تعداد بازدید :2548
ضرورت دوستی با محیط زیست و پرهیز از حیوان آزاری ـ بخش دوم و پایانی
به مناسبت روز جهانی مبارزه با حیوان آزاری (۲۰ شهریور)
حیوانات هم نیاز به محبت دارند
زیر درخت چنار کنار میدان، چشمهای میشی سگی بی صاحب،
میان آب لجن گرفته جوی خیابان، نگران رفت و آمد عابران بود و دو دو
میزد.
«چشم میشی پر از درد و زجر و انتظاری که نگاههای دردناک و پر از التماس او را کسی نمیدید و نمیفهمید! جلو دکان نانوایی پادو او را کتک میزد، جلو قصابی، شاگرد مغازه به او سنگ میپراند، اگر زیر سایه اتومبیل پناه میبرد، لگد سنگین کفش میخ دار شوفر از او پذیرایی میکرد و زمانیکه همه از آزارش خسته میشدند، بچه شیر برنج فروش لذت مخصوصی از شکنجه او میبرد. در مقابل هر نالهای که میکشید، یک پاره سنگ به کمرش میخورد و صدای قهقهه بچه، پشت ناله سگ بلند میشد و میگفت: «بد مسب صاحاب»! مثل اینکه همه آنهای دیگر هم با او همدست بودند و به طور موذی و آب زیرکاه او را تشویق میکردند و میزدند زیرخنده. همه محض رضای خدا او را کتک میزدند و بهنظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را که هفتاد جان دارد، برای ثواب بچزانند.
بالاخره پسر بچه شیر برنج فروش بهقدری پاپی شد که حیوان
به ناچار فرارکرد و با شکم گرسنه، به راه آبی پناه برد. سر را روی دو
دست خود گذاشت، زبانش را بیرون آورد و در حالت نیم خواب و نیم بیدار،
به کشتزار سبزی که جلوش موج میزد، نگاه کرد. احساس دردناکی آمیخته با
ضعف و ناتوانی بهاو دست داد.
ترسو و تو سری خور شده بود. از هر صدایی که میشنید و یا هرچیزی
نزدیک او تکان میخورد، بهخودش میلرزید، حتی از صدای خودش وحشت
میکرد.
حس میکرد جزو خاکروبه شده. یک چیزی در او مرده، خاموش شده!»
(صادق هدایت، سگ ولگرد)
حیوان آزاری، تنزل انسانیت است
شاید خیلی اشتباه نگوییم اگر شکارچیان حیوانات بیدفاع و باردار و یا صاحب فرزند را، از جمله بیرحمترین انسانها بنامیم. افرادی که از سر جنون و با سنگدلی و بیرحمی هرچه تمام تر، دست به کشتار حیوانات باردار و تولههای بیگناهشان میزنند و از این صحنهها نیز، عکس میگیرند!
وقتی روح انسان، به پایینترین درجه انسانیت برسد، جز
سیاهی، ستمگری و خودخواهی نسبت به زیردستان خویش و از جمله حیوانات
بیگناه، بی آزار و بی دفاع، چیز دیگری نمیبیند.
در ایران، سگ، گربه و سایر حیوانات اهلی و شهری که در کنار
انسانها از گذشتههای دور زندگی داشتهاند، متاسفانه مورد آزار و
اذیت و کشتار قرار میگیرند. صحنههای دلخراش شیرخوردن نوزادان
حیوانات از سینههای مادر کشته شده شان، نشان از کمشدن مهربانی و
عاطفه و اخلاق انسانی و گسترش خشونت و سنگدلی دارد و جالب این که
تاریخ بشری اما، این همه ستم از سمت حیوانات به نوزاد انسانها را
سراغ ندارد!
حال آن که، این انسانها هستند که با تجاوز به حریم طبیعت و نابود کردن زیستگاههای طبیعی حیوانات و محدود و کوچک کردن محیط زندگی آنها، به اجبار به حیوانات نزدیک میشوند.حیوانات را با زور و خشونت از خانه و کاشانههایشان بیرون میکشند و بعد هم در قفسهای تنگ و کوچک و کثیف، اسیر میکنند و حیوانات بیچاره نیز به افسردگی و ناراحتیهای عصبی دچار میشوند.
به راستی دیدن حیوانات در این وضعیت اسفبار نشان دهنده
اشرف مخلوقات و مالک طبیعت و قدر بودن انسانها است، یا نشان دهنده
تنزل مقام انسانیت است؟
به قول مهاتما گاندی: «عظمت و پیشرفت اخلاقی یک ملت را میتوان از
چگونگی برخورد آن با حیوانات محک زد» و بسیار پیشتر از آن، فیثاغورث
(فیلسوف و ریاضیدان یونان باستان) به این امر اشاره کرده و گفته است
که: «تا زمانیکه انسان، یک نابودکننده ظالم برای موجودات پایینتر
است، هرگز سلامت و صلح را تجربه نخواهدکرد. چون تا زمانی که انسانها
حیوانات را میکشند، همدیگررا نیز خواهند کشت.»
حیوانات اسباب بازی نیستند
والدین عزیز، بزرگترهای دانا و مهربان! آیا میدانید که حیواناتی مانند همستر، خرگوش، سنجاب، میمون، طوطی، جوجه رنگی، سگ، گربه، لاکپشت، ماهی قرمز و سایر حیوانات که در مراکز غیرمجاز حیوانات و در بدترین وضعیت توسط افراد سودجو و بدون نظارت سازمان محیط زیست، خرید و فروش میشوند، اسباب بازی کودکان شما نیستند؟ آنها نیز مانند انسانها دارای احساسات و سیستم اعصاب مرکزی هستند و درد و رنج میکشند!
جای سنجاب ایرانی در دستان کودک شما و درون قفسی کنج
اتاق نیست! سنجاب باید روی شاخه درختان بلوط جنگلهای زاگرس زندگی
کند.
آیا میدانید وقتی تولههای بامزه حیوانات و از جمله سگ و گربه را
میخرید، چه بسا که مادران این تولهها، توسط افراد سودجو در قفسهای
تنگ و کثیف نگهداری میشوند و همچون بردههایی بی دفاع، چندین بار در
سال، محض تجارت انسانها زایمان میکنند تا تولههایشان را از آنها
جداکنند و بفروشند؟
بهتر نیست اگر بهخاطر علاقهتان، قصد نگهداری حیوان را دارید، از
حیوانات بی پناه و نیازمندی که در پناهگاهها نگهداری میشوند، حمایت
کنید و مسؤول نگهداری یکی از آنها شوید تا با این کار، موضوع تجارت
حیوانات و بازار پرورشدهندگان غیرقانونی آنها را تعطیل سازید؟
پناهگاه وفا!
اولین مرکز خیریه نگهداری از حیوانات بی سرپناه کشور به سال ۱۳۸۳ در حومه شهر جدید هشتگرد توسط خیر و بانی این مجموعه- خانم فاطمه توفیقی و مؤسس کانون دوستداران حیوانات، در قطعه زمین اهدایی همسر خانم توفیقی احداث شد. با توجه به فراوانی جمعیت سگها در آن منطقه و آمار بالای تصادفات جادهای این حیوان، مرکز یادشده برای ساماندهی به وضعیت این حیوان تجهیز شد و «وفا» نام گرفت. این مرکز در دشتهای وسیع شرق شهر جدید هشتگرد و در زمینی به مساحت ۳۰۰۰ مترمربع بنا شده و دارای امکاناتی از قبیل اتاق نگهبانی، اتاق جراحی، اتاق ریکاوری، اتاق استراحت اعضاء، موتور خانه، آشپزخانه، سرویس بهداشتی، محوطه خاکی برای قرنطینه سگهای ورودی و محوطه سیمانی محصور و حدود ۴۰ لانه در اطراف آن، برای نگهداری سگها است.
در حال حاضر، این مجموعه، پناهگاه حدود ۵۰۰ قلاده سگ است که همگی عقیم و واکسینه شدهاند و به مردم قابل اعتمادی که استحقاق داشته باشند، واگذار میشوند. بانی و مدیران پناهگاه امیدوارند بتوانند روزی اولین پناهگاه حیوانات ایران را به استانداردهای جهانی برسانندو به این ترتیب، گامی بلند در راه استیفای حقوق حیوانات بردارند.
حمایتهای مردمی از حیوانات بیپناه
با آقای علی ثانی مدیر پناهگاه وفا، گفتگو میکنیم و از
اوضاع فعلی پناهگاه میپرسیم. وی پاسخ میدهد که در حال حاضر به همراه
خانم فرح آذری، این پناهگاه را به صورت خیریهای و مردمی، مدیریت
میکند.
وی میافزاید: نیکوکاران با کمکهای مالی و غیر مالی، اسباب نگهداری
از سگهای بی خانمان و به قول عامه، ولگرد را فراهم میکنند و
دامپزشکان فقط، هزینه مواد مصرفی را دریافت میدارند و برای عقیمسازی
یا تزریق واکسنهاری و داروهای ضدانگل، دستمزدی نمیخواهند و داوطلبان
دیگری نیز، دستورالعملهای دامپزشکان را اجرا میکنند.این مرکز،
حیوانات آسیبدیده خیابانی را نیز درمان میکند، اما چون ظرفیت
پناهگاه تکمیل است، آنها را نگه نمیدارد و رها میسازد.
علی ثانی ادامه میدهد: شهرداری راه حل سریع و به ظاهر عملی
معدومسازی و کشتار سگهای خیابانی را در پیش دارد و همواره برخوردش
با این مسأله چنین بوده است. حال آن که راه حل واقعی این نیست.
عقیم سازی راه حل مناسب و سالمی است که هم حق حیات این
موجودات را از آنان سلب نمیکند و هم جمعیت آنها را متعادل
میسازد.
به هرحال، کره خاکی تنها متعلق به انسانها نیست و انسان بدون محیط
زیست و حیوانات آن، نابود میشود و این عکس رفتاری است که برخی
انسانها دارند و فکر میکنند با نابودی حیات وحش و حیوانات اهلی و
شهری، زندگی انسانها را نجات میدهند و ایمن میسازند!
از ما حمایت نمیشود
علی ثانی اشاره میکند: وقتی نگاه اغلب مسئولان و افراد
جامعه، حیوان آسیب دیده خیابانی را همچون معضل میبیند، نتیجهاش این
میشود که مهمترین تقابل مسئولان نیز با حامیان حیوانات بیپناه
است.
حال آنکه ما به عنوان اولین و بزرگترین پناهگاه جامع حیوانات
بیسرپناه در ایران، تجربههای عملی بسیار خوبی برای حل این تفکر و
مسأله حیوانات خیابانی داریم و بارها خواستهایم آن را در
قالبطرحهای عملیاتی، به شهرداریهای مناطق مختلف ارائه دهیم و
شهرداری خودش مجری این طرحها باشد و ما فقط به عنوان مشاور، کنار
آنها بمانیم؛ اما تا به امروز، نه کسی از طرحهای ما استقبال کرده و
نه مسؤولی آنها را خوانده و مورد توجه قرار داده است. طرحهایی که در
دیگر کشورهای آسیایی، موفق بوده، اینجا نیز قابل اجرا است، اما حمایت
همهجانبه مسئولان را میطلبد که متأسفانه چنین نیست!
جمعهها تعطیل نیست
علی ثانی سپس از حامیان و همکارانش در پناهگاه وفا چنین میگوید: اکثر افرادی که داوطلب همکاری هستند، در طول هفته در تهران شاغلاند و جمعهها میتوانند به پناهگاه وفا سر بزنند. البته جمعهها بازدید عمومی است و مردم علاقهمند هم میتوانند به آنجا بروند. از طرف دیگر چون این مرکز با فعالیتهای داوطلبان میچرخد، فعلا نمیتوانند کسانی را استخدام کنند که در طول هفته برای جمع آوری غذا یا انتقال آنها به پناهگاه، به طور کامل وقت بگذارند.
علی ثانی این نکات را در پاسخ به این پرسش که چرا از
مراکز تهیه گوشت، رستورانها و طباخیها نمیخواهید که باقیمانده
موادغذاییشان را دور نریزند و شما برای تغذیه حیوانات آنجا استفاده
کنید؟ مطرح میکند و با این توضیحات، مشکلات تهیه اینچنینی خوراک آن
حیوانات را برایمان روشن میسازد.
در ادامه گفتگو، هماهنگیهای لازم برای بازدید در روزی وسط هفته از
محل پناهگاه به عمل میآید و قرار میشود توضیحات دیگر را همانجا
بشنویم.
استقبالی گرم لحظهای نوازش!
به همراه همکار عکاسمان و آقای راننده، در جادهای خاکی
و در هوایی آفتابی، به دور از شهر هشتگرد، به سمت سرپناه وفا
میرویم.
تابلو پناهگاه را پیدا میکنیم و کنار آن میایستیم. روی آن هشدار
دادهاند که بدون هماهنگی با مسئولان پناهگاه از خودرو پیاده نشویم؛
چراکه سگهای نگهبان در محل، آزاد هستند و نمیگذارند از ماشین پیاده
شویم.
در عرض چند دقیقه، چندین قلاده سگ بزرگ و هوشیار، دور ماشین حلقه میزنند و با چشمان پرسشگر نگاهمان میکنند. به محض این که ورودمان را اعلام میکنیم و آقای حبیب ثانی مسئول آنجا پیش میآید، پیاده میشویم.
حلقه حیوانات بیپناهی که به امید کمی نوازش و مهربانی دورمان تنگتر و فشردهتر میشود و احساس حیوان دوستی غریبