تعداد بازدید :63
کلاس های آنلاین، پنجرههای مجازی

«شیوع ویروس کووید ۱۹ چالشی بیسابقه برای جهان انسانی است.
فراگیری بحران کرونا، بهدلیل زیرساختهای ارتباطی در دهکده جهانی،
پدیدهای منحصر بهفرد در تاریخ را شکل داده است.
بحران کرونا قبل از هرچیز جریان جاری و روالهای عادی زندگی را
بهتعلیق درآورد و روابط و مناسبات فردی انسانها و نهادهای اجتماعی
را متوقف کرد. عدم شناخت دقیق این ویروس و تبعات آن در جهان انسانی،
منجر به ایجاد وضعیتی بغرنج و پیچیده در مواجهه با آن شد و احتمال
تداوم آن تصوری از آیندهای مبهم را پیشروی ما گذاشته است.
سرعت همهگیری و غافلگیری این ویروس تا آن حد بود که نهادهای
اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و سیاسی نتوانستند مواجهه درستی با این
پدیده جدید داشته باشند؛ زیرا موضوعی بود که سبب وقوع بلاتکلیفی عجیبی
در میان آنها شد. تعلیق جامعه در شرایط اپیدمی و بهتعبیر دقیقتر
پاندِمی، به وضعیتی منجر شده که همه ابعاد و زیرساختهای زندگی
اجتماعی را در شوکی عمیق فرو برده و بازاندیشی جدی در تمامی شئون
مبتلابه را در دستور کار نهادها و سازمانهای متعدد قرار داده
است.
در شرایط بحرانی همه نهادهای اجتماعی با سه پرسش جدی مواجهند: اول
پرسش از ماهیت وضعیت جامعه در بحران کرونا، دوم راهکارهای مواجهه با
آن و عملکرد متناسب با موقعیت بحرانی و در نهایت، پرسش از راهبردها و
سیاستگذاریهای معطوف به شرایط پساکرونایی.
آموزش عالی و نهاد علم، در این میانه بیش از هر نهاد دیگری درگیر
وضعیت همهگیر پاندمیک ویروس کروناست، زیرا از یکسو این نهاد نیز
همانند هر نهاد دیگر متأثر از شرایط تعلیق است و باید متناسب با آن،
اقداماتی انجام دهد و از سوی دیگر، نهاد علم و محققان دانشگاهی،
پیشگامان اصلی جامعه انسانی در مواجهه با این ویروس برای شناسایی و
مهار آن هستند.
علاوه براینها، نهاد علم و آموزش عالی از درون نیز متوجه تحولی شگرف
و عمیق در مبانی نظری و ارزشی است تا آنجا که گویی علم، فرصتی دوباره
برای بازسازی خود و چرخش پارادایمی مهمی بهدست آورده است. به این
معنا، نهاد آموزش عالی و علم عمیقاً درگیر بحران کرونا هستند. از
اینروست که سه پرسش فوق، برای این نهاد از دو موضع درونی و بیرونی
مطرح میشود؛ به این معنا که این نهاد هم باید درباره خود و مسیر
آتیهای که باید اتخاذ کند و مکانیسمهای بدیل برای شرایط کرونایی و
پساکرونایی بیندیشد و هم نسبت خود با محیط پیرامون را مورد بازبینی و
تأمل قرار دهد.»
این مقدمهای است که حسین میرزایی، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه
تهران و رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات
و فنآوری در مقدمه «جستارهایی درآموزش عالی، علم و بحران کرونا در
ایران»، در باب اهمیت پرداختن به زوایای بحران کرونا در آموزش عالی
آورده؛ مجموعهای که دربردارنده مقالات چندتن از استادان مجرب و
صاحبنظر پیرامون کرونا و نهاد دانشگاه است.
جنبش اندیشگی برابر کرونا
هادی خانیکی، استاد و مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، در
مقالهای با عنوان «آموزش در قرنطینه» و «قرنطینة آموزش» با بیان این
پیشفرض که اگرچه پرسشها در این نوشته و در همة حوزههای مطالعة
آموزش در قرنطینه، به مسأله «کرونا و دانشگاه» معطوف است، اما در
هیچجا نمیتوان و نباید از دو پیشفرض و یک نتیجة مبتنی بر آن دو
غافل شد، نخست آنکه ویروس کرونا «نوپدید» است و دوم اینکه شیوع آن
به مرحلة «پاندمیک» ـ عالمگیری ـ رسیده و درنتیجه، حجم مجهولات و
پرسشها بر دانستهها و پاسخها غلبه دارد، مینویسد: برای نزدیک شدن
به راهحلهای نو در جهت خروج از این وضعیت، باید نگاههایی به
دوردست، عالمگیر و چندساحتی داشت و به پرسشهایی فراتر از چارچوبهای
قالبی، محدود و متعارف اندیشید. آنچه پیشروی ماست و مهمتر از آن،
آیندهای که در حال رسیدن است، الزاماً در امتداد گذشتة ما
نیست.
