تعداد بازدید :297
رشم، گوهری در کویر
سرزمین کهن ایران شهرها و روستاهای تاریخی بسیار دارد. برخی از آنها شناختهشدهتر هستند و نام برخی دیگر را کمتر شنیدهایم. مطالعه درباره هریک از این شهرها یا روستاها به منزله پیداکردن قطعهای از پازل تاریخ تمدن ایران است. این کار را یک کارشناس ارشد باستانشناسی برای یکی از روستاهای استان سمنان بهنام روستای«رِشم» انجام داده است.
از آنجا که در مورد پیشینه آثار تاریخی این روستا تا بهحال پژوهشی صورت نگرفته و به اظهارنظرهایی کوتاه بسنده شدهاست، مریم روانبخش، کارشناس ارشد باستانشناسی با گرایش دوره تاریخی، تصمیم گرفت با کمک استاد خود، دکتر غلامرضا کرمیان، برای دستیابی به اطلاعات تاریخی و قدمت دقیق رشم پژوهش کند. البته اثبات یا رد هر ادعایی در این زمینه نیاز به بررسی و مطالعات میدانی و پژوهشهای وابسته به انجام کاوشهای دقیق باستانشناسی دارد.
مطالعه درباره آثار تاریخی و معماری یک منطقه و توجه به موقعیتها و ظرفیتهای آن به عنوان جاذبههای گردشگری، میتواند به جذب هرچه بیشتر گردشگران داخلی و خارجی بینجامد و زمینه رشد و توسعه اقتصادی آن منطقه را فراهم آورد و حتی برخی مناطق را از خطر متروکشدن بهواسطه عدم توجه کافی به ظرفیتهای تاریخی آنها نجات دهد.
روستای رو به خشکسالی
بخش امیرآباد یکی از بخشهای شهرستان دامغان در استان سمنان است که بر اساس تقسیمات کشوری به سه دهستان قهابرستاق، قهابصرصر و تویهدروار تقسیم شده است. روستای رشم به عنوان یکی از توابع دهستان قهابرستاق، در دیواره ورودی به کویرمرکزی ایران و در کناره سمت چپ جاده از طرف دامغان به جندق قرار گرفته است.
مسیر دامغان به دشت کویر را به سمت جنوب میرویم. جاده کویری، کمتردد و خلوت است و هرچه پیش میرویم خلوتتر هم میشود. در جادهای که مرز زمین و آسمان در آن یکی شده و رمههای پراکنده شتر و سکوت کویر خیالانگیزترش میکند پیش میرویم. در انتهای راه، جاده شکل کوهستانی بهخود میگیرد و به گردنهای با پیچهای تند میرسیم که روستای رشم در دامنه شیب آن به سمت دشت کویر قرار گرفته است.
نخستین چشمانداز روستا امامزادهای است با گنبدی پلکانی که بر بلندای تپه و در کنار گورستانی سههزارساله قرار دارد؛ امامزاده شاهعباس٫ روز هفتم محرم است و اهالی روستا برای برگزاری مراسم به سمت حسینیه روستا در حرکتند.
نگاه جستجوگر ما توجه چندتن از اهالی روستا را به خود جلب میکند. رضا رستمی، دانشجوی مهندسی منابع طبیعی با گرایش جنگلداری، جوانی است که در غیاب توجه سازمان میراثفرهنگی با دوستانش دلسوزانه به کمک ما میآید و در پیداکردن جاذبههای روستا همراهیمان میکند. او و دوستش امین قاسمی مانند یک راهنمای حرفهای اطلاعات مفیدشان را در اختیار ما میگذارند و پیشینهای از جاذبههای روستا به ما میگویند.
گورستان سههزارساله
خانمی بهنام عصمت غلامی از ساکنان روستا درباره شیوه عزاداری پرشور رشمیها برایم میگوید. پس از مراسم، در پی دعوت مهماننوازانه اهالی برای صرف ناهار به سمت مسجد میرویم. رضا و امین با کاسههای آبگوشت نذری از راه میرسند و غرق بیتکلفی و گشادهدستی اهالی روستا در سایه درختان زیبای روبهروی مسجد با آنها همسفره میشویم.
