تعداد بازدید :207
سرگذشت موسیقی ایران، واقعیت یا حقیقت؟

اصولاً «تاریخنگاری» در بین ایرانیان، سنتی نامألوف و نامتداول
بوده است و از آنجا که شیوه نقلِ تاریخِ این دیار - اغلب- بر پایه
شفاهیات صورت میگرفته و میگیرد. فعالیتهای مکتوب در این حوزه،
آنچنان پررنگ نبوده و نیست. مصداقِ توضیحات فوق، هنر قدیمی «نقالی»
است که از شیوههای نقل تاریخ در ایران و برخی از کشورها است و نکته
مهمتر آنکه نقالیها - اغلب- آمیخته با قصه و افسانه هستند و
متأسفانه، داستانسرایی و افسانهپردازی در نقل قولهای تاریخی ما -
حتی در فُرمت مکتوبِ آن- نیز رخنه کرده است.
حال، با چنین شرایطی که کلیت «تاریخ» و «تاریخنگاری» در این مُلک با
خلاء و وخامتی خودخواسته روبروست؛ «موسیقی» و «تاریخ موسیقی»، حایز
وضعیتی بهمراتب اسفناکتر است. نخست از این جهت که موسیقی در
بلاتکلیفی فقهی هزار و چندصد سالهای سرگردان بوده و هست و دیگر
آنکه، موسیقی ایرانی خود هنری شفاهی است و این هنر و تاریخِ مجهول و
مبهومش، تاریخ و تاریخنگاری را بسیار سخت برمیتابد. حال با این
اوصاف موسیقیدانی اهل قلم و متعهد و رسالتمدار بهتاریخ و فرهنگ
کشورش، با عزمی جزم، نگارش سرگذشت پر رمز و رازی را پی گرفت که
رازوارگیاش - شاید- بیشتر در بیان واقعیت بوده تا بیان حقیقت.
اهالی نگارش و پژوهش واقف اند که «واقعیت» و «حقیقت»،هر چند در مرز
ممیزهای بهاندازه یک تار موی همنشین اند، ولی گاه تا فرسخها با
یکدیگر پشتنشینند. این نکته را نیز نبایستی فراموش ساخت که حقیقت،
حداعلای واقعیت است و نکته جالب و تلخ اینکه در تاریخ ما (بهطور
اعم) و تاریخ موسیقیمان (بهطور اخص)، واقعیات هر چند ضد و نقیض بیان
شدهاند،اما بسیاری از حقایق هنوز ناگفته و شاید ممنوعالبیان
باشند.
پس وقتیکه،بهطور مثال،قضیه هدیه پارچه ماهوت توسط خواجه هامبارتسوم
بهجناب میرزاحسینقلی را در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» میخوانیم،
بایستی با عقلانیتی منتقدانه[تر] و شکاکیتی مفتشانهوار، موارد را با
مدارک موجود تطبیق دهیم و اینجاست که کار حرفهای یک مورخ نمودی عینی
مییابد. «…. کار مورخ فقط این نیست، که از متن، مطلب بیرون بکشد.
مورخ باید این مطلب را با شواهد و قرائن درونمتنی و زیرمتنی تطبیق
دهد». (سجادی، ۱۳۹۴)
پرواضح است که شادروان «روحالله خالقی» (۲۱ر۰۸ر۱۳۴۴- ۱۲۸۵) هر چند
که بهوقایعنگاری و شرححالنویسی اهتمامی تامّ داشت، ولی بههر صورت
تخصص اصلی ایشان «تاریخنگاری» نبود و اینجاست که صعوبت کار مورخان
حوزه موسیقی بیش از پیش مبرهن میگردد که - هر چه بیشتر و بیشتر-
رویکرد معمولِ موجود را از «تاریخنگری» به «تاریخنگاری» مغایر و
متمایز نمایند.
و اما یکی از مصائب تاریخنگاری در حوزه هنرهای شفاهی و سنتی ایرانی
از جمله موسیقی (که از قضا ماهیتاً خود هنری شفاهی است و ارباب فن آن
نیز برخلاف برخی هنرها از جمله خوشنویسی، اساساً با مکتوبات
بیگانهاند)؛ تعدد، تکثر و تلون آراء و نظرات است. «یکی از مشکلات
تاریخنویسی، نه در ایران بلکه پدیده تاریخنگاری و تاریخنویسی، تعدد
تلقیها و دیدگاهها نسبت بهحوادث، اشخاص، سلسلهها، ادوار سیاسی
جهان و سرزمینهاست. بنده ممکن است از یک منبع استنباطی کنم شخص دیگری
استنباطی متفاوت و حتی متناقض با آن داشته باشد؛ ولی با این حال،
قواعدی وجود دارد که براساس آنها میشود بهحداقل نگاه تاریخی دست
پیدا کرد». (سجادی، ۱۳۹۴)
شناخت این قواعد با تحصیل علم و تجربه حاصل خواهد شد، ولی بهزعم
راقم این سطور، این «نگاه تاریخی» ذاتی و کمتر اکتسابی است. خالقی
حایز این دیدگاه تاریخی بود و چهبسا که اگر وی بجای تحصیل در رشته
ادبیات، تاریخ میخواند دیگر کمتر بهسراغ ساخت و تنظیم ملودیهای
منظوم و موزون میرفت و فقط و فقط «تاریخ» مینگاشت و بهتاریخ و
تاریخشناسی و تاریخنگاری میپرداخت.
کتاب سرگذشت موسیقی ایران، میراثی مکتوب از ارثیهای نامکتوب است که
واقعیات بسیاری را ثبت و بیان داشته است؛ حال اینکه، کتاب مذکور تا
بهچه میزان از حقایق را عنوان داشته - خود- موضوع قابل کنکاش دیگری
است ولی از این مهم نمیتوان غافل شد که اهمیت این جهاد قلمی و امثال
آثار نوشتاری از این دست، بهاین دلیل است که سعی داشته و دارند که
موسیقیدانان را از قرنها تحقیر تاریخی برهانند و این خود موضوع کمی
نیست.
ـــــــــــــــــــــــــ
منابع:
ــ سجادی، سیدصادق. ۱۳۹۴٫ نگاه بیطرفانه برای ایران از منظر
ایرانیان (گفتوگو: حمیدرضا محمدی). بازنشر در سایت مرکز دایرة
المعارف بزرگ اسلامی: ۲۶ خرداد. (این مصاحبه نخست در روزنامه شرق
منتشر شد.)
برگرفته از روزنامه اطلاعات