«وضعیت کرونایی آموزش» و «وضع پساکرونایی آن» را با همان انگارههای
«پیشاکرونایی» نه میتوان دید و نه میتوان فهمید. اگرچه ممکن است
هنوز زود باشد اما به مرور ناگزیر میشویم دربارة «دانشگاه پس از
کرونا» و تحول سازوکارها، نقشها و فرآوردههای آن از جمله دگرگونی
فرآیندهای آموزش و یادگیری بیشتر بیندیشیم. نمیتوان از چشماندازها،
قلمروها و الزامهای نوینی که در برابر کنشگران علمی ایجاد میشود،
غافل ماند. نهاد دانشگاه خود پیش از هرجا به تأمل، پرسشگری،
نظریهپردازی، پژوهش و سناریوپردازی در این باب نیاز دارد.
در این زمینه، علاوه بر فعالیتهای پژوهشی و حتی مقدم بر آنها، باید
به «حساس کردن» و «توجه دادن» توأمان بدنة علمی یعنی استادان و محققان
و دانشجویان و سازمان مدیریتی یعنی سیاستگذاران و مدیران نسبت به
ابعاد و گسترههای تغییرات کرونایی اهمیت داد؛ در این فرآیند،
راهاندازی «اتاقهای فکری پیشتاز» و «شبکههای مجازی مولد اندیشه»
اولویت و فوریت دارد.
بالابردن حساسیت و آگاهی و برخوردار شدن از قدرت سازگاری و کنشگری در
پارادایم احتمالی جدیدی که شیوههای تولید و توزیع و دریافت دانشهای
گوناگون را در دانشگاه تحتتأثیر قرار میدهد، میتواند از جمله وظایف
این «اتاقهای فکری پیشتاز» و «شبکههای مجازی مولد اندیشه»
باشد.
از جمله موضوعات مهمی که این گروهها میتوانند به آن بپردازند
راهاندازی یک «جنبش اندیشگی» در باب شناخت نظاممند ضعفهایی است که
در فرهنگ، ساختار و کارکرد دانشگاه وجود دارد و این نهاد را در برابر
ویروس کرونا آسیبپذیر کرده است. همانگونه که گرفتار بودن به
بیماریهای مزمن و زمینهای و نابرخورداری از نظام ایمنی مناسب، توان
انسان را در مقابل این بیماری پایین میآورد، امروز نیز ضعفهای
نهفته در ساختارها و سازوکارهای آموزش و یادگیری ـ چه نرمافزارانه
باشد و چه سختافزارانه ـ خود را در برابر همین ویروس نانومتری نشان
میدهند و علاوه بر آن دانشگاه را هم از امکان ایفای نقش خلاق و
پیشتاز در جامعه دور میکنند.
تاسیس گروههای آیندهنگر
رئیس کرسی ارتباطات علم و فنآوری یونسکو در دانشگاه علامه طباطبایی
ادامه می دهد: علاوه بر مسئولیت معاینه و مشاهده و کشف بیماریهای
مزمن و آسیبهای آشکار و نهان آموزشهای دانشگاهی که سالهاست موضوع
تحقیق و نقد در ایران و جهان بوده است، توجه به نقش آیندهپژوهی و
تاسیس گروههای آیندهنگر، برای آفرینش فرصتها و افقهای نو در
آموزشهای متأثر از وضعیت کرونایی نیز ضروری است. «جنبش اندیشگی» برای
توانمند کردن آموزشهای جدید دانشگاهی نمیتواند تنها به راه رهایی از
تهدیدهای کنونی کرونا در دانشگاه بسنده کند، بلکه باید در جستجوی
موفقیتها، فرآیندها و سازوکارهایی باشد که درمانگر دردهای مزمن و
بیماریهای کهنه در آموزش و یادگیریاند.
فهم این ضرورت و عمل به آن ناظر برهر دو وجه «نوپدیدگی» و «عالم
گستری» رخداد مواجهه دانشگاه و آموزش با کروناست. مسأله را باید جهانی
و علمی و انتقادی دید و از رویکردها و تجارب و راهبردهای جهانی بهره
برد. رویارویی با کرونا الزاما از جنس رویارویی با هر پدیده بحرانی
نیست، چرا که ناشناخته است و در گسترهای جهانی قرار دارد و باید
آنچه را برای شناخت آن در دور و نزدیک عالم انجام میگیرد دید و
دنبال کرد.
خوشبختانه در این زمینه تکاپوهای علمی پرشتاب و پردامنهای در جهان
آغاز شده است و میتوان به چشمانداز این «جنبش اندیشگی» در
دانشگاهها و مراکز پژوهشی امید بست. گویی کرونا اگرچه در آغاز، همه
نهادهای دستاندرکار و سیاستگذار را دچار حیرت و شتابزدگی کرده بود،
اندکاندک همه را در همهجا از جمله دانشگاه به این سو سوق داده است
که بهجای امید واهی و عاجل به بازگشت به وضعیت پیشاکرونایی، بیشتر
بیندیشند و حتی در فرض بقای همین تهدیدهای پاندمیک، به خلق فرصتهای
مصون از آن فکر کنند.
