تعداد بازدید :62
رنگها و فرهنگها

انسانها و رنگها زیرمجموعهای از نظام جهانند که مدام با یکدیگر در تعامل هستند. رنگها از مهمترین عناصر دیداری به حساب میآیند، در برانگیختن احساسات از جمله غم، شادی، خشم و آرامش مؤثرند و بهخاطر کاربرد مؤثرشان حتی در درمان بیماریها استفاده میشوند.
رنگها و ارزشهای اجتماعی
دکتر سلمان قادری، جامعهشناس و مددکار، میگوید: رنگ یک ویژگی
اجتماعی است اما هنوز به ارزش آن از دیدگاه جامعهشناسی پرداخته نشده
است. تحقیقات موجود بیانگر این است که تئوری جامعهشناسی رنگها در
رشته جامعهشناسی فرهنگی از نحوه درک مردم از این پدیده شکل میگیرد و
بر همین اساس در هر جامعه و فرهنگی از یک رنگ خاص بهعنوان نماد
استفاده میشود. هر رنگ، بازتاب ارزشها، هنجارهای فرهنگی و اجتماعی و
آرزوها و اهداف یک جامعه است و انتخاب نوع رنگ، میتواند این ارزشها
و هنجارها را نشان بدهد. برای مثال در جوامع اسلامی، سبز رنگ مقدسی
بهشمار میرود و در جوامع کمونیست، رنگ قرمز از قداست برخوردار است.
در بسیاری از فرهنگها مانند کشورهایی که دین اسلام یا مسیحیت دارند،
رنگ سیاه نشانه سوگواری است، در حالی که بین پیروان آیین های هندو و
کنفوسیوس، رنگ سفید نشانه عزاداری بهشمار میرود که به فرهنگ و فلسفه
بعد از مرگ ارتباط دارد.
بنابراین رنگها بازتابدهنده ارزشهای هر جامعه هستند. البته این
ارزشها در گذر زمان میتوانند بهمرور تغییر کنند و با توجه به شرایط
و مقتضیات جامعه عوض شوند.
وی میافزاید: اقشار مختلف استفادههای متفاوتی از رنگها میکنند.
برای مثال افرادی که در زمینه موسیقی فعال هستند از تنوع رنگ بیشتری
بهره میبرند یا طبقات بالای جامعه از رنگهای بیشتری استفاده
میکنند و در میان طبقه متوسط و پایین یا طبقات مذهبی، رنگهای تیره و
خنثی پرکاربردتر هستند، پس تنوع رنگ به بینش مردم و سبک زندگی آنها
مرتبط است. در جوامع آزاد و توسعهیافته، مردم حق بیشتری در استفاده
از رنگها نسبت به جوامع فقیرتر و محدودتر برای خود قائلند.
رنگها بازتابدهنده نگرش معناداری هستند و نحوه استفاده کردن از
آنها میتواند واکنشهای مختلفی درپی داشته باشد؛ مثلا در ایران
میبینیم که افراد سوگوار از رنگهای شاد استفاده نمیکنند و شخصی که
رنگ شاد بپوشد از عزاداری طرد میشود و نگاه مردم به او تغییر
میکند. به همین ترتیب در مدرسه بر اساس ارزش اجتماع، دانشآموزان حق
انتخاب رنگ دلخواه یا درخواست رنگهای شاد را ندارند و اغلب از
رنگهای خنثی برای روپوش مدارس استفاده میشود.
اما هرچه زمان پیش میرود و نقش رسانههای اجتماعی گسترش پیدا میکند
و توجه به حقوق انسانها بیشتر میشود، مردم بهویژه جوانان، استفاده
بیشتر از رنگهای شاد را حق خودشان میدانند و گرایش به رنگهای
موردعلاقه و شاد در پوشش و دکوراسیون، متناسب با سن میشود.