دیدن همدلی و همراهی اهالی در جمع کردن سفرهها و شستشوی ظروف در آب روان چشمهای که از جلوی مسجد میگذرد تجربه خوشایندی است. زن و مرد و پیر و جوان میخواهند سهمی در ثواب این روز داشته باشند.
بعد از ناهار با رضا و امین به دیدن گورستان روستا میرویم. جهت قبرها شمالی- جنوبی است. این جهت به ما گوشزد میکند که این قبرها مربوط به دوره اسلامی نیستند و قدمت رشم به پیش از اسلام برمیگردد. بنا برشواهد، قدیمیترین گورهای این گورستان تاریخی قدمتی سههزار ساله دارند و روی سنگ قبرها خطوطی دیده میشود که که هنوز کاملاً مکشوف نشدهاند.
اهالی منطقه این گورستان قدیمی را به «ایرجیها» منسوب میکنند. ایرج یکی از سه پسر فریدون، پادشاه اساطیری ایران بود که بخش میانی دنیا که ایران هم جزو آن بود به او رسید.
روستای رشم که در مسیر جاده ابریشم قرار گرفته، محل زندگی سفالگران و صنعتکاران بوده است، بهطوری که در جایجای محوطه زیر پایتان تکههای شکسته ظروف سفالین باستانی را میبینید که هر یک داستانی به وسعت تاریخ را فریاد میزنند.
معماری در رشم
معماری رشم صخرهای و پلکانی است. خانههای آن از شمال در دامنه کوهپایه، پشت به کوه و از جنوب به زمینهای زراعی و منظر کویر نظر دارند که این تمایز باعث بهوجودآمدن جاذبههای طبیعی گوناگونی در این روستا شده است. رشم دارای سه چشمه آب شیرین می باشد. چشمهعلی در بخش مسکونی روستا قرار داشته و دو چشمه دیگر در خارج از بخش مسکونی روستا جهت استحمام و آبیاری زمینهای کشاورزی روستاییان مورد استفاده قرار میگرفته است. از ویژگیهای منحصر بهفرد رشم تنوع گسترده ابنیه شاخص تاریخی و مذهبی در آن است که از دوران پارتی تا دوران قاجار را شامل میشود. از جمله این موارد میتوان به بنایی به نام پیر اشاره کرد که چهارتاقی ساخته شده از خشت و در جنوب روستا واقع است.
یکی دیگر از جاذبههای تاریخی رشم، امامزاده روستاست که به شکل مربع بنا شده و گنبدی پلکانی بر فراز آن قرار گرفته است. قبر هشتگوش آن تقریباً تمام فضای داخل بنا را اشغال میکند. این امامزاده که به شاهعباس مشهور است، دارای معماری خاصی میباشد که به عقیده برخی مورخان، قبل از اسلام آتشکده بوده و برخی نیز احتمال میدهند متعلق به دوره تیموریان باشد.
هرچند معماری ساسانی تداوم معماری دوره اشکانی به شمار میرود، اما در دوره ساسانی است که این شیوه شکل کامل و مستقلی به خود می گیرد. استفاده از نقشههایی با عنصر مشخص ایوان، گنبدخانه و صحن (به صورت یک، دو، سه و گاه چهار ایوانی) مشخصه معماری ساسانی است. این نقشهها که ریشه در دوره اشکانی دارد، بعدها در دوره اسلامی تداوم پیدا میکنند. در کنار تنوع گسترده مصالح، استفاده استادانه از سنگلاشه و ملاتگچ برای ساخت بناهای مختلف، ویژگی شاخص معماری این دوره است. همانطور که معماری رومی با بتون رومی شناخته میشود، معماری ساسانی با ساختارهای سنگلاشه و ملاتگچ شناخته میشود.
بناهای تاریخی رشم
بسیاری از عناصر و اجزای معماری دوره ساسانی در معماری اسلامی در حوزه ایران، آسیای میانه و عراق بهچشم میخورد. مساجد اولیه بناهایی بسیار ساده به شمار آمده و چیزی جز نوعی ساختمان ساسانی نبودند که به تقلید از طرحهای بومی بهصورت بناهایی شبیه به چهارتاقی تکمیل شدهاند. این مساجد در محوطهای مربع یا مستطیلشکل و رو به قبله با دیوارهای خشتی ساخته میشدند که با مسدودکردن سه طرف آتشکدهها و چهارتاقها و ایجاد قبله از آنها برای برگزاری آیینهای مذهبی استفاده میکردند.