توجه به بسیاری از این تکاپوها که دستکم در مقام توصیف و تعریف صورت
مسأله، گامهایی بلند برداشتهاند، برای ما از این رو ضروری و مفید
است که جنبههای جهانی، فراگیر، ناگهانی و چندوجهی مسائل خود ما را
نشان میدهند. اگرچه باید درعینحال زمینههای ملی و عوامل بومی مساعد
و نامساعد را در مواجهة دانشگاه ایرانی با وضعیت کرونایی در نظر
گرفت.
یافتههای بین المللی
خانیکی بر این باور است که فراتر از مطالعة تاریخی دانشگاه و آموزش
پیش و پس ازکرونا، نیاز به مطالعة تطبیقی مسائل امروز و فردا هم هست؛
ازاینرو بیمناسبت نیست که به برخی از یافتهها و گفتههای این قبیل
مطالعات توجه شود.
او در ادامه به یکی از گزارشهای «مؤسسه مککنزی» اشاره میکند و
مینویسد: این مؤسسه در گزارشی که از سوی «پابلو ایلنز»، «جاناتان
لا»، «آنا مندی»، «سوراب سنقوی» و «جیمی سارا کاتسانیس» تحتعنوان
«ویروس کرونا و محیط دانشگاهها: آموزش عالی در آمریکا چگونه میتواند
پاسخ به ویروس کرونا را ساماندهی کند؟» تهیه شده، به موضوعاتی
پرداخته است که بسیار شبیه مسائل کنونی دانشگاههای ماست. برخی مسائل
از
این قرارند:
۱٫ دانشگاهها در خط مقدم و فعال پاسخگویی به کووید ـ ۱۹ بودند،
بهسرعت خوابگاهها را تخلیه و کلاسهای درس را بهشیوة مجازی برگزار
کردند، اما این فرآیندی بسیار چالشبرانگیز است که هنوز هم بسیاری از
دانشگاهها با آن دست و پنجه نرم میکنند.
۲٫ دانشگاهها هویتهای متعدد و کارکردهایی متنوع دارند، پیش از
هرچیز نهادهای آموزشیاند اما علاوه برآن خود بهمثابه شهری کوچکند که
نهادهای مدنی، امکانات ورزشی و بهداشتی و محرکهای اقتصادی محلی و
منطقهای را در خود جای دادهاند. مواجهه ناگهانی همه اینها با
کوویدـ ۱۹ بهسادگی انجام نمیگیرد.
۳٫ دانشگاهها از مدلهای پیچیده درآمد تبعیت میکنند. این تنوع
منابع به سهولت و با رویکرد سریع مجازی شدن در آموزش سازگار
نمیشود.
۴٫ بهرغم خالیشدن محوطه دانشگاهی، مشکلات دانشگاه با کوویدـ ۱۹
تمام نشده است؛ دانشجویان، استادان و کارکنان درباره آینده خود
نگرانند. نگرانی از آینده تحصیلی، آینده شغلی، آینده اداری و مالی،
آینده پژوهشی، آینده مراسم و آیینهای مرسوم دانشگاهی و آینده سکونت و
اقامت، پرسشهای همهگیر دانشجویان، استادان و کارکنان است.
۵٫ اکثر فعالیتهایی که دانشگاهها برای کاهش سرعت انتقال ویروس و
حفاظت از بهداشت فوری صورت میدهند، تأثیراتی بیتناسب بر روی
جمعیتهای آسیبپذیر مثل دانشجویان کمدرآمد، نیازمند به کار و ناتوان
در دسترسی به ابزار و یا اینترنت پرسرعت دارند.
۶٫ با طولانی شدن پیامدهای کوویدـ ۱۹ اهمیت دغدغههای دانشگاهی و
غیردانشگاهی، بهویژه برای دانشجویان در معرض فراغت از تحصیل،
استرسهای مالی کارکنان، دغدغههای شغلی استادان، تهدید سلامت ذهنی و
روانی همه ذینفعان دانشگاهی بیشتر میشود.
۷٫ هیچ دانشگاهی در مواجهه با کوویدـ ۱۹ نمیتواند و نباید تنها
باشد. دانشگاهها باید از فرصت یادگیری از یکدیگر، مشارکتهای آموزشی،
مشارکتهای راهبردی برای حمایت از برخی سیاستهای خاص و هماهنگی
ارتباطات بهره ببرند و نقش خود را در اجتماع بزرگتر ارتقا
بخشند.
۸٫ اگرچه تمرکز کنونی امروز بر مسائل آنی است اما نباید در این مرحله
متوقف شد. دانشگاه، نیازمند شیوهای از تفکر است که بحران کوویدـ ۱۹
را فرصتی برای بازاندیشی و ارزیابی مجدد عناصری از تجربه دانشجو،
پذیرش، نیازهای فارغالتحصیلی، آزمون و سایر مسائل بداند. یادگیری از
گذشته و تمایل به پذیرش بینشهای مبتنی بر شک نسبت به عادات ذهنی،
بسیار مهم است.
