرقان بود که دانستيم بايد به معماري ايران پرداخته شود، گويا هنوز به سليقه مستشرقان و براساس سليقه آنها معماري گذشتهمان را ميسنجيم
به معماري ايران پرداخته شود، گويا هنوز به سليقه
مستشرقان و براساس سليقه آنها معماري گذشتهمان را
ميسنجيم.
وي افزود: ما ميتوانيم براساس گفتمان معماري كه محمد امين
ميرفندرسكي بنيادش را در دانشگاه تهران گذاشت، معماري معاصرمان را نقد
كنيم.
قهاري مجددا با طرح اين سؤال كه چه چيزهايي ميتواند ملاك نقد معماري
ما باشد، هدف اصلي بحث اين جلسه انجمن مفاخر معماري ايران را دست
يافتن به مباني نظري ميرفندرسكي و درك خطمشي وي و همفكرانش
دانست.
پس از طرح مسئله توسط قهاري، محمدمنصور فلامكي، معمار، مولف و ناشر
كتابهاي تخصصي معماري و شهرسازي به سخنراني پرداخت و گفت: اگر
بخواهيم با نگاه به وضعيت معماري معاصر، شاخصههاي اصلي نقش زندهياد
ميرفندرسكي را بدانيم، ميتوانم بگويم مهمترین دغدغههای او و
آنچه در دانشكده هنرهاي زيبا پايهگذاري كرد، این موارد
بود:
۱. بحث كردن درباره چيزی كه قرار بود ساخته شود و معين كردن
ضوابط و چگونگی ساخته شدنش(چيزي كه پيش از آن در دانشگاه ما وجود
نداشت)
۲. بيرون آوردن فرآوردههاي معماري از سليقه شخصي هرچند
ارزشمند
۳. به نقد گذاشتن و دانشكده را گرفتار و دچار نقد كردن
۴. بيرون آوردن فضاي آموزشي معماري از فضايي كه در يك گستره
محدود از راههاي شناخته شده خودش سخن ميگفت و نميخواست مكتوب
شود(اگر مكتوب ميشد، ضابطهمند ميشد و امكان اين را بهوجود ميآورد
كه ديگران در آن شركت كنند)
۵. گرفتن فرآوردههاي معماري و به گردش جهاني درآوردن و بهزمين
نشاندن آن
وی ادامه داد: جوي كه ميرفندرسكي ايجاد كرد، هرطور كه بود ادامه يافت
و بسياري از ما سعي كرديم آن جو را به هر بهانهاي رونق
بخشيم.
این معمار ادامه داد: اتفاق اصلي اين بود كه هر فرآوردهاي كه
از قبل ترسيم ميشد و بار هنري پيشرفتهاي هم داشت، به نقد گذاشته
ميشد و اين باعث ميشد آن فرآورده پس از آن به اندازهاي ارجمند
ميشد كه بتوان درباره آن بحث كرد و اگر تعداد بيشتري از علاقمندان به
آن رجوع ميكردند، ميتوانستند آنرا ابزاري كنند براي
پيشرفتشان.
فلامكي همچنين گفت: در آن دوران ما نهفقط در زمينه معماری، كه در
زمينه گسترش دادن فضای فكری و تحليلی مربوط به معماری و مجسمهسازی و
موسيقی و كنار هم قراردادن آنها تلاش میكرديم.
فلامکی: در آن سالها، همچنان كه در معماري نيز نقد
معماري تنها در زمينه خود معماري نبود، در نقد هر رشتهاي به رشتههاي
پنجگانه ديگر هم ميانديشيديم آورد. در آن سالها، همچنان كه در
معماري نيز نقد معماري تنها در زمينه خود معماري نبود، در نقد هر
رشتهاي به رشتههاي پنجگانه ديگر هم ميانديشيديم.
در ادامه جلسه حسنعلي لقائي به خاطرهاي از ميرفندرسكي مربوط به سال
1962 در فلورانس و كتابهاي كوچك فراواني كه در كتابخانه او توجهش را
جلب كرده اشاره كرد. به گفته لقائی همه اين كتابهاي كوچك در حوزه
ادبيات و فلسفه بودهاند و ميرفندرسكي با مطالعه آنها، توجه خاصي به
فلسفه و زيبائيشناسي داشته است.
اين معمار سپس به نقد لئوناردو بنه در بحث زشتيگرايي (كيچ) در
معماري اشاره كرد و گفت: پس از گذشت سالها، دو سال پيش در يك سفر به
ايتاليا در فروشگاه انتشارات مهمي كه در فرودگاه بود، كتابی به نام
«تاريخ زشتيگرايي در هنر» توجهم را به خود جلب كرد.