مسلماً در خانهای که تنوع رنگ وجود داشته باشد، میزان شادی افراد
خانواده بیشتر است. تنوع رنگ میتواند در روحیه افراد تأثیر بگذارد.
کسانی که از رنگهای خنثی یا سیاه یا آبی استفاده میکنند بهمیزان
بیشتری نسبت به کسانی که از رنگهای متنوع استفاده میکنند، دچار
افسردگی میشوند. استفاده از رنگهای متنوع میتواند میزان شادی و
نشاط را در بین خانواده و جامعه افزایش دهد. بنابراین خوب است به جای
اینکه یک جامعه سیاه یا سفید باشد، یک جامعه رنگی داشته باشیم؛
جامعهای که تنوع رنگ را بپذیرد و توان پذیرش تنوع ایدهها و نظرات
مختلف را داشته باشد. جامعهای که تنوع را بپذیرد، نهتنها تنوع رنگ
بلکه تنوع ایدهها و نظرات مختلف را خواهد پذیرفت؛ جامعهای که همه در
انتخابهای خود آزادند.
جامعه باید خودش را با شرایط موجود سازگار کند و شرایط و اقتضائات
خاص نوجوانها و جوانها را در نظر بگیرد. شاید تا دهه ۴۰ و ۵۰ عموماً
رنگهای خنثی خیلی طرفدار داشت و پذیرفته شده بود. در دهه ۶۰ هم
انقلاب و جنگ و شرایط آن زمان بر محدود بودن رنگها تأثیر گذاشته بود
و رنگهای سفید، سیاه، خاکستری یا طوسی بین مردم رواج داشت. در
دهههای ۷۰ و ۸۰ با توسعه جوامع و فعالیت رسانهها، مردم به استفاده
از رنگهای شاد اما پذیرفتهشده روی آوردند. جوانان میخواهند از
رنگهای متنوع استفاده کنند و این تنوع رنگها کمک میکند که بتوانند
لحظات شادتر و زندگی اجتماعی پرنشاطتری داشته باشند، بنابراین لازم
است در حوزه سیاستگذاری اجتماعی به این مسأله پرداخته شود.
رنگ، همانطور که بازتابدهنده ارزشهای اجتماعی است، میتواند بر
ذهنیت و نگرش افراد تأثیر بگذارد و در کاهش افسردگی و افزایش نشاط،
نقش داشته باشد. زمانی که پارکی تنوع رنگ دارد، زیباتر و بانشاطتر
است تا وقتی که فقط یکدست سبز باشد. یک باغچه رنگارنگ بیشتر باعث
لذت افراد میشود تا یک باغچه که فقط چمن است. به همین صورت در جامعه
باید از تنوع رنگها، مغازهها، خیابانها و حتی وسایل حمل و نقل
استفاده کرد و به افراد حال بهتری هدیه داد تا با وجود مسایل و
مشکلات، زمانی که از خانه یا محل کار بیرون میآیند، رنگ و شادی را
ببینند و روحیهشان بهتر شود.
تنوع روی بهترشدن خلق و خوی افراد تأثیر مستقیم دارد. در فصل بهار که
تنوع رنگها زیاد است، افراد روحیه بهتری دارند. زمانی که باران
میبارد ،گلها میرویند و طبیعت شاداب میشود. این باعث ایجاد احساس
آرامش و شور و نشاط خواهدشد. درواقع طبیعت به ما میآموزد که از
رنگها برای شادابتر شدن استفاده کنیم. زمانی که جامعه متنوع است،
افراد حس همدلی، کمک کردن و حمایت اجتماعی بیشتری دارند. در چنین
جامعهای توان سازگاری با مسایل بیشتر است و مردم راحتتر مشکلاتشان
را حل میکنند. همچنین مطالبهگری اجتماعی بیشتری دارند.