مک کینزی در گزارشی دیگر که «فرانکی بونیس»، «جیک بریانت»، «شاراگ
کریشنان» و «جاناتان لا» در باب کرونا و ضرورتهای برنامهریزی آموزش
عالی آمریکا برای آیندهای نامعلوم تدوین کردهاند، به طراحی سه
سناریو پرداخته است: سناریوی اول بر پایة «کنترل ویروس کووید ـ ۱۹ طی
دو یا سه ماه آینده»، سناریوی دوم بر پایة «بازگشت ویروس و ادامة
قرنطینه و اقدامات محدودکنندة دیگر به مدت چند ماه بیشتر» و سناریوی
سوم برپایة «گسترش همهگیری ویروس تا دسترسی گسترده به واکسن».
آموزشهای مجازی در سناریوی اول تا پایان همین نیمسال، در سناریوی
دوم تا پایان نیمسال بعد و در سناریوی سوم تا پایان سال تحصیلی آینده
ادامه خواهند داشت؛ ازاینرو، بهتناسب «کنترل سریع و کارآمد ویروس
کرونا»، «پاسخ مؤثر اما تجدید حیاتپذیر کرونا در برخی مناطق» و
«گسترش پاندمی و شکست مداخلات بهداشت و سلامت عمومی» باید این سه
سناریو را اساس همة برنامهریزیهای آموزشی در دانشگاههای آمریکا
دانست. البته نویسندگان این گزارش در برآورد آیندة محتمل تنها قطعیت
را عدم قطعیت میدانند، به این سبب توصیه میکنند که دانشگاهها برای
هر احتمال و مشکلی نقشة راهی داشته باشند.
رئیس هیأت مدیره انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات بر این باور
است کرونا همانگونه که نابسندگی دانش کنونی بشری و ناتوانی و
ناکارآمدی نظامها و ساختارهای موجود اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را در
مواجهه با تهدیدهای نو نشان داد، دانشگاه و کنشگران دانشگاهی را نیز
با واقعیتی تازه روبهرو کرد، واقعیتی که اساس آن بر تفاوت با گذشته و
ضرورت تغییر استوار است و به این اعتبار باید و میتوان با تأمل در
ساختارها و فرآیندهای کنونی آموزش و یادگیری و نقد عالمانة آنها راهی
نو یافت.
پذیرش تغییرات جهان پیشروی دانشگاه و فهم تفاوت وضعیت کرونایی و
پساکرونایی آموزش، یعنی اندیشیدن به ابعاد و دامنهها و چشماندازهای
آموزشی که خود گرفتار قرنطینه شده است. «قرنطینة آموزش» میتواند
سرآغاز شکلگیری نقشها و کارکردهایی جدید برای دانشگاه و کنشگران آن
باشد که خود هنوز همة افقهای آن را نمیبینند. شاید سامان دادن «جنبش
اندیشگی» از میان و بر فراز همة نهادهای علمی و مدنی و حرفهای و صنفی
و جلب مشارکت همة کنشگران دانشگاهی اعم از استادان و مدیران و
دانشجویان و کارکنان بتواند راهحلهای اساسی را فراتر از «دلخوشی به
فرمالیسم مجازی» یا «هراس از تحولات آموزش و ساختارهای دانشگاه»
بیابد؛ چشماندازی که دور نیست و ممکن هم هست.
منطق بدخیمی کرونا
محمد فاضلی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در بخشی
از مقالهای با عنوان «مسأله کرونا و ضرورت بازنگری در آموزش
دانشجویان» اهمیت پرداختن به ابعاد تأثیرگذاری بحران کرونا را در
اهمیت نهاد دانشگاه میداند و مینویسد: نظامهای اجتماعی بهواسطة
فراگیر شدن آموزشهای دانشگاهی و بیشتر شدن تعداد و نسبت تحصیلکردگان
آموزش عالی نسبت به عموم شهروندان و قرار گرفتن فارغالتحصیلان
دانشگاهها در سمتهای آموزشی، پژوهشی، سیاستپژوهی، تصمیمسازی،
تصمیمگیری، سیاستگذاری و نهایتاً اجرای سیاستها و برنامههای
برآمده از آنها، تأثیری تعیینکننده بر سرنوشت جوامع دارند.
دستگاههای سیاستپژوه، سیاستگذار و مجری پر است از آدمهایی که
فارغالتحصیلان نظام دانشگاهی و دانشآموختة محتوای درسی آن هستند.
سؤال مهم بهلحاظ سیاست آموزشی عالی این است که آیا آدمهای خروجی از
آموزش عالی، برای دنیایی که اغلب مسائل مزمنشدة آن ـ نظیر آب و
محیطزیست، تغییر اقلیم، تورم، مسأله صندوقهای بازنشستگی، آسیبهای
اجتماعی، فساد، فقر و ناکارآمدی نظام اداری ـ بدخیمند و ویژگیهایی
نظیر کرونا دارند، آماده میشوند؟ پاسخ این سؤال میتواند سیاستهای
آموزشی و پژوهشی در آموزش عالی را به چالش بکشد.
