تعداد بازدید :36
پاکیزگی جهانی که در آن زندگی می کنیم

دیرزمانیست که طبیعت مدام در حال فرستادن ایمیل و درخواست کمک از انسان است؛ ولی انسان پاسخ ایمیلهای طبیعت را نمیدهد. چرا باید شمار حیات وحش جهان در همین ۵۰ سال گذشته، بیش از دوسوم کاهش یافته باشد؟
در گذشته کهن، چیزی به نام محیطزیست(ناتورال این وایرون منت) مفهوم نبود بلکه آنچه مورد احترام بسیار بود طبیعت بود. کل طبیعت و گونههای جانوری و گیاهی، بسیار پیش از انسان روی این کره خاکی وجود داشتند؛ افسوس که انسان با آنها از در همزیستی بر نیامد؛ ولی این گونهها با یکدیگر خوش بودند(مانند آنچه که در تصویر بالا میبینید) و میلیاردها سال با هم همزیستی آشتیجویانه داشتهاند.
انگار انسان روی زمین سیر نمیکند؛ افزون بر جانوران و گیاهان، زیستبوم یا اکوسیستم نیز از کنشوری انسان در طبیعت آسیب دیده است. آیا انسان سرگرم ویرانی جهان خویش است، جایگاهی که در آن سکونت دارد و کودک به دنیا میآورد؟ چرا دستکم برای سلامت و ایمنی و زندگی کودک خویش، دست از ویرانی نمیشوید؟
کهنالگوها
روزگاری آب به اندازهای ستودنی بود که ایزدبانو ـ الهه داشت؛ برخی جانوران پس از جایگاهیابی، شکارشان گناه بود؛ خاک بخشی از نیاززیستی مردم بود و باید سالم و بارور میماند. درختی اگر بریده میشد، جایش را چند نهال میگرفت. آلودگی اگر گوشهای بود، نباید به آب رودخانه و خاک کشتزار میرسید و هوا باید پاکیزه میماند تا ارمغان تندرستی و شادی برای کودکان باشد.
همه چیز بر پایه ارتباط انسان و محیطاش تعریف میشد. زندگی، خانواده و تیره و جامعههای کوچک و بزرگ به منابع طبیعی وابسته بودند. در مورد طبیعت، نگرانی وجود داشت که اگر چیزی از آن ستانده میشود به آن بازگردانده شود. طبیعت نه این که شکننده باشد و نیازمند پشتیبانی، بلکه مادری بود که باید جاودانه و ابدی میماند.
پس چه شد که امروز انسان از این زیبایی، روی برگردانده است و انگار آنهمه، خیالی بیش نبوده است. آسمان سیاه شهرها، جنگلهای سوخته با درختان هیزمشده و آفتدیده، کمآبی و بدآبی و غول خشکسالی در کشورهای جهان سوم دامنگستر میشود. فرسایشخاک به اندازهای زیاد شده که جانی برای باردادن ندارد.
چرا محیط پیرامون ما که بایسته زندگی اجتماعی است به دست خودمان از میان میرود؟ انگار برای جلوگیری از آسیبدیدن طبیعت راهی وجود ندارد. دولتها مردم را محکوم میکنند که بیتوجهاند و مردم دولتها را که به شعارهای تبلیغاتی خود برای صرفهجویی در منابع طبیعی پایبند نیست.
در ادبیات و فرهنگ کهن، آب و گیاه و زمین مقدس بود و باید با نرمی با آنها برخورد میشد. در خون و روح انسانها بود که رهبان طبیعت باشند و دولتها وظیفه داشتند از مردم پشتیبانی کنند. انسان سنتهای درخشانی داشت، مدیریت خودجوش منابع طبیعی داشت و مدیریت شکار؛ هنگامی که چراگاهها برای مردم بود کوچکترین آسیبی به محیط نمیخورد. اما وقتی از دست مردم درآمد، چراگاهها نابود شد، حیات وحش آسیب دید. تا وقتی که دست مردم بود آوای پرندگان از سراسر دشت شنیده میشد و دریاچهها سرجایش بود و جنگلها برجا بود.
شهر نامهربان
اما اینک جامعهها قربانی تغییرات آبوهوایی و انفجار جمعیت و کمبود آب و آلودگی هوا میشوند؛ همان چیزهایی که گرفتاریهای اجتماعی به وجود میآورد. پیامد بیکیفیت هوا بر کودکان بیماری است؛ استفاده از خودروهای شخصی آلودهکننده روزبهروز بیشتر میشود. کودکان به دام چیزهایی میافتند که بیمارشان میکند و محیطزیستشان را آلوده میکند. انسان از محیطزیست آسایش میخواهد اما برای محیطزیست مزاحمت به وجود میآورد. محیطزیست دیگر دغدغه اندیشگی مردم نیست؟ چه شد که اینقدر از ریشههای فرهنگی خود جدا افتادهایم؟
محیطزیست با مفهوم طبیعت، سدهها در فرهنگ انسانها جایگاه ارزشمندی داشت. فرهنگی که بومی بود و از روستا میآمد و مردم را دوست طبیعت میدانست؛ ولی اینک انگار شیوه درک و کاربری و ارزشها تغییر کرده است.