معماری مذهبی ایران در قرون اولیه اسلامی بیشترین تاثیر را در شکلگیری بناهای مذهبی روستای رشم (بنای امامزاده شاهعباس و بنای پیر) داشته و موید این فرضیه است که این بناها از نظر شیوههای طاق زنی، نوع مواد و مصالح به کار رفته در ساخت سازهها بهویژه ملات ساروج و گچ در لایههای زیرین بنای شاهعباس که در اثر گودبرداریهای غیر مجاز پدیدار شده و احداث آن بر بلندای یک تپه به شیوه اکثر آتشکدههای ساسانی متاثر از ادوار تاریخی پارت و ساسانی شکل گرفته و گویای شواهدی از استقرار یک بنا با شاخصههای مذهبی بر روی سازه آتشکدهای از دوران ساسانی است.
عمارت باصری، بنایی خشتی و باقیمانده از دوره قاجاریه است که در چهارکیلومتری روستا قرار دارد و به گفته ساکنان محلی، کاروانسرایی بوده که بخشهایی از آن تخریب شده است.
از دیگر بناهای تاریخی رشم، ارگی است که بهعنوان برج دیدهبانی بر بلندای کوهی در مجاورت روستا ساخته شده و متعلق به دوران حکومت ایل باصری بر روستاست. برخی از قسمتهای داخلی آن تخریب شده، ولی برج و بارو نسبتاً سالم مانده است. مصالح بهکار رفته در این قلعه، سنگ، گل، خشت و چوب است.
یکی دیگر از بناهای تاریخی روستا آبانبار منحصر بهفرد آن است که در بالای کوه چشمهعلی در مجاورت روستا قرار دارد. این بنا از سنگ و ساروج ساخته شده و ویرانههای دو آبانبار برج مانند از آن بهجا ماندهاست. ویژگی منحصر بهفرد این آب انبارها، وجود تعدادی فنجاننمای دایره و استوانهای شکل است که در شیب پایینی آبانبارها و در دل سطح افقی صخرهها شکل گرفته و به گفته افراد بومی، در سدههای قبل کاربریهاون و آسیاب سنگی داشته است.
سنگنگارهها
اوج شکوه و عظمت رشم، وجود سنگنگارههایی در دامنه کوههای مرتفع آن است. محمد ناصریفرد، محقق ایرانی، در کتاب خود با عنوان «سنگنگارههای ایران، زبان مشترک جهانی» سنگنگارههای رشم را اینگونه توصیف کرده است: در دامنه شرقی یکی از مرتفعترین کوههای منطقه بهنام کوه دختران یا چهل دختران در نقطه آغازین ظهور آب بر سنگهای سخت، نقشهای متعددی از بزکوهی (نماد آب خواهی) در دیار خشک حکاکی شدهاند. جهت همه نقوش یکنواخت و به طرف شمال است، بیشترین نقوش را نقش بزکوهی تشکیل میدهد و در کنار چشمه آب داخل روستا هم نقش یک سواره وجود دارد.
به نظر میرسد همه این آثار بعد از کشف آهن خلق شدهاند و با توجه به نوع حکاکی آنها میتوان گفت قدمت آنها از هزاره اول قبل از میلاد تا دوره اسلامی متغیر است که جهت قطعیت، بهرهگیری از تکنولوژی طیفسنجی عمومی و شتابدهنده و تحلیل ریزفرسایش ضروری است.
بر دیواره سنگی یکی از چشمهها نقش یک سواره با تکنیک هنری بالا حک شده که با توجه به شکل کلاه سواره به نظر میرسد متعلق به دوره ساسانی باشد. در دامنه شرقی کوه چهلدختر و در جهت شمالشرقی روستا، جایی که بافت قدیمی روستا شکل گرفته است، چشمه آب شربی به اسم چشمهعلی وجود دارد که با فنسکشی و ساخت آلاچیقهایی در اطراف آن، امروزه به تفرجگاهی برای اهالی روستا تبدیل شده است.