بگذارید بحث را با چند مشاهده از گفتارهای رایج در فضای مجازی و
واقعی جامعة ایران در ایام شیوع کرونا شروع کنم، عباراتی نظیر «اگر
مثل چین سریع قم را قرنطینه کرده بودند شیوع بیماری کنترل میشد» و
«نظام بهداشت و درمان ما بسیار قدرتمند است و با تمام توان در مقابل
بیماری میایستد» را در ایام شیوع یافتن کرونا در اسفند ۱۳۹۸ و
فروردین ۱۳۹۹ شنیدهایم. ستاد ملی مقابله با کرونا نیز در ابتدا با
ریاست وزیر بهداشت تشکیل شد.
سیاستگذاران و مقامات سیاسی که بسیاری از آنها فارغالتحصیلان
رشتههای مهندسی و پزشکیاند، بیش از هر چیز با دنیای مسائل غیربدخیم
سروکار داشتهاند. ترکیب محتوای آموزشی در ریاضیات و علوم تجربی،
افراد را برای داشتن رویکرد غیربدخیم به مسألهها تربیت میکنند.
ذهنیتهای مهندسی، پزشکی و حتی علوم انسانی، برای درگیر شدن با مسائل
ساخت و ساز و عرصههایی در دنیای تجربی تربیت میشوند که نظیر ساختن
یک هواپیما، جاده یا ترکیب شیمیایی دارو، رفتاری غیربدخیم
دارند.
دانشجویان در اغلب رشتههای دانشگاهی بدون هیچ درکی از سایر رشتهها،
بدون مهارتهای دانشاندوزی و ارتباطگیری بین رشتهای و قابلیتهای
کنش ارتباطی مبتنی بر کنشگری مرزی تربیت میشوند. دانشجویان برای برهم
زدن یا نزدیک کردن مرزها به یکدیگر تربیت نمیشوند.
نزدیک کردن مرزها به یکدیگر اشاره به کنش کسانی دارد که میکوشند در
درون یک سازمان، حلقههای مختلف را گرد هم بیاورند. کنشگران مرزی
کسانیاند که مرزهای دانش، سازمانها، اطلاعات و افراد را درمینوردند
و آنها را گرد هم میآورند تا مسألهها با ترکیبی از اینها حل یا
تعدیل شوند.
منطق بدخیمی کرونا الزام میکند آدمهایی که برای مواجهه با مسائلی
بدخیم نظیر کرونا مناسبند، ویژگیهایی به شرح زیر داشته باشند:
ـ تفاوتهای مسألههای بدخیم و غیربدخیم، منطق کردار غیرخطی
مسألههای بدخیم و تکوین آنها در طول زمان و بسترهای اجتماعی مختلف
را بشناسند
ـ درکی از مسائل بدخیم، ویژگیهای آنها و الزاماتشان برای سیاست
عمومی داشته باشند
ـ دانش و کنش میانرشتهای، بینبخشی و الزامات کنش بین سازمانی را
درک کرده باشند
ـ مهارتهای علمی و ارتباطی لازم برای کنش میانرشتهای، بینبخشی و
بین سازمانی را تجربه کرده باشند
ـ مفهوم پیچیدگی بهمعنایی که در مسائل بدخیم وجود دارند و شیوة
مواجهه با چنین پیچیدگی را آموخته باشند
ـ اندیشیدن و عمل کردن بر بستر محلی مسأله و ماهیت کنش محلی در قبال
مسألههای بدخیم را بدانند و تمرین کرده باشند
ـ ظرفیت کار کردن در قالب تیمهای بینرشتهای را داشته باشند
ـ ادراکی از شیوة سرایت هر مسأله بدخیم ظهورکرده در هر حیطة تخصصی،
به سایر عرصهها و متاستازی شدن مسأله داشته باشند
ـ چگونگی درگیر شدن مسأله بدخیم با ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصاد
سیاسی و امنیتی جامعه را درک کنند.
آموزشهای دانشگاهی جزیرهای
فاضلی برای حل مسأله بدخیم کرونا، متخصصان دانشگاهی را به خروج از
قالب تفکر جزیرهای و ارتباط بینرشتهای دعوت میکند و تأکید دارد
آنچه دربارة ضرورتهای تغییر محتوای آموزشی برای تربیت
فارغالتحصیلان دارای بینش نسبت به مسائل بدخیم گفته شد ابداً به این
معنا نیست که آموزش دانشگاهی باید بهتنهایی از پس ناکارآمدی و طراحی
بد نهادی برآید. حکمرانی کشور از اساس جزیرهای است و تفکرات برآمده
از آموزشهای دانشگاهی نیز جزیرهای و فاقد درک میانرشتهای هستند.
ما هنوز متخصصان و سیاستگذارانی داریم که فکر میکنند کرونا مسأله
پزشکی است و ارتباطی به مدلسازی ریاضی، علوم اجتماعی یا تحلیل
سیستمهای پیچیده ندارد. این نوع حکمرانی هرگز با مسألهای در مقیاس
جهانی کرونا که مدیریتش نیازمند «برنامهریزی و اقدام میانبخشی» باشد
مواجه نشده است و در مدیریت مسائل بدخیم پیشین نظیر آب و محیطزیست یا
تغییر اقلیم نیز سابقة مثبتی ندارد.