البته فرهنگ بومی را میشود تقویت کرد اما کار سختی است. چون هنگامی میگوییم فرهنگ بومی پیشرو، هدف آداب و آیینها و رفتارهایی است که در فرایند زمان و در هزاران سال شکل گرفته بود.
اما امروز بسیاری بر این باورند که با توجه به مشکلات زیستمحیطی که در دنیا وجود دارد مانند افزایش جمعیت، آلودگیهای محیطزیستی، فناوری بومی یا فرهنگهای بومی و دانش بومی دیگر کارکرد قدیم را ندارد.
اما سازمانهای جهانی مانند سازمان یونسکو یا سازمانها حفاظت از محیطزیست جهانی بر این باورند که میشود آن فرهنگها را دوباره زنده کرد که تا هر آنچه از محیطزیست مانده رهبانی شود. اگر نگاهی به ادبیات و اسطورهشناسی کنیم، صدها نمونه در آیینها و باورها و ارزشها مییابیم که در راستای هواخواهی از طبیعت است. در هر دوره از تاریخ، آب گرامی داشته میشد. برای آب ارزشی مجزا و بسیار والا قائل بودند. زمان ساسانیان، ایزدبانوی آب نیرومند بود. در برخی قلمروهای جهان، گونههای جانوری و گیاهی از احترامی ویژه برخوردار میشدند.
مدرنیته بر مردم یا مردم بر مدرنیته؟
از دیدگاه آنتونی گیدنز ـ جامعهشناس، پیدایش خطرات زیستمحیطی تنها نتیجه مدرنیته و فرایند جهانیشدن نیست بلکه یک برجستگی از آن است. سالهاست که دیگر هدردادن آب و ریختو پاش در کانیها و آلودن بیش از پیش محیطزیست، جلوههای بنیادین پرسمانها و مسائل زیستمحیطی است که تنها چالش یک کشور و یک حکومت نیست و دگردیس به یک چالش جهانی شده است.
به گفته گیدنز، محصول نیاز جهانی بسته به حل مشکل جهانی زیستمحیطی است؛ یعنی توسعهای که امکانات و منابع توسعه را از نسلهای آینده سلب نکند؛ چرا که ذخیرهگاههای جهان ازلی و ابدی نیست. دریاها و اقیانوسها هر روز آلودهتر میشود و جنگلها در حال نابودیاند و اینها همگی نمایشگر کشمکش جهانی زیستمحیطی است.
طبیعت مدتهاست که برای انسانها ابزاری است برای رسیدن به هدفهایش. مفهومی دورتر و غیرقابل دسترستر از کارکرد پیشیناش. شاید یکی از پیامدهای مدرنیته و زندگی مدرن است که انسان خودش را به گونهای از بند طبیعت آزاد کرده است و به مفهومی رسیده که خود را موجودی ورای طبیعت میبیند. او نیرویش را افزایش داده، فناوری و ابزارش را دارد تا بر مشکلاتی که طبیعت برایش به وجود آورده، چیرگی یابد. پیامد دیگر این است که انسان خودش را برتر از طبیعت میبیند بنابراین لازم نمیبیند که از قانون کوچکتر از خود پیروی کند.
قانون طبیعت این است که اگر برای مواد ساختمانسازی، راهسازی یا هر نیاز دیگر از ذخیرهگاه طبیعی استفاده میکنی، به همان میزان برداشت به آن برگردانی. اگر در یک زیستگاه طبیعی، جانوری از میان میرود برای منفعتی که برای کل اکوسیستم دارد، باید آن را در جای دیگر بازسازی کرد. اگر از این قانون طبیعت پیروی نکنیم، یک بخشی از طبیعت را نابود خواهیم ساخت.
زمانی که در برنامههای توسعه تنها به جنبههای پیدای توسعه نگاه میکنیم،خانه میسازیم، راه میسازیم، از زمینها بهرهبرداری میکنیم، بدون اینکه کارکرد پیشین آن را بیاد داشته باشیم که چه هُنایش و اثری بر زندگی اجتماعی داشته، در حقیقت توسعه ناپایدار رواج مییابد و همه چیز لرزان و شکننده خواهد شد.