درواقع رنگ یک زبان جهانی است که بر احساسات افراد تأثیر میگذارد و
فرهنگها را شکل میدهد. شاید اغراق نباشد که بگوییم رنگها پیشزمینه
جهان را میسازند و یک بعد انسانی دارند که نمیتوان آن را نادیده
گرفت، زیرا میتواند در تغییر حالات مؤثر باشد.
رنگدرمانی
رنگهایی که درمحیط کار و زندگی هستند بیشترین تأثیر را بر ما
میگذارند، مثلا وجود رنگ آبی در اتاق خواب، خواب آرامی به ارمغان
خواهد آورد، گرچه در مدتی که خواب هستیم آن را نمیبینیم.
رنگدرمانی یک شیوه مهم درمان جایگزین است، زیرا به آسانی در دسترس و
تأثیرگذار است. قرار دادن بیماران در معرض رنگهای گوناگون از طریق
نور برای درمان مشکلات روانشناختی و فیزیولوژیکی در فرهنگهای
باستانی در مناطقی مانند چین، هند و مصر ریشه دارد که در آنها
بیماران را در سولاریومهایی با شیشههایی با رنگهای گوناگون
مینشاندند.
متأسفانه مردم ایران در انتخاب لباس، خودرو، دکوراسیون و معماری از
رنگهای شاد استفاده نمیکنند، درحالی که اگر به گذشته بنگریم و فرهنگ
ایرانی را بشناسیم، میبینیم که ایرانیان در گذشته از لباسها،
فرشها، پردهها و سایر لوازم زندگی رنگارنگ و شادی استفاده میکردند
که هنوز در لباسها و صنایع دستی محلی به چشم میخورد. حتی مردان
هنگام جنگ از پوششهای رودوزی شده رنگی برای سلاحهای خود استفاده
میکردند که نمونههای آن در موزههای ایران و جهان گواه این مدعاست.
با نگاهی به فرهنگ ایران میتوانیم درسهایی را که برای ادامه زندگی
به آنها نیاز داریم دریافت کنیم که توجه به رنگ و نشاط اجتماعی
نمونهای از آن است.
دکتر نادر اباذری، روانشناس، درباره کاربرد رنگ در کارکردهای مغزی
میگوید: طبیعت مغز بهگونهای شکل گرفته است که برای تداوم حیات،
کیفیت کارکردهای شناختی و هیجانی، حفظ تمرکز و دلایل دیگر، نیاز به
تحریکات محیطی دارد. این موضوع را با یک مثال میتوانیم بهتر درک
کنیم. تصور کنید که ما قرار است بهعنوان یک راننده پنجساعت مداوم
رانندگی کنیم، اگر پنجساعت در شهر رانندگی کنیم، احتمال خوابآلودگی
در ما تقریباً به صفر میرسد. حتی اگر خسته باشیم هم احتمال کمی وجود
دارد که هنگام رانندگی در شهر دچار خوابآلودگی شویم. این در حالی است
که هنگام رانندگی در بزرگراههای بین شهری، حتی اگر پرانرژی باشیم و
کمبود خواب هم نداشته باشیم، احتمال بیشتری وجود دارد که دچار
خوابآلودگی شویم.
خوابآلودگی یکی از پیامدهایی است که ناشی از عدم تحریکات محیطی است.
حالا این مثال را به زندگی روزمره تعمیم دهیم. زمانی که همه
فعالیتهای روزانه بهطور مرتب در حال انجام هستند، خواسته یا
ناخواسته تحریکات محیطی برای مغز فراهم میشوند، این درحالی است که در
برخی از مواقع تحریکات محیطی به کمترین میزان میرسند و پایین آمدن
تحریکات محیطی بهخودی خود میتوانند علامتهایی شبیه به افسردگی،
خستگی مزمن و البته وسواس فکری را بهوجود آورند.
از موقعیتهایی که کمترین میزان تحریکات محیطی برای مغز فراهم است،
میتوان به زمان بستری شدن در بیمارستان، ماندن در خانه بهمدت طولانی
برای مثال برای درس خواندن و البته قرنطینه اشاره کرد که این روزها
تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم آن قابل مشاهده است.
