تعداد بازدید :335
سدها ؛ سازه استراتژیک «آب» و «محیط زیست»

طبق گزارشهای ثبت شده در حادثه سیلاب فروردین ۱۳۹۸ در ایران، سد کارون ۴ توانست دبی تقریبا ۳۲۴۰ متر مکعب بر ثانیه را کنترل و مهار سازد. این دبی در مورد سدهای گتوند، سیمره و کرخه به ترتیب ۵۳۳۰، ۳۰۸۰ و ۸۰۰۰ مترمکعب برثانیه برآورد شده است. هیچ سازهای جز سد را نمیتوان برای کنترل و مهار این احجام بیکران آب در نظر گرفت.
متاسفانه در سالهای اخیر تلاشهای زیادی در جهت تخریب هدف سدسازی صورت گرفته است و سدها - این ناجیان بیادعا - را در مرکز سیبل اتهاماتی همچون فرونشست زمین، افت سطح آبهای زیرزمینی، تغییر اقلیم منطقه، زمینلرزه و غیره قرار داده است. این در حالی است که در دهههای اخیر اقلیم گرم و خشک ایران، به مشکلات حاد خشکسالی دچار است و این موضوع دستمایهای برای زیر سوال بردن صنعت سدسازی در کشور شده است.
کارشناسان می گویند: گرچه ابعاد زیست محیطی سدها به رغم برخی مزایای آنها، به وضوح بر همگان آشکار است اما بیش از اثرات زیست محیطی، این تغییرات اجتماعی در مناطق است که بحران جدی را در سال های پیش رو به عنوان منبع برخی از معضلات اجتماعی معرفی کرده و متاسفانه به دلیل روند آرام و ناملموس خود از نظرها پنهان مانده است.
با احداث سد بر روی یک رودخانه در یک جانمایی درست به لحاظ مهندسی، جریان آب از یک نقطه به نقطه دیگر با توقفی چشمگیر روبرو می شود. به دلیل ایجاد مخزن سد، حجمی از آب به طور روز افزون ذخیره می شود که توجیهات اقتصادی نظیر تولید برق آبی، کشاورزی و تامین آب شرب را در پی دارد. اما در مقابل غالب زمین های وسیع و بعضا حاصلخیز که محل سکونت افراد بومی و پناهگاه جانداران فراوان است، با آغاز فرایند آبگیری و بالا آمدن سطح آب، به زیر آب رفته و ساکنان منطقه هم ناگزیر به تخلیه هستند. تغییرات اقلیمی که در اثر دستکاری بشر در طبیعت رخ می دهد، از بین رفتن گونه های نادر جانوری را در پی دارد که طی میلیون ها سال با شرایط منطقه تکامل یافته و اکوسیستم منطقه را شکل می دهند.
مسدود کردن مسیر مهاجرت گونه هایی از ماهیان آزاد به بالا دست رودخانه ها برای تخم ریزی و تولید نسل و تاثیرات چرخه اکو سیستم، نمونه هایی از این دست هستند که متاسفانه با ایجاد سدها در کشور اتفاق افتاده و انقراض این گونه جانوری را به خصوص در حوزه آبریز خزر غیر قابل کتمان ساخته است.
نکته اصلی که در ساخت و بهره برداری از سد ها ایجاد می شود، تغییرات اجتماعی است که با آشکار شدن آن اتفاقاتی را برای جامعه رقم می زند که حتی با صرف هزینه های
هنگفت مالی و گذشت زمان هم نمی توان جبران مافات کرد.
بنابر گزارش کمیسیون جهانی سدها در سال ۲۰۱۵ سوای از هزینه های زیاد برای ایجاد مخزن، سدهای ایجاد شده موجب جابجایی و کوچ اجباری بیش از ۱۰۰ میلیون نفر در جهان شده اند.