خیلی از کشورهایی که دارای پیشینه تمدنی و فرهنگی ژرف هستند با این چالش دست و پنجه نرم میکنند. با آمدن مدرنیته نباید فرهنگ سنتی را کنار بگذاریم. یکدستکردن فرهنگها سبب میشود به خردهفرهنگها توجه نکنیم. در روند زمان همچنان که کوشیدیم خواسته یا نخواسته با مطالعه یا بدون مطالعه، فرهنگ کشورها یکدست شود، ارزشهای بومی و فرهنگ نیز کمرنگ شده است؛ به همان نسبت، شیوه حفظ محیط زیست نیز به فراموشی سپرده شد.
در شهرسازی تاکید شده است که شهر باید در همبستگی با محیطزیست ادامه کار دهد و نباید به ویرانی آن منتهی شود؛ اما آیا توسعهیافتگی و وسعت شهرسازی و نهادینهشدن زندگی شهری، متهم ردیف اول وضعیت امروز محیط زیست جهان نیست؟
خاستگاه آسیبها
کنشهای ناپایدارکننده انسان مانند کشتار گونههای جانوری و بهرهبرداری بیرویه از چراگاهها و بریدن درختان در ساختوسازها و به یغمابردن منابع طبیعی، «همهزیستی» را از میان برده است. خبر ناگوار و فاجعه این که تا یکدهه دیگر، یکچهارم از کل گونهها در آستانه نابودی قرار میگیرد و شگفت این که نشانهای نیز از کاهش شتاب این آسیب به چشم نمیخورد. در همه این بازیها که در تاریکی رخ میدهد، سایهسیاه انسان دیده میشود؛ انسان در شکار و صید و سوزاندن جنگل و صید بیرویه آبزیان و دستدرازی به طبیعتهای پیش از این بکر پیشتاز بوده است.
چه چیزی سبب به لب پرتگاهبردن گونههای جانوری است؟
بیگمان تهدیدات طبیعی و بیماری اندک است؛ مشکل بنیادین این بحران را باید در کنشهای انسانی دانست؛ دگردیسی اقلیمی، از دسترفتن زیستگاه به سبب جنگلزدایی، گسترش شهر رو به جنگل، گسترش کشاورزی و دامپروری رو به دشت، تلهگذاری غیرقانونی و شکار برای تجارت جانوران، زیادهروی در شکار، ماهیگیری صنعتی، برداشت بیش از اندازه منابع آبزی و آلودگی آبی، برهمزدن اکوسیستم(به سود یک جانور و به زیان دیگری)، همگی ردپای انسان را نشان میدهد.
حقیقت این است که اینک انسانها فضای اندکی برای گونههای جانوری گذاشتهاند؛ تنگنای جنگل و طبیعت و بدخیمشدن اکوسیستمها سبب شده بسیاری از گونهها ناچار شوند خود را با وضع بد و بدتر و بدترین سازگاری دهند؛ بیگمان آنها از میان خواهند رفت زیر سازگاری ابدی نیست و سرانجام آنها را از پای خواهد انداخت. اینک حیات وحش با سوزاندهشدن جنگلها، صید بیرویه آبزیان و نابودی طبیعت، لبه تیز تیغ انسان را بر گلوگاه خود احساس میکند.
در دیرگاه هم دیر نیست
نشانگان به دستآمده از مدلسازیهای نو بیان میدارد که امکان ایست و حتی پسرفت روند نابودی زیستگاهها و جنگلزدایی وجود دارد(یا هنوز وجود دارد) به شرطی که انسان گامهای شتابانی در زمینه رهبانی از محیطزیست و تغییر شیوه تولید و مصرف خود بردارد.
دوران زمینشناسی(آنتروپوسین) نو که نشانهاش پدیدارشدن نشانههای کنشانسان بر روی زمین و اکوسیستمهاست، میتواند لحظهای باشد که انسان به توازنی با جهان طبیعی دست یابد و به جای یغماگر زمین، به نگهبان ستارک زمین دگردیس شود. این کار نیازمند تغییرات سیستماتیک در چگونگی تولید غذا، تولید انرژی، مدیریت اقیانوسها و استفاده از مواد موجود است.
نقشه نوی جانوران در آستانه خطر، افزون بر نشاندادن برآیندهای امروزی، دادههای ۱۰ سال گذشته را نیز ارائه داده است تا دستاندرکاران بتوانند وضعیت حفاظت از گونهها را در هر زمان برابری دهند. بدینگونه ترتیب دادههای ارائهشده میتواند اثربخشی و امکانپذیری بلندمدت برنامهها در زمان تدوین و اجرا را نشان دهد. از آن مهمتر این که طرحهای گذشته ثابت کردهمناطق حفاظتشدهای که بهخوبی مدیریت شده، میتواند از پرتگاه خطر دور شود و امکان زندهسازی گونههای جانوری را فراهم سازد. چشمداشت آن است که این نقشه، الهامبخش اقدامهای آگاهانهای در راستای رهبانی حیاتوحش باشد.