وي ادامه داد: من بعد از آن سعي كردم به اين ديدگاه نزديك شوم و به
دنبال پاسخي براي اين سؤال باشم كه به زشتي نزديك ميشويم يا به
زيبايي؟ آيا تفاوتهاي اين دو را ميدانيم؟ و آيا توانستهايم
شاخصههاي ذهني را به شاخصههاي عيني تبديل كنيم؟
لقائي افزود: آن چه دكتر فلامكي به آن اشاره كردند، در سطح
جهاني هم مطرح ميشود و آن، بحث «باز زندهسازي» است. اين بحث همواره
براي من جالب بوده و هست؛ ولي معتقدم جامعه ما به آن نميرسد؛ زيرا ما
در نقدمان به معيار و شاخص توجيهكننده براي كاري كه انجام ميدهيم،
نرسيدهايم. ما كارهايي را كه با خلاقيت زياد انجام دادهايم، توجيه
نكردهايم و درنتیجه دانش ما توسعه افقي نداشته است.
در ادامه جلسه دكتر بهبهاني پس از اشاره به خاطرهاي مشترك با
ميرفندرسكي از دانشكده هنرهاي زيبا، درباره محتواي معماري گفت: ما
چهار سال در دانشكده هنرهاي زيبا درس خوانديم؛ ولي نفهميديم معماري
چيست و متوجه نشديم اين دانش داراي محتواي علمي و فرهنگي و ادبي است.
بعد از دانشكده، در ايتاليا اولين كسي كه به عنوان سال بالايي
با او برخورد كرديم، زندهياد ميرفندرسكي بود.
وي ادامه داد: روزها و شبهای زیاد، بحث براي اين بود كه عمرمان
را تلف كرديم و ندانستيم محتواي معماري چيست. ميرفندرسكي دانش نگاه
كردن به معماري را به ما آموخت. من براي اولين بار در امتحان عملي
كنكور، واژه «تناسب» را شنيده بودم
لقائی: به زشتي نزديك ميشويم يا به زيبايي؟ آيا تفاوتهاي اين دو را ميدانيم؟ و آيا توانستهايم شاخصههاي ذهني را به شاخصههاي عيني تبديل كنيم؟ ... ما كارهايي را كه با خلاقيت زياد انجام دادهايم، توجيه نكردهايم و درنتیجه دانش ما توسعه افقي نداشته است
و روزهاي متمادي كه در فلورانس با ميرفندرسكي شهر را
عميق ميديدم و به ما ياد ميداد كه چگونه و چه چيز را ببينيم، مفهوم
«تناسب» را آموختم.
بهبهاني همچنين گفت: او اولين كسي بود كه گفت معماري فرهنگ و پيشينه
غني فرهنگي دارد و تا كسي اين فرهنگ را نشناسد، نميتواند معماري كند.
معماري را با اين دانش، بايد شناخت. ما دريافتيم آن چه انجام ميداديم
معماري نبود و او بود كه بستر جديدي براي گفتمان درباره معماري و هنر
را ايجاد كرد.
وي افزود: ميرفندرسكي عشق شگرفي به شعر نو فارسي داشت و خوب ميدانست
چگونه معماري را با آن بياميزد. شاملو را بسيار دوست داشت و نيما را
خوب ميشناخت و ميتوانست بين شعر، موسيقي، ادبيات كلاسيك و معماري پل
بزند و در نيمه دهه ۴۰ كه هنوز دانشكده معماري غرق تفكرات بوزاري
بود، به مخاطب بگويد كه اينها همه يك تفسير دارند.
پس از بهبهاني، پرنيان جواهريان به سخنراني پرداخت و
گفت:
آن چه من از دكتر ميرفندرسكي آموختم اين بود كه حرفهاي بودن درجاتي
دارد و زماني كه انسان در آن به كمال ميرسد، ميتواند اين اجازه را
به خود بدهد كه ديگر خيلي حرفهاي نباشد.
سپس مهندس صدري با اشاره به جايگاه ميرفندرسكي در مباحث نظري معماري
گفت: متأسفانه جامعه ما، با فرهنگ غريبه است. معيار من براي سنجش
معماري و فضا اين است كه معماري و شهرسازي (من اين دو را از هم جدا
نميدانم) تبلور فضايي فرهنگ يك جامعه است و براي شناخت تجربيات
معماري، بايد فرهنگ را بشناسيم.
