تعداد بازدید :223
فصل پنجم در دانشگاه
سخن دی ماه - آذرماه را میتوان در نسبت با دانشگاه و روز دانشجو و مسایل آموزش عالی مورد توجه قرار داد. بسیاری از مردم ایران یا دانشجو هستند یا بودهاند یا فرزند و برادر و خواهری دارند که در دانشگاه و نهادهای آکادمیک مشغول تحقیق و تحصیل هستند.
در گذشتهای نه چندان دور این امر مزیتی ویژه برای برخی نخبگان بود و بعد به یک مرتبة مهم سیاسی و علمی توامان در حوادث انقلابی دهة پنجاه ارتقا پیدا کرد. هجوم جوانان به دانشگاه سبب شد تا گشایش و گسترش سریعی در عرصة کمی و کیفی آموزش عالی رخ دهد. در حقیقت، راهی که باید طی یک قرن مسطح و هموار میشد طی یکی دودهه تبدیل به نهاد و دم و دستگاهی عریض و طویل شد و بسیاری از خانوادههای ایرانی فرزندان خود را با پول یا بدون پول راهی این مراکز و کلاسها کردند.
بسیاری از مسئولین و روحانیون و مدیران نیز با بهره از مکاتبه و آموزش تمام یا نیمه وقت و پاره وقت و امثال ذلک به کسب مدارج و القاب ممتاز و ارجمند دانشگاهی، از دکتر و پروفسور و استادیار و غیره نایل شدند. اما دانشگاه رو به افول نهاد. هنگامی که کیفیت با کمیت همگون نباشد و سیطرة کمیت راه را بر تعمق و درنگ و ساختن عقل و روح و روش تحقیق و استعلای آموزش و پژوهش ببندد، همین میشود که در دانشگاههای وطن میبینیم و نامش دانشگاه و در اصل مدرسههایی است با اقل قواعد علمی و تهی از روح تحقیق و اخلاق آکادمی.
مدارج علمی و سطح ارزش نهادهای دانشگاهی ما در طول دهههای اخیر از دانشگاههای بزرگ و اصیل و میدانهای تولید علم فاصله گرفته و دور و دورتر شده است. مسئولین بهتر میدانند چرا و چقدر؟ پس انکار بی فایده و بیعملی و دست روی دست گذاشتن یا اندرزهای بی معنا فقط نمک بر زخم دانشگاه خواهد پاشید. باید کاری کرد و این کار را دانشگاهیان بدون دخالت و فشار بیرونیان میتوانند انجام دهند. دانشگاه جای درس و علم و تحقیق و شعاع آزادی اندیشه و رونق ادب و هنر بوده و آبروی نسلها بدان درپیوسته است. همین.
چرا این نهاد که با میلیونها جوان سروکار دارد، یعنی دانشگاه مدام مورد جفای منتقدانی هم بوده که نادانی و ناکارآمدی خود را بر دوش علوم جدید و دانش نوین و اوستادان دانشگاهی بیندازند و اخیراً یکی از همین منتقدان از تریبونی مقدس به همین سیاق و در همین نهج داد سخن داده بود، بی آنکه از آن همه جفا و سهل انگاری و سوء مدیریت در باب آموزش عالی چیزی بگوید. اما سخن کوتاه کنم اینجا کنام مخاطرات بسیار است و این فرزندان نازنین و برازنده شایستة بهترین مدارج و معارجاند. بهتر است بزرگان راهی بنمایند تا ناامیدی و یاس بر جوانان سیطره نیابد.
چهار دهه، چهار فصل بر دانشگاه گذشته و اینک فصل پنجم است و نمیگویم و نمیدانم چه خواهد شد. به جای این عتابها و خطابها، سخن شاعر را گواه آخر میگیرم:
یک دریچه آزادی باز کن به ایمانم
یک سبو پر از شادی خرج کن که مهمانم…
سید مسعود رضوی