برای دسترسی به سنگنگارهها با همراهی راهنمایان محلیمان، امین و رضا به سمت چشمه در دامنه کوه میرویم. پیدا کردن نقوش تاریخی در میان رگههای بیشمار صخرهها به حل یک معما میماند.
نقش نگهبان چشمه
بر شرقیترین دیواره صخرهای درانتهای محوطه، روبهروی خانه نیمهویران قجری و در ارتفاع حدود یک متر از سطح زمین، نقش سواره نیزه بهدستی بر اسب مشاهده میشود که کلاهخودی نوکتیز به سر داشته، با دست چپ دهانه و افسار اسب را نگه داشته و نیزه بلندی را با هر دو دست حمل میکند. به نظر میرسد نقش رشم چگونگی نگه داشتن نیزه توسط یک اسبسوار را نشان میدهد.
این نقش در کنار چشمهای نقر شده و به گفته اهالی روستا از دیرباز به اسم نگهبان چشمه خوانده میشود. فرد سواره دارای محاسنی بلند بوده که تا روی سینه او را پوشانده است. نقش سوارکار رشم با نقش سوارکار پنجهعلی در کوهدشت لرستان، نقاشی دیواری سوار در دورا اروپوس(شهری مرزی میان شاهنشاهی اشکانی و امپراتوری روم که محل کنونی آن دهکده صالحیه در سوریه در نزدیکی مرز عراق است)، نقش سواره خسرو دوم در طاق بستان، نقاشی دیواری سوار کاخ ساسانی تپهحصار دامغان، نبرد میان شوالیههای پارتی و ساسانی در فیروزآباد و نقش برجسته بهرام دوم در نقش رستم قابل مقایسه است.
نیزه (دو دستی) اولین موردی است که در این نقش نظر بیننده را به خود جلب میکند. اسب سوار، نیزه را با شیبی زاویهدار از روی قفسه سینه به سمت بالا گرفته و به سمت چپ خود اشاره دارد. ادامه طول نیزه در بالای سر و گردن اسب به نمایش درآمده است که به نظر میرسد سبکی از یک رقابت یا دوئل با نیزه علیه فردی دیگر را به نمایش گذاشته است.
دکتر غلامرضا کرمیان، دکترای باستانشناسی پست دکترا در دوره ساسانی از دانشگاه ورشوی لهستان و عضو هیأتعلمی دانشگاه آزاد، در کتاب خود، «ساختار ارتش اشکانیان»، نظرات گوناگون در مورد منشاء شکلگیری تسلیحات ارتش اشکانی را چنین مورد بررسی قرار میدهد: این شیوه حمل نیزه اولین موردی است که در میان اسبسواران سبک اسحه خوارزمی نواحی شمالی به چشم میخورد و بهکارگیری آن توسط سواره نظام قدرتمند هخامنشی اولین نمایش حقیقی از نمونه یک جنگاور بوده است. یاغیان و درباریان همانگونه که منابع یونانی هم نوشتهاند اغلب نزاعهای خود را با نیزهبازی سواره انجام میدادند. فاصه نسبتا کوتاه اسکندر کبیر و سلوکیان این فرهنگ ایرانی را ریشهکن نکرد. پلوتارک همچنین اشاره به طول تقریبی دو متری نیزههای پارتی دارد.
به نظر میرسد طول نیزه توصیفی پلوتارک، مورخ یونانی، از اندازه نیزههای پارتی با نقش سوار رشم مطابقت دارد، بهویژه اگر در نظر بگیریم که طول نیزه سوار رشم از طول بدن اسب بلندتر است. از اوایل دوره ساسانی نیز نیزه به مهمترین اسلحه سواران در هنگام حمله تبدیل شده است.
به علت نوع تکنیک حکاکی و فرسایش طبیعی در طول قرنها، آنچه از ظواهر نقش برداشت میشود اندکی مبهم است اما به نظر میرسد کلاهخود شکلی مخروطی داشته و به شیوه کلاهخودهای پارتی بهوسیله دو نوار آهنی پرچی در لبه پایینی آن به یکدیگر متصل شده و در قسمت پایینی کلاه به صورت آویزی ناحیه گوشها و قسمتی از گردن را پوشش میدهد.