وي ادامه داد: جامعه ما به لحاظ فرهنگي بسيار عقبافتاده است و به
همين دليل تحمل پذيرش فرهيختگان را ندارد و آنان را دفع ميكند. به
همين جهت، دكتر ميرفندرسكي كه به لحاظ نظري و عملي معمار بسيار خوبي
بود، از فضاي عملي معماري و شهرسازي ما كنار گذاشته شده بود و اين
باعث تأسف است.
معماري ما در شرايط حاضر، تنها توليد زباله است و چون او
توليدكننده زباله نبود، پذيرفته نميشد.
در ادامه جلسه محمد حسن محبعلي نيز با اشاره به پروژه تحقيقاتي
«قهوهخانه ۱۵ نفره در طبيعت» كه از سوي همسر ميرفندرسكي به او و
هم دورههايش محول شده بود، بر وجود رابطه انسان با فضا و انسانشناسي
و زيباييشناسي در معماري گذشته ايران تأكيد كرد و گفت: معماري ما در
گذشته به انسان متعهد بود و خواستههاي انسان را در فضا جواب ميداد.
مطالعه دقيق اين روابط در معماري ما، انسان را به ذوق
ميآورد.
وي همچنين گفت: اگر معماري گذشته ايران را دقيقتر مطالعه كنيم، نظام
معماري و هندسه و تعادلي كه در آن وجود دارد را ميبينيم. من فكر
ميكنم معماري ما براساس نظمي كه در طبيعت وجود دارد، پايهريزي شده
است. معماران ما در كانال طبيعت و نظام آن حركت ميكردند؛ در حالي كه
ما امروز برعكس آن روند عمل ميكنيم و سعي ميكنيم
محبعلی: معماري ما براساس نظمي كه در طبيعت وجود دارد، پايهريزي شده است. معماران ما در كانال طبيعت و نظام آن حركت ميكردند؛ در حالي كه ما امروز برعكس آن روند عمل ميكنيم و سعي ميكنيم همهچيز را از بين ببريم
كامران صفامنش در ادامه جلسه لب به سخن گشود و گفت: ميرفندرسكي حق
بزرگي برگردن نقد معماري دارد؛ زيرا حضور ايشان همزمان بود با پاگرفتن
روش جديدي كه متفاوت با «سنت بوزاري» بود. او اولين كسي است كه در
دانشكده هنرهاي زيبا، از زواياي غيرمعمارانه به معماري پرداخت و به
معماري از زوايه سينما و هنرهاي تجسمي نگاه كرد. او درباره معماري سخن
گفت و حتي دانشجوياني را كه نگاه مناسبي به اين طرز برخورد نداشتند به
فكر واداشت.
وي افزود: او در كلاسهاي «ويژواگ آرت» به ما که جوان بوديم، اجازه
داد به شيطنت و جستجوي بچهگانهمان ادامه دهيم و با نقاشي و موسيقي
درگير شويم و با دوربين عكاسي حركت كنيم و با آن نقاشي
كنيم.
صفامنش در ادامه گفت: او توانسته بود در همان زمان در دانشكدهاي كه
فضا براي آن چه مطرح ميكرد، نداشت، جايگاهي براي خود بسازد كه
حتي مخالفان سرسخت را نيز متقاعد كند. اخلاق بالاترين چيزي است كه او
براي ما گذاشته و در جامعه حرفهاي ما، اخلاق حضور بسيار كمرنگي
دارد. او هميشه كار درست را انجام ميداد.
وي اضافه كرد: اهميت ميرفندرسكی در نقد معماري به اين دليل است. او
فضاي ذهني و توجه به عينيت را از راهی «غيرشكلی» مطرح كرد. متأسفانه
او كمتر دست به قلم شد و بيشتر از راه گفتار دانشش را به ما منتقل
كرد.
در ادامه جلسه خوبچهر كشاورزي به مباحثي كه ميرفندرسكي براي نخستين
بار مطرح كرد و گفت: ما قبل از او فكر ميكرديم معماري كار عجيب و
غريبي است كه ديگري نكرده باشد. من تنها بعد از سيسال فهميدم معماري
دقيقا حس است و زماني كه انسان توانست تمام حسهايش را درك كند،
معماري درستي خواهد كرد.
كشاورزي سپس به خصوصيات كاربردي معماري گذشته ايران اشاره كرد و با
تأكيد بر تفاوتهاي حسي بناهاي مختلف در آن دوران اظهار داشت: چيزي كه
امروز ما را به شدت آزار ميدهد، ساختارشكني است. ما فكر ميكنيم ضديت
ما را بزرگ ميكند.
