
در طول تاريخ حيات بشر بلايا و حوادث زيادي رخ داده است و در آينده نيز اتفاق خواهند افتاد. كمااينكه جهان امروز به يكي از آنها دچار شده است. بلايا و حوادث هر چه كه باشد و از هر نوع و با هر پيامدهايي كه باشد، اهميت شيوه برخورد ما انسانها به عنوان كنشگر اجتماعي و نحوه مديريت آن، ارزش و جايگاه كمتري از درمان قطعي آن نداشته و نخواهد داشت.

او كه شخصا براي رسيدگي به تخريبها در بافت شرقي ميدان امام اصفهان به آنجا سفر كرده بود، گفت: «هرگونه تملك و تخريب املاك و ابنيه در مسير گذر موسوم به آقانورالله نجفي توسط نهادهاي استاني ممنوع است. همچنين طرح مرمت شهري براي گذر فوقالذكر تهيه و از طرح خودرومحور پرهيز شود.»

مساله تامين و عرضه متناسب مسكن به عنوان اساسيترين و اصليترين نياز جامعه در قالب طرح جامع مسكن كه بايد با اهتمام جدي دولتها همراه باشد، اين روزها مورد بيمهري قرار گرفته است.
طرح جامع مسكن سندي است ملي كه چشمانداز بخش مسكن در سالهاي آينده را ترسيم ميكند.

يك سال از شروع جنگ ناپيدا به نام بحران كرونا ميگذرد اما همچنان بلاتكليف مانده و انگار در خانه اول ايستادهايم.

كانت و مساله متافيزيك، نوشته مارتين هايدگر به تازگي توسط مهدي نصر به فارسي ترجمه شده و نشر روزگار نو آن را منتشر كرده است. اين كتاب، جلد سوم از مجموعه آثار هايدگر است كه در سال 1929 منتشر شده و به نوشته مترجم، اثري برجسته در به اصطلاح دوره نخست تفكر هايدگر است و به گفته بسياري از مفسران ميتوان درونمايههاي آن را، پارههايي از بخش دوم هستي و زمان در نظر گرفت كه هيچگاه نگاشته نشد.

روزگاري كه رسانهها تنها به نسخ خطي كتابها و نه حتي نسخههاي چاپي، محدود ميشدند، روزگاري كه درك افراد از كشورها و سرزمينهاي ديگر تنها از كتابهايي بود كه برخي سياحان يا مورخان مينوشتند، از هرودوت گرفته تا گزنفون و خاخام بنيامين بنخناح و ماركوپولو و... از خود نوشتههايي درباره ايران بهجاي گذاشتند كه آن روزها منبع اصلي شناخت دنيا از ايران بودند و هماكنون نيز منابع ارزشمندي هستند براي درك آنچه اين كشور در تاريخ خود پشتسر گذاشته است.

براي پاسخ دادن به اين پرسش كه «دولت امريكا از چه زماني به دولتي امپرياليست تبديل شد؟» بايد به سال 1823، به دوره رياستجمهوري جيمز مونرو برگرديم. او در آن سال و درست در چنين روزي پيامي به كنگره كشورش فرستاد

اين روزها كارمندان از خانه كار ميكنند، مردم به جاي اتوبوس با اتومبيل شخصي رفتوآمد دارند، يوتيوب جاي سينما را گرفته است و فضاي مجازي پر رونقتر از گذشته، پل ارتباط ميان آدمهاست. مردم تنهايي را به جمع ترجيح ميدهند، گويي به دنبال راهي هستند تا جبر بر فرديت را كمرنگتر كنند تا جايي كه گفته ميشود، افيون انزواطلبي احتمالا بيش از بيماري كرونا مبتلا دارد.

پديدارشناسي عنوان يكي از اصليترين و مهمترين جريانهاي فلسفي در سده بيستم ميلادي است كه اگرچه ريشه آن را ميتوان تا سدههاي هجدهم و نوزدهم در جريان فلسفي ايدهآليسم آلماني نزد كانت و پس از او فيشته و هگل و شلينگ عقب برد اما
به طور مشخص در دهههاي آغازين سده بيستم با انديشههاي فرانتس برنتانو و بسيار مهمتر از او ادموند هوسرل، فيلسوف بنيانگذار آلماني در عرصه انديشههاي فلسفي به ظهور رسيد.

در سالهاي اوليه دهه ۱۳۷۰ كه در كانادا تحصيلات دكترايم را شروع كرده بودم در كنفرانس سالانه انجمن جامعهشناسي كانادا در جلسهاي موسوم به «ملاقات مولف و منتقد» به عنوان مستمع شركت كردم.