در این شرایط بهتر است از تحریکات محیطی استفاده کنیم که تاحدودی
تحتکنترل ما باشند (برای مثال جابهجا کردن وسایل خانه و تغییر
دکوراسیون) تا فضای زندگی ما حال و هوای متنوعی به خود بگیرد. همچنین
پخش کردن صدای موسیقی یا رادیو در خانه به تحریک بخشهایی از مغز کمک
میکند. یکی از سادهترین روشها برای فراهم کردن تحریک محیطی برای
مغز، تغییر رنگهاست.
در اغلب خانوادهها مشاهده میشود که اعضای خانواده بهخصوص پدر و
مادرها رنگهای وسایل و دیوارها را طوری تنظیم میکنند که ظاهر مناسبی
داشته و پسندیده باشند، این درحالی است که از رنگها میتوانیم به نفع
وضعیت روانیمان نیز استفاده کنیم و تنها کارکرد رنگها برآورده کردن
معیارهای بهروز بودن نیست.
در روانشناسی از جنبههای گوناگون و با استفاده از طبقهبندیهای
مختلف به اثرات رنگها بر وضعیت روانی پرداخته شده، اما یکی از
جامعترین طبقهبندیها تقسیم رنگها به رنگهای سرد و گرم و سنجیدن
اثرات کلی آنها بر وضعیت روانی است.
رنگهای سرد مثل سبز و آبی و بنفش میتوانند سیستم عصبی را به سمتی
سوق دهند که بخش پاراسمپاتیک در آن فعال شود. پاراسمپاتیک در واقع
مسئول احساس آرامش در فکر و احساس و رفتار ماست. رنگهای سرد
میتوانند احساس برانگیختگی و بیقراری را کاهش داده و آرام و قرار را
در زمانهایی که عجول بودن، ما را آزار میدهد، به ما بازگردانند.
زمانی که سیستم پاراسمپاتیک در اثر تحریک رنگهای سرد فعال شود، احساس
آسیبپذیر بودن کاهش پیدا کرده و فرد میتواند با آرامش، تأمل و تحمل
بیشتری نسبت به موقعیتها واکنش نشان دهد.
رنگهای گرم مثل زرد و قرمز و نارنجی، رنگهایی هستند که سیستم
سمپاتیک را در سیستم عصبی ما فعال میکنند. سیستم عصبی سمپاتیک حالتی
از آمادهباش را بهوجود میآورد که گاهی با اضطراب و خشم و بیقراری
همراه است، اگرچه هیچیک از این هیجانها بهخودی خود منفی و مضر
نیستند اما اگر هیجان غالب ما در زندگی روزانه این احساسات باشند،
شاید اختلالات روانی و حتی اختلالات جسمانی مثل دردهای بدون علت
فیزیکی، بههمریختگی گوارش و نوسان در کارکردهای قلبی نیز بروز پیدا
کنند.
رنگهای گرم و سرد، هریک میتوانند مضرات و مزایای متعددی در زندگی
ما داشته باشند. بهترین حالت این است که در فضاهای مختلف خانه متناسب
با کارکرد هر فضا از رنگی استفاده شود که سمپاتیک یا پاراسمپاتیک
بهدرستی فعال شوند.
در روزهای قرنطینه میتوانیم بهعنوان یک تغییر و تنوع، با تنظیم
رنگِ چیزهایی که تحت اختیار ما هستند با یک تیر چند نشان بزنیم، یکی
اینکه شکل تازهای به خانه بدهیم، دوم اینکه از ظرفیتهای اثرگذاری
رنگها بر مغزمان استفاده کنیم و در نهایت اینکه تحریک محیطی برای
مغز را در این روزها فراهم آوریم.
برگرفته از روزنامه اطلاعات