این نظام اداری و ساختار نهادی آن احتمالاً هرگز چیزی شبیه
«دستورالعمل برنامهریزی و اقدام بینبخشی برای مقابله با اپیدمی»
نداشته است، یعنی ملزومات و قواعد نهادی مواجهه با مسائل بدخیم در دل
این سیستم حکمرانی تعبیه نشده است.
ادامه در صفحه ۶
قرار نیست آموزش عالی بار همة این کاستیهای نهادی را بهدوش بکشد و تا ابد بدون اصلاحات نهادی و سازمانی، فقط به کیفیت آموزشهای دانشگاهی نظر داشته باشیم اما از سوی دیگر، کیفیت اصلاحات در سازمانها و نهادها هم به سطح کیفی کنشگرانی بستگی دارد که در مناصب این ساختار قرار میگیرند. اگر آموزش عالی، رویهای برای بازنگری در تربیت نیروی انسانی و فارغالتحصیلان در پیش بگیرد که ملزومات مواجهه با مسائل بدخیم را در افراد نهادینه کند، میتوان به تغییرات سریعتر و بهتر حکمرانی و ارتقای توانمندی حکومت برای مدیریت و تعدیل مسائل بدخیم امید داشت. بازنگری در محتوای آموزش عالی به قصد جای دادن بینش، دانش و مهارتهای لازم برای تحلیل و تعدیل مسائل بدخیم، دیالکتیک کنشگر و ساختار برای اصلاح ساختارهای نهادی و سازمانی را نیز تسریع میکند.
انقلابی در عرصه آموزش
اما رضا ماحوزی، عضو هیأت علمی گروه مطالعات فرهنگی پژوهشکده مطالعات
فرهنگی و اجتماعی، در کتاب «جستارهایی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی
بحران ویروس کرونا در ایران»، نقاط روشن آموزشهای مجازی را برمیشمرد
و در مقالهای با عنوان «کرونا ویروس و دوگانه ناسیونالیسم و
انترناسیونالیسم» مینویسد: به اقتضای شرایط پیشآمده و تعطیلی
کلاسهای آموزشی در تمامی سطوح، وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم،
تحقیقات و فنآوری، معلمان و استادان را به آموزشهای غیرحضوری ترغیب
کردند.
ازآنجا که زیرساختهای کشور برای اجرای چنین برنامة گسترده و
ناگهانی آماده نبود، لذا بسیاری از مدارس بازاستفاده از برنامههای
آموزشی تلویزیون یا برنامههای آموزشی حاضر در فضای مجازی را مبنای
کار خود قرار دادند و برخی دیگر با شیوهای اندکی مبتکرانهتر، به
گذاشتن ویدیوهایی صوتی و تصویری از معلم و استاد در گروههای تلگرامی
و واتساپی یا سامانه دانشگاه رو آوردند. در این میان بودند مدارس و
دانشگاههایی که آمادگی بیشتری برای این امر داشتند و کلاسهای گروهی
غیرحضوری خود را برگزار میکردند. با اینحال هرچه زمان جلوتر میرود
امیدها برای ارتقای شرایط بالاتر میرود. سرعت تجهیز مدارس و
دانشگاهها به تکنولوژیهای ارتباطی اتفاق بزرگی است که در حال روی
دادن است و در صورت تکمیل میتواند شکاف میان ایران و کشورهای پیشرفته
را کم کند و نویددهندة تعدد شیوههای آموزشی در آینده باشد؛ اتفاقی
که چنددهه بهدلایل متعدد عقب افتاده بود و نظام آموزشی کشور از فقدان
آن رنج میبرد.
این رویداد خوشایند که میتوان آن را آغاز انقلابی در عرصه آموزش
قلمداد کرد، راهی را برای تعدیل ناسیونالیسم جدید باز خواهد کرد؛ راهی
که میتواند در مقابل بسته شدن درها، پنجرهای برای ارتباط با دنیا
بگشاید. این پنجره جدید، منظرهای متعددی را بر نظام آموزشی ایران
بهطور عام و نظام آموزش عالی بهطور
خاص میگشاید. این پنجره نمادینِ ویندوزگونه، راه را برای نادیده
گرفتن مرزهای سرزمینی باز میکند و زمینة تعامل و گفتگو و دوستی میان
کشورها و ملتها و گروهها را فراهم میکند. این پنجره، پنجره صلح است
و دوستی، چراکه ظرفیتی را در اختیار ملتها و جامعه مدنی قرار میدهد
که از هرگونه تصمیم دیپلماتیک حکومتی برای برقراری تعاملات میان
کشورها و سرزمینها فراتر میرود. این عرصه، عرصة آزادی است؛ آزادی که
برای خود محتوا و ادبیات لازم را تولید میکند.
بدین ترتیب، با بسته شدن درها بالاجبار پنجرهها گشوده میشوند تا
انسانها در تعامل با یکدیگر بر بحرانها و دردهای مشترک فائق آیند.
آنها به کمک همدیگر، این درد و مشابه آن را فهم خواهند کرد و برای
درمانش، دانش و فنآوریهای کشفشده و پیشنهادی را بر همدیگر عرضه
میدارند. بدین ترتیب، همة جهان در یافتن راهحل و غلبه بر معضلی
مشترک به کمک یکدیگر خواهند آمد و با این یاری و دستیاری، تجربة
ارزشمندی از تعامل جهانی را برای حراست از خود و برقراری صلح برجای
خواهند گذاشت.