فرم عضلانی اندام اسب بهویژه در رانها و ساق پاها مشهود بوده و نظر میرسد مرکب سوار توسط یک سیستم زرهپوش برگستوان (پوشش زره مانند اسب) در قطر لگن پهلوها و جلوی قفسه سینه با پوششی که تا شکم حیوان پایین آمده، محافظت شده است.
بر روی برگستوان اما بدنه زینی به چشم میخورد که امکان محکمنشستن سوار بر اسب را ممکن ساخته و به احتمال زیاد بهمنظور حفظ تعادل نیزهدار در هنگام ضربه و تصادم با چند تسمه در زیر شکم حیوان تثبیت شده است. در نقش رشم با نوعی برجستگی مشهود در قسمت جلویی زین روبهرو هستیم.
خانم جورجینا هرمان، باستانشناس، اشاره به نوع جدیدی از زینها با قوسهایی برجسته در جلو دارد که به باور او در اواخر دوره ساسانی شکل گرفتهاند. این نوع زین جدید جلو قوسی روی یک زین پارچهای قرار میگرفت که تسمههای زیر شکم و اطراف سینه، زین را در جای خود ثابت نگه میداشت. انگیزه چنین تغییری ظاهرا به وجودآوردن یک جنگجوی زرهپوش کارآمدتر بوده است. این زین، احتمالا بخشی از یک ترکیب کلی بهمنظور افزایش توان و سرعت سوار مسلح به نیزه بوده است.
شمشیر بلند و باریکی احتمالا به منظور دسترسی سریع به قبضه شمشیر به حالت اریب و معلق در تنه مرکب و طرف راست سوار به کمربند متصل شده است.
اثرات هوازدگی، توانایی ارائه نتیجه قطعی درباره پوشش سوارکار را به خطر می اندازد. اما به طور کلی بهنظر میرسد لباس تونیک بلندی است، در پایین آن گشاد شده، دارای چینهای متعددی در ناحیه شکم و ران پا بوده و بر روی شلواری که بر روی قوزک پا تنگ و بسته میشود قرار گرفته است. کاوه فرخ، مدرس تاریخ دانشگاه بریتیش کلمبیا، به یک تصویر شاخص اروپایی از لباس ایرانی در کاشی معرق کلیسای «سن آپولینار نوو» در راونای ایتالیا اشاره می?کند که در آن، سه خردمند یا مغ زرتشتی به نمایش درآمدهاند. این نقش به خوبی ویژگیها و سبک پوشش ایرانی را به نمایش گذاشته است. آنها شلوارهای تنگ ایرانی همراه با بالاپوشهایی شنل مانند بر تن کردهاند.
به نظر میرسد این الگو در قیاس نقش سوار رشم با این نقش نیز به کار رفته است. زین و یراق اسب با آویزهایی بهصورت تسمههای چندگانه در انتهای آن به دست چپ سوار میرسد. ویژگی کلی پیکره در برگیرندة جثة متناسب سوار و بدن و گردن کشیده و بلند و سر کوچک اسب است.
بهطور خاص نقش سوار رشم در قیاس با نقوش سایر شهریاران سواره ساسانی، دارای بیشترین تشابه با نقش پنجهعلی لرستان از نظر ابعاد، تکنیک حجاری و فرم مرکب سوار است و حکایت از تعلق زمانی آن به ادوار اواخر دوره پارت و اوایل دوره ساسانی دارد.
حرف آخر
متأسفانه روستایی با این پیشینه و آثار تاریخی، درحالی که باید بهعنوان یک جاذبه گردشگری موردتوجه سازمان میراثفرهنگی باشد، مانند بسیاری از محوطهها و روستاهای تاریخی دیگر به حال خود رها شده و اقدام درخوری برای معرفی و نگهداری از آثار تاریخی آن انجام نگرفته است.
پیگیری و علاقه دو جوان رشمی در هرچه کاملتر نشاندادن جاذبههای روستا تاسف ما را برای عدم استفاده از استعدادها و سرمایههای انسانی در روستایی که با وجود سخاوتمندی طبیعت زیبایش رو به خشکسالی گذاشته و آمار جوانان تحصیلکرده اما بیکار آن بالاست، بیشتر میکند.
ارمغان زمانفشمی
مریم روانبخش
برگرفته از روزنامه اطلاعات