برای مثال در ایران با ساخت سد کارون۳ در منطقه بختیاری ۶۳ پارچه آبادی عرصه و اراضی خود را از دست داده و ساکنان این روستاها برای امرار معاش به اهواز و اصفهان سرازیر شدند. کوچ اجباری در صورت عدم توجه و پیش بینی برنامه های مشخص اجتماعی و اقتصادی توسط مسوولان، آغاز بحران های اجتماعی است.
بنابر نظر کارشناسان، جمعیت مهاجر بدون برنامه نسبت به اسکان و اشتغال با سرمایه اندک اقتصادی وارد شهرهای بزرگ می شود که این سرمایه اندک مالی به همراه سرمایه بسیار ناچیز فرهنگی در برقراری ارتباط با جامعه مقصد مسائلی جدی را رقم می زند. نداشتن مهارت لازم شغلی برای تصدی شغل های مورد نیاز شهرهای بزرگ، از جمله آسیبی است که پس از انزوای درون گروهی رخ داده و ایجاد مشاغل کاذب و فصلی نظیر کارگران ساختمانی و دست فروشی را در پی دارد.البته باید در نظر داشت این موارد خوش بینانه ترین حالت ممکن است که می توان برای خیل عظیم مهاجران با مهارت های
فنی پایین متصور شد. انزوای درونی آن ها به همراه عدم مکان یابی درست و پیش بینی شده برای سکونت، در غالب اوقات آن ها را به سمت سکونتگاه های غیر رسمی و حاشیه ای می راند. معضلی به نام حاشیه نشینی که با ورود مهاجران جدید، بر شدت آن افزوده و مامنی برای انواع آسیب های اجتماعی نظیر دزدی و توزیع مواد مخدر و … را در پی دارد.
به گفته دست اندرکاران، تغییر در روند طبیعی محیط زیست و به تبع آن ایجاد سکونتگاه های
غیررسمی با توجه به گسیختگی و ترکیب نامناسب روابط اجتماعی و مشکلات اقتصادی، بستری نامناسب برای وضع موجود و آینده شهرها هستند که ضرورت تجدید نظر در زمینه ساخت سد و ساماندهی مناطق حاشیه ای را با توجه مطالعات اجتماعی دقیق تر و کاربردی تر بیش از پیش نمایان می کند.
البته باید در نظر داشت اگر تغییرات به سمت بهبود شرایط فعلی باشد، جامعه با توسعه پایدار، تعادل زیست محیطی، بیولوژیک و رونق اقتصادی روبرو خواهد شد. اما این تحولات همواره مثبت نیستند. بنابراین، اثرات ناسازگار زیست محیطی و اجتماعی ظاهر خواهد شد.
در اینجا باید از این منتقدین پرسید که چه سازهای قادر به کنترل و مهار چنین حجم زیادی از آب در دوران ترسالی خواهد بود. علاوه بر این، میزان سرمایهگذاری لازم برای ساخت یک سد بزرگ فارغ از ارزش تولید انرژی پاک توسط آن که منجر به بازگشت اصل سرمایه پس از چند سال بهرهبرداری میشود، به هیچ وجه قابل مقایسه با هزینه ساخت و بازسازی مناطق سیلزده و آسیب دیده نیست. ضمن اینکه فقدان عزیزان از دست رفته در حادثه سیل و بحرانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ناشی از تخریب منطقه توسط سیلهای عظیم را با هیچ میزان از سرمایهای نمیتوان جبران کرد.
باید به منتقدان سدسازی که مخازن نیمهپر سدها را دلیل کافی برای عدم ضرورت سد برای کشور عنوان میکنند، وجود سدهایی تحت عنوان سدهای خشک را یادآوری کرد که صرفاً با هدف کنترل سیلاب ساخته شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند. در این نوع سدها، دبی ورودی و خروجی آب رودخانه در شرایط عادی با یکدیگر برابر است و عملاً ذخیرهسازی آب در آنها صورت نمیگیرد. در شرایط بارانی و سیلابی، این سدها مانع از جریان یافتن آب در بستر پایین دست رودخانه با دبی غیرمطمئن میشوند و خطر وقوع سیل را برطرف میسازند. این نوع سدها به لحاظ ساخت، مشابه سدهای تنظیمی هستند با این تفاوت که پیچیدگی و ظرافت آنها را نداشته و در طراحی آنها، از برخی تاسیسات مرسوم سدها چشمپوشی شده است.