روند نابودی
اندازهگیری دقیق همه گونههای نابودشده روی زمین بسیار پیچیده است و راههای زیادی برای سنجش آنها وجود ندارد؛ همه برآوردهایی که میشود تنها گواههای کوچک کوچک از نابودی برخی گونههای زیستی است که با شتابی بیمانند از تاریخ ناپدید شدهاند.
زندگی گونههای جانوری و گیاهی اهمیت بیمانندی برای زیست و تاریخ طبیعی یک قلمرو دارد اما وضعیت برای آنها بهخوبی پیش نمیرود. به گونه میانگین کاهش ۶۸ درصدی بیش از ۲۰ هزار پستاندار، پرنده، دوزیست، خزنده و ماهی از سال ۱۹۷۰ ثبت شده است. این آمار گواهیست بر آسیبهاییکه کنشوری انسان به جهان طبیعی وارد ساخته است؛ و اگر این روال ادامه یابد در ادامه به جایی خواهیم رسید که دیگر بازگشتی در کار نخواهد بود و امکان جبران هم وجود ندارد؛ زیرا اگر اکوسیستم باژکون میشود بیگمان آب،تر وخشک را با خود میبرد؛ مانند بارانی که به جای رویش و روشنایی، سیل میشود و هرچیزی را درو میکند؛ برخی کارشناسان بر این باورند که دوران سراشیبی آغاز شده است و گونههای نابود شده که شناسایی شدهاند تنها نشانگر نوک کوه یخ است.
بزرگترین کاهش در قلمروهای استوایی در جریان است. کاهش ۹۴ درصدی در آمریکای لاتین و کارائیب بزرگترین مورد در کل جهان است که بیشتر از تهدید خزندگان، دوزیستها و پرندگان است.
دادهها در رابطه با نابودی، که از سوی سازمان جهانی حفاظت از محیطزیست گردآوری شده، نشانگر وضعیت بیش از ۱۰۰ هزار گونه گیاه و جانور است و در آن میان ۳۲ هزار گونه برای همیشه به داینایورها خواهند پیوست.
در سال ۲۰۱۹ یک گروه از دانشمندان نتیجهگیری کردهاند که یکمیلیون گونه(۵۰۰ هزار جانور و گیاه و ۵۰۰ هزارهامه ـ حشره) تا دو سه دهه آینده رو به نیستی خواهند رفت.
شمایی از جانوران در آستانه نیستی، ژرفای فاجعه را مینمایاند. امروز حیاتجانوری و گیاهی و طبیعی با خیل بزرگی از تهدیدها مواجه است که زندگیشان را به بازی گرفته است. برای نشاندادن میزان این فاجعه باید دقیقتر نگاه کرد.
در نقشهجدید جانوران در آستانه نابودی که بهتازگی طراحی شده وضعیت کشورها را نشان میدهد. در امریکا ۱۲۸۳ گونهرو به نیستی است که دربرگیرنده ۲۳۷ گونه نابودشده، ۴ گونه منقرضشده در حیاتوحش، ۲۱۴ گونه بهشدت در آستانه خطر، ۲۷۷ گونهنزدیک به خطر و ۵۵۱ گونه آسیبپذیر میباشد. امید میرود که دادههای این نقشه بتواند به کوششهای رهبانی از زیستگاهها و کل گونهها کمک کند. پژوهشگران و دولتمردان میتوانند با استفاده از این دادهها، قلمروهای هدف را مورد رهبانی بیشتر قرار دهند. صندوق جهانی طبیعت، پژوهشی تازه نشر داده است که به فاجعه پهلو میزند؛ در ۵۰ سال گذشته ۶۸ درصد از شمار جانوران و پرندگان و آبزیان کاسته شده است. کارشناسان مهمترین سبب را نابودی جنگلها و گسترش زمینهای کشاورزی میدانند. نابودی حیات وحش در این سالها به شدت شتاب گرفته است. بدترین افت جانوری در آفریقا(گوریلهای کنگو) و آمریکای لاتین و کارائیب پیش آمده است. سازمان یادشده در سال ۲۰۱۶ نابودی نزدیک به ۶۰ درصد از دنیای جانداران را ثبت کرده بود و اکنون با گذشت تنها چهار سال، این سیر شیبدار به ۷۰ درصد نزدیک شده است.
مناسبت
در شانزدهمین نشست کنوانسیون قدغنشدن تجارت جهانی گونههای در آستانه نابودی در ۲۰۱۳ ـ بیست دسامبر، روز جهانی حیات وحش نام گرفت و از کشورها خواسته شده است بر پایه اهمیت گونههای گیاهی و جانوری، گامهایی برای افزایش آگاهی همگانی بردارند.
برگرفته از روزنامه اطلاعات