این سویة انترناسیونالیسمی است که کرونا بر ملتها و کشورها عرضه
خواهد داشت و ضرورتاً به حوزة آموزش نیز محدود نخواهد ماند؛ سویهای
که دیر یا زود در حوزههای متعدد از جمله حوزههای اقتصادی و خدماتی و
آموزشی نمایان خواهد شد و در مقابل ناسیونالیسم دشمنتراش، ارتباط و
دوستی و صلح میان فرهنگها و ملتها و دولتها را نوید خواهد
داد.
تحولی بزرگ در مفهوم مسئولیت اجتماعی دانشگاه
ماحوزی فقط به فرصت بحران کرونا برای آموزش عالی بهمثابه پنجرهای
رو به صلح و دوستی و همکاریهای مشترک، بسنده نمیکند. او به رسالتی
جدید در حوزه مسئولیت اجتماعی دانشگاهها اشاره دارد و بر این باور
است نظام آموزش عالی که ضرورتاً میباید دانش و فرهنگ استفاده از
عرصه سایبری را تعریف و تبیین کند و در کنار تولید دانش تخصصی و عرضة
فنآوریهای برآمده آن، با دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و شرکتهای
معتبر بینالمللی مساهمتی معطوف به توسعة آن داشته باشد و آورده را در
سطحی خاص، به فرهنگ عمومی تبدیل کند، رسالتی سترگ برعهده دارد؛ رسالتی
به بزرگی تغییر مسیر رودخانهای وسیع و سهمگین.
نظام آموزش عالی با همة اطراف و اکنافش اعم از دانشگاهها،
پژوهشگاهها، پارکهای علم و فنآوری، شرکتهای دانشبنیان و حتی
اپهای فنآورانة تحت حمایت وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری (عتف)،
بهضرورت باید بخشی از برنامههای کاری خود را به سمت یافتن نسبت
پیشینة خود با دنیای هوش مصنوعی و عرصه دیجیتال و تکنولوژیهای نرم
ارتباطی و مدیریتی و یافتههای انقلاب صنعتی چهارم
سوق دهد.
این اتفاق میتواند سرعت ما را برای هماهنگ شدن با تحولاتی که انقلاب
صنعتی چهارم در جهان پدید آورده است بیشتر و زمینة همفکری و همسخنی
مبتنیبر دانش و فناوری را با رقبای علمی و فنی در سطح منطقهای و
فرامنطقهای برقرار کند.
این موضوعی است که میتواند ماهیت ارتباط میان دانشگاههای جهان را
نیز مشخص دارد؛ ارتباطی که به دانشگاهها محدود نمیماند و دولتها و
شرکتها و اپهای ارتباطی و دیجیتال و کارتلهای اقتصادی را نیز دربر
میگیرد. این موضوع، سبک زندگی جوامع و ملتها را نیز تحتتأثیر قرار
خواهد داد و آنها را بیش از گذشته برای دراختیار گرفتن امور و مدیریت
موضوعات تمدنی و فرهنگی تواناتر خواهد ساخت.
این سخن بهمعنای توجه به تحولی بزرگ در مفهوم مسئولیت اجتماعی
دانشگاه است که متأثر از فضای ارتباطی بینالمللی در تکنولوژیهای نرم
ارتباطی و مدیریتی، بیش از حضور فیزیکی، حضور سایبری افراد و گروهها
و سمنها و تشکلها و حوزه صنعت و خدمات را پشتیبانی خواهد کرد.
به این معنا، این دانشگاه، نهتنها مرزی با جامعه محلی خود ندارد
بلکه با جوامع و ملتهای حاضر در عرصة سایبری نیز بدون ملاحظات مرزی و
سیاسی تعامل خواهد داشت. طبیعی است در این شرایط، وظیفة دولتها صرفاً
تأمین زیرساختهای این فضای ارتباطی و تضمین بقای آن در برابر دشمنان
احتمالی خواهد بود.
فضای علمی و ارتباطی توسعهیافته در نتیجه تصمیم جمعی جوامع و کشورها
در نتیجة کم شدن حضور فیزیکی، انگاره پیشین از دانشگاه، بهعنوان
مکانی برای انجام سفارشهای بیرونی را کنار زده و بهجای آن، شبکة
ارتباطی را مینشاند که در آن، مرزی میان سه حوزه جامعه، صنعت و
دانشگاه وجود نخواهد داشت. در این شبکه ارتباطی، هر سه حوزة فوق که
کنشی گسترده در عرصة بینالملل دارند، در تعریف و توسعة فضایی که
دادهها در آن حرف اول و آخر را میزنند مشارکت ورزیده و متفاوت از
نظام ارزشگذاری و قانونی پیشین، مقررات ارتباطی را تعریف
میکنند.
در این فضا، آنکه دادهای ندارد، زودتر از بقیه کنار گذاشته میشود،
چراکه برخلاف رویه دانشگاههای کلاسیک، اینجا عرصة پنهان داشتن
کمبنیگی و بیسوادی نیست. اما آنکه موضوع و مسأله و پرسشی دارد،
میتواند به کمک و یاری دنیایی بزرگ چشم داشته باشد.
