تعداد بازدید :407
سرگذشت تهران - گفتگو با استاد سید عبدالله انوار

سرگذشت طهران پس از پایتخت شدن حدود پنجاه سال است؛ ولی این
سرگذشت همه تحولات خود را در محدودة باروهای شاهطهماسبی پیدا کرد.
لطفا بگویید این سطح کنونی ابتدا خود را از چه زمان پیدا کرد و در چه
تاریخ طهران پا از محدوده باروهای شاهطهماسبی که مقدمه فراخی پهنه
کنونی شد، بیرون کشید؟
پرسش خوبی کردید و اجمالا عرض میکنم این پافراخی از محدوده
شاهطهماسبی، از زمان ناصرالدینشاه آغاز شد؛ ولی لازم است تا قبل از
رسیدن به این تاریخ به نکاتی توجه کنیم. خوب میدانیم ناصرالدینشاه
در سنه ۱۲۶۴ق در طهران تکیه بر اورنگ شاهی زد با صدراعظمی یکی از
مردان بابصیرت و دوراندیش که ایرانی همواره به کارهای اساسی که او در
ایران کرد، مفتخر است و از کشته شدن مظلومانه او به دست یک مستبد
نابخرد، داغدار. این مرد میرزا تقیخان امیرکبیر است که در عرض چهار
سال صدراعظمی، چنان شیرازه یک حکومت از همگسیخته را به هم پیوست و
برای آتیه حکمرانی طرح ریخت که اگر به دست جانشین فاسد گنهکاراش از
هم نمیگسلید، ایران مثل ژاپن در همان زمان به مسیر یک ابرقدرت شدن پا
میگذاشت.
آنچه مربوط به طهران در زمان صدارت امیر، مطرح و موضوع سخن ماست،
امیر در همان سالهای نخست حکومت احساس کمبود مسکن در طهران کرد؛ لذا
دستور داد تا دویست خانه در خارج محدوده شاهطهماسبی که جا برای این
خانهها نداشت، بسازند؛ ولی متأسفانه چون امیر در بین نبود، تا سال
۱۲۷۴ق همه تحولات در داخل همان سطح قدیمی اعمال میشد و بدین ترتیب
همه باغها به زیر بنا رفت و در همین سال بنا بر قول اعتمادالسلطنه به
دستور شاه سه باغ بزرگ داخل شهر به نام «باغ خسروخان» و «باغ
قهوهخانه» و «باغ امانالله خان» که در تلطیف هوای شهر بسیار مفید
بودند، به محمدعلی معمار واگذار گردید تا او خانهها بسازد.
این معمار، باغهای مزبور را قسمت کرد و قطعات آن را به طالبان
واگذار کرد تا در آن خانه بسازند و این خانهسازی محله سنگلج را ایجاد
کرد و به محلههای دیگر افزود و با این عمل تا حدی عطش خانهسازی
تخفیف یافت و ده سالی گذشت و کجدار و مریز با مسئله برخورد میشد تا
آنکه سال به ۱۲۸۴ق رسید، شاه واقف شد که باید فکر امیر تعقیب شود و
برای این کار در روز یکشنبه پانزدهم شعبان سال ۱۲۸۴ق بنا بر قول
«روزنامه ایران» آنروز در خارج شهر نزدیک دروازه دولت، سراپرده سلطنت
زده شد و شاه با وزرای خود به آنجا آمده و با کلنگ نقره او و کامران
میرزای نایبالسلطنه فرزندش، نقطهای که باید خندق حفر شود، کلنگ زدند
و میرزا یوسفخان مستوفیالممالک و میرزا عیسی وزیر (حاکم شهر) متعهد
شدند در ظرف سه سال خندقهای جدید دور شهر را حفر کنند.
بنا بر قول اعتمادالسلطنه این خندقها به طول سه فرسنگ و نیم
میشدند و در نتیجه فراخی در شهر طهران پیدا شد و خندقهای جدید بدین
قرار بود: خندق شمالی در محلی حفر گردید که امروز خیابان انقلاب است،
خندق غربی در خیابان سیمتری و خندق جنوبی در خیابان شوش و خندق شرقی
در خیابان هفده شهریور کنونی. برای شهر دروازههایی ساختند و خارج شهر
نواحی آن سوی خندقها بود. این سطحه شهر که از سال ۱۲۸۴ق و به عهد
ناصرالدین شاه شروع شد، به ظاهر کافی برای ساختمانهای سکنایی
مردمان شد و تا دورههای بعدی کفایت خود را حفظ کرد و این بسندگی و
کفایت تا سال ۱۳۰۹ش که زمان سلطنت رضاشاه پهلوی است، برقرار بود و هر
بنای نویی که میشد، در این محدوده میشد و اگر خانهای هم در آن سوی
خندق تأسیس میگردید، سعی بر آن میرفت که در قرب خندق باشد تا ساکنان
آن بتوانند از امکانات شهری بهرهور گردند.