ممكن است ضديت باعث شود بتوانيم تجزيه و تحليل خوبي
بكنيم، مثل برهان خلف در هندسه، ولي واقعيت اين است كه ساختارشكني ما
را به جايي نميبرد كه در آن زيبائي ببينيم. در ساختمانهاي قديم ما
قواي جاذبه وجود داشت، ولي ساختمانهاي امروزي، با وجود جاذبه در نگاه
اول، در كاربرد ما را با دافعه مواجه ميكنند.
سپس اصغر صاحب سميعي به مرور دوران رياست ميرفندرسكي در دانشكده
هنرهاي زيبا پرداخت و گفت: من ايشان را مثل يك چشمه ميدانم كه همه
بايد به سرچشمه ميرسيدند تا بتوانند از آن استفاده كنند و صحبتهاي
او را نميشد دست دوم شنيد.
جواهریان: آن چه من از دكتر ميرفندرسكي آموختم اين بود كه حرفهاي بودن درجاتي دارد و زماني كه انسان در آن به كمال ميرسد، ميتواند اين اجازه را به خود بدهد كه ديگر خيلي حرفهاي نباشد
سپس به حذف شوراي قضاوت در سازمان آموزشي معماري توسط ميرفندرسكي اشاره كرد و گفت: آثار اين حذف هنوز در دانشگاه ادامه دارد.
در آن زمان كساني كه بد كار ميكردند پشت اين عدم
سازماندهي پنهان شده بودند و امروز هم همينطور است. متأسفانه مباحثي
كه ميرفندرسكي شروع كرد، به بنيادي شكل بخشيد و پس از او نفر دومي
وجود نداشت كه بحث او را پي بگيرد.
وي افزود: برای بررسی معماري ايراني بايد ببينيم مردم چگونه زندگي
ميكنند. متأسفانه شور و شوقي نيست، چون نقدي نيست، مبانياي
نيست و محتوايي نيست.
در ادامه جلسه هما ايراني بهبهاني نيز به بحث در دريافت معناي معماري
و شناخت آن به واسطه ميرفندرسكي و همچنين فقدان مباني در معماري امروز
كه از نظر او يك مد است، پرداخت.
سپس جليل اولياء به بحران معماري امروز اشاره كرد و دليل آن را عدم
ارائه مباني معماري به روز دانست.
وي گفت: بررسي جوامع امروز كمتر در كارها ارائه ميشود و اين مباحث
مدون نشده تا دانشجو آن بهره ببرد. شايد بهتر باشد كه ما ابتدا جامعه
خود را نقد كنيم و سپس معماري را. متأسفانه هويت خاصي را در جامعه
معماري نميبينم و شايد به اين دليل است كه هويت در جامعه حقيقي ما
نيز وجود ندارد.
سپيده شفاعي نيز در ادامه اين جلسه درباره ميرفندرسكي و نقد معماري
گفت: بازتاب آن چه را از ميرفندرسكي ميشناسم، در جامعه حرفهاي و
غيرحرفهاي نديدهام. از نظر من مباني با تاريخ تغيير ميكند و ما
تنها ميتوانيم انواع معماري و دورههاي مختلف آن را به عنوان مرجع
مطالعه كنيم و يا درباره آنها صحبت كنيم.
وي ادامه داد: سير تحول مباني معماري آميخته با نياز و سليقه است.
امروز به دليل عدم شناخت نيازها و به دليل سليقه نازكي كه حاكم است،
هيچ چيز جز سردرگمي باقي نمانده است. زيرا انسانها، خودشان،
نيازهايشان و الگوي زندگيشان را نميشناسند و سليقه تعريفشدهاي در
جامعه نداريم و اين در پوشش همه چيز، ازجمله در پوشش معماری، خود
را نشان ميدهد.
نقد معماري معاصر ما در واقع بايد يك نقد اجتماعي و نقد
انسانهاي گمشده ما باشد. در ادامه يزدان هوشور پس از اشاره به
آموختههايش از ميرفندرسكي، درباره نقد معماري، نقد كارفرما و همچنين
نقد دانشكدهها و استادان و در نهايت نقد اجتماع را مطرح
كرد.
در پايان جلسه كامران صفامنش مجددا بر اخلاق اجتماعي و حرفهاي
ميرفندرسكي تأكيد كرد و پس از آن قطعه شعري توسط مهندس لقائي به
پاسداشت ميرفندرسكي قرائت شد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران-آبان 1388
تدوین و آماده سازی برای انتشار در وب سایت : شهره السادات عربشاهی