از نمونههای باستانی این نوع سد، میتوان به سد پِترا در کشور اردن اشاره کرد که توسط تمدن نَبَطیها ساخته شده و در سال ۱۹۶۴ توسط دولت اردن بازسازی شده است. از دیگر نمونههای امروزی آن میتوان به سد بتنی وزنی مونت موریس بر روی روخانه گِنِسی در نیویورک و سد سِوِن اوک بر روی رودخانه سانتا آنا در کالیفرنیای جنوبی اشاره کرد.
سدمونت موریس با دارا بودن ارتفاع ۷۰ متر، طول تاج ۳۱۳ متر و حجم ۳۷۰ میلیون متر مکعب در بین سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ میلادی و با هزینه ۲۵ میلیون دلار ساخته شده است. طغیان رودخانه گنسی در سال ۱۸۶۵ یکی از بزرگترین سیلهای ثبت شده این رودخانه است که دبی آن به ۹۰ هزار متر مکعب در دقیقه (معادل نصف دبی آبشار نیاگارا) رسیده است. در طی طوفان اگنس در سال ۱۹۷۲ میلادی، این سد توانست از بروز خسارات سنگین که تا ۲۱۰ میلیون دلار برآورد شده است، جلوگیری کند که نقش کلیدی سدها در مهار سیلابهای ناخواسته و غافلگیرکننده را ثابت میکند.
البته ناگفته نماندسد هم به مانند سایر صنایع بشری در صورت برهم زدن تعادل طبیعت و قطع کامل شریان رودخانهها و تفکیک منطقه به بالادست و پاییندست، تبعاتی بر روی محیط زیست خواهد داشت که میتوان با تکیه بر هوش ایرانی و دانش روز جهانی، این تبعات را به حداقل رساند و سدها را به مثابه تالابهای مصنوعی با اکوسیستم خاص خود در نظر گرفت که اهداف متنوعی از جمله مهار سیلاب، ذخیرهسازی آب مورد مصرف شرب، صنعت و کشاورزی، تولید برق و غیره را در بر دارد.
علاوه بر این، تعداد سدهای ساخته شده بر روی رودخانههای مهم کشور باید متناسب با وسعت حوضهها و زیرحوضههای مربوطه باشد. به عبارت دیگر، ساخت صرفا چند سد معدود بر روی رودخانههایی با سیلابهای ثبت شده ویرانگر در دوره های تاریخی مختلف نمیتواند چندان مطمئن باشد. به گونهای که تجربه سیلابهای فروردین ۱۳۹۸ در حوضه جنوبغرب ایران نشان داد ضرورت ساخت سدهای جدید از جمله سدبختیاری در بالادست سد دز و تنگ معشوره در بالادست سد کرخه کاملا محسوس است تا ریسک آسیب رسیدن به سدهای پاییندست کاهش یافته و عملکرد و کارایی این سدها هم افزایش یابد. قطعاً یکی از آرمانهای صنعت سدسازی ایران، رسیدن به توسعه پایدار است که همت توأمان مسئولین حوزه آب و محیط زیست را میطلبد تا دست در دست یکدیگر، منجر به یک وفاق ملی با هدف حل مساله شود و نه پاک کردن صورت مساله.
در تهیه این مطلب از گزارش های خبزگزاری ایرنا و یادداشت آقایان مرتضی کرمی و حسین میرزاوندکارشناسان مدیریت منابع آب در خبرگزاری تسنیم استفاده شده است.
برگرفته از روزنامه اطلاعات