مضافا در اطراف طهران چه از شمال و چه از شرق و غرب و جنوب دههایی
بود که با زراعت خود خودکفا بودند و مضافا بسا کالاهای بومی را به
بازار تهران میآوردند و بدین ترتیب یک رابطه معقول تجاری بین شهر و
خارج شهر برقرار بود. متأسفانه با پرکردن خندقها و محو حدّ بین شهر و
خارج، تهران ابتدا و به آهستگی بزرگ شد و شروع به بلعیدن دههای نزدیک
خود کرد و کمکم بر سرعت بلعیدن اطراف شهر افزود. و اکنون دچار سرطان
گسترش شده و در حد شمالی اکنون کوه البرز تا حدی مانع این تجاوز شده؛
ولی در حد غربی فعلا چنگال این سرطان به هشتگرد و در جنوب به حسنآباد
زیر کهریزک و در شرق تا نزدیک دماوند پنجه میزند و همه دههای اطراف
که روزی دههای طهران بودند، اکنون به صورت محلتی از این شهر بی در و
پیکر شده و جیرهخوار آن گردیدهاند.
به نظر شما از زمان قاجارها چه چیز باقی مانده که حکایت از طهران
دوران آنها کند.
از دوران قاجارها ساختمانهایی در این شهر وجود داشت که حکایت از
علاقه و شوق صاحبان آنها به نحوه زیست خود میکرد. متأسفانه این گسترش
در طول و عرض یعنی در سطح به گسترش در ارتفاع رسیده و مرتب آن
خانههای بومی خراب میشوند و آسمانخراشهای بیقواره جای آن
مینشیند. اکنون از گذشته زمان ناصرالدینشاه پارهای از ساختمانهای
کاخ گلستان حکایت دارد و قصر نیاوران و سلطنتآباد است که سلطنتآباد
را میرزا ابراهیم ـ برادر میرزاسلطنه صیغه شاه و مادر کامران میرزا ـ
معماری کرد و قصر عشرتآباد است که بهسال ۱۲۹۱ق در اراضی عیشآباد
ناصرالدینشاه ساخت و امروز از دور ظاهر آن نالههای ویرانی آن را به
گوش میرساند.
گویا در عهد ناصری از تهران چندین نقشهبرداری انجام می شود که امروز
مرجع اطلاع ما از سامان ِشهری آن دوره است.
آنچه از دوره ناصرالدینشاه امروز به دست است، سه نقشه میباشد:
یکی نقشه بازیل است که از چال میدان شروع میشود و از داخل بازار
میگذرد تا به سبزهمیدان میرسد و در این مسیر، تیمچهها و
کاروانسراهای واقع در طول راه، خود را به شرح میکشد و دیگر نقشهای
است که شاگردان مدرسه نظامی دارالفنون به سال ۱۲۷۵ق زیر نظر کرزوز و
به قول تهرانیها کریشش خان، استاد توپخانه آن مدرسه کشیدهاند و این
نقشه وضع شهر را در قبل از گسترش ۱۲۸۴ق نشان میدهد و غیر از این دو
نقشه، نقشه دقیق و کاملی است که سال ۱۳۰۹ق منتشر شده در تحت اشراف
حاجی نجمالدوله، استاد ریاضی دارالفنون، و این نقشه طهران پس از
گسترش را نشان میدهد و حاجی نجمالدوله در گوشهای از آن نقشه به
تفصیل افرادی که با او تشریک مساعی در تهیه این نقشه کردهاند، نام
میبرد. این نقشه بسیار دقیق است و از جهت نقشهبرداری همه نکات یک
نقشه دقیق را واجد است.
این بود شمهای از تاریخ تهران و امید آنکه در سالهای آتی این پایتخت
ایران بر خوردار از مواهب الهی شود.
شما که این همه نشانی از گوشههای تهران دارید، از خود نیز نشانی
بدهید.
تقاضا دارم نشان مرا در این ابیات بیابید:
خوشم که هیچکس از من نشان ندهد
به کوی عشق نشان به زبینشانی نیست
*
بی نام و نشان باش که در کوی خرابات
بینام و نشان هر که بود صاحب نام است
*
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
برگرفته از روزنامه اطلاعات