این بدان معناست که بهزودی با الگویی از دانشگاهها سروکار خواهیم
داشت که متفاوت از الگوهای آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و آمریکایی و
مارکسیستی و دینی است. این دانشگاه، دانشگاه گفتگومحور در دنیای
ارتباطات خواهد بود.
نود و پنج سال مدیریت دولتی نظام دانش در ایران با الگوی کلاسیکِ
متمرکز بر آموزش و نه حتی پژوهش یا ارتباط دو سویه با جامعه،
متأسفانه چنان ساختارها را متصلب ساخته است که شاید هیچ حادثهای جز
کرونا نمیتوانست این بنیان ریشهدار را از جایش تکان دهد.
قابل پیشبینی بود که بحرانهای فعلی نظام آموزش عالی ما بهزودی
وخیمتر میشود و حسب اضطرار مجبور خواهیم شد در کنار الگوی متصلب
پیشین، فضایی را برای آموزشهای دیگر و سبکهای دیگر دانشگاهداری
ازجمله دانشگاههای محلی یا دانشگاههای خیریهمدارِ برآمده از جامعه
باز کنیم. اما نمیدانستیم کرونا ویروس، این مهاجم ناشناسِ غیرقابل
رؤیت چنین ساختارهای پیشین را درهم شکند و همة ظرفیتها و فضاها را در
یک فضای خاص جمع کند و بر ارتباطات سایبری و مجازی، مهر تنها ظرفیت
ممکن را بگذارد. اگر دوره حیاتی این ویروس به دو فصل دیگر و با احتیاط
بیشتر به یکسال دیگر بکشد، مسلماً تا آن موقع شاهد تحولات بسیار
بزرگی در تمامی عرصهها به ویژه عرصه آموزش با مشخصات فوقالذکر
خواهیم بود؛ تحولاتی که محدود به ایران نخواهد بود.
این وضعیت، چنانکه گفته شد سرعت انقلاب صنعتی چهارم را در تمام دنیا
و در ایران افزایش خواهد داد؛ انقلابی که توسط کاربران متعددی از
سراسر جهان راه خود را طی میکند. نظر به این تغییرات، لازم است
دانشگاهها و پژوهشگاههای ما نیز خیلی سریع دانش خود را در این حوزه
افزایش دهند و بهنحو عملی خود را با اقتضائات رو بهرشد آن سازگار
کنند.
کمکگیری از متخصصان و مشاوران بینالمللی، چنانکه گفته شد، بخشی از
فرآیند تسهیم دانش در دوره کرونا و پساکرونایی است؛ چراکه دنیای
آینده، دنیای دردها و تلاشهای مشترک است؛ تلاشهایی برای راهاندازی
بنگاههای اقتصادی و خدماتی و آموزشی جدید در دنیای ارتباطات. طبیعی
است اگر یک مرکز آموزشی و پژوهشی نتواند با شبکه جهانی کار کند، باید
دفن خود را در دیوارهای خودبرافراشته نظاره کند.
اگر در دهه اخیر، اولویت نخست اعضای هیأت علمی بهویژه اعضای جدید،
کسب امتیازات بیشتر براساس آییننامة ارتقا بوده است، اینک این
اولویت باید کسب و کشف راههای بقا در دنیای سایبری باشد.
برخلاف کلاسهای بسته و سربهمهری که در آن استادان کممایه،
بیسوادی خود را پنهان میکردند و دانشجویان تنبل، آن را ابزاری برای
کسب مدرک بدون کسب تخصص لازم میدانستند، کلاسهای آتی، کلاسهای نقد
و داوری خواهند بود؛ کلاسهایی که چون آینه غمازند و چون نی سخنگو.
این کلاسها مخاطبانی در عرصه گشودة جهان ارتباطات دارند و لذا انعکاس
آنها در این فضای گسترده، به مصرفها و تولیدهای متنوعی منجر خواهد
شد.
با همه این توضیحات و متناسب با عنوان این جستار، میتوان گفت ویروس
کرونا، علیرغم فروبستگیهایی که بهظاهر در عرصه واقعیتهای فیزیکی
داشته و آدمیان را به کنج دیوارهای خانهها و شهرها رانده و آنها را
حبس و زمینه را برای تولد نوع جدیدی از ناسیونالیسمِ معطوف به حفظ و
حراست سرزمینی فراهم کرده است، همچو باد بهاری گشودگیهای فراوانی
برای ارتباطات بینالمللی خواهد داشت؛ ارتباطاتی که ملتها و جوامع را
به همدیگر نزدیکتر میکند و امکان مفاهمه و دوستی و مشارکت را برقرار
میسازد تا به کمک هم، سبک جدیدی از زندگی را بسازند که همچون
اقیانوسی کشفنشده پیشروی ما قرار داشت اما تا کنون ظرفیتهای آن
بهنحو عملی برای جایگزینی عرصه واقعیتهای فیزیکی مورد استفاده قرار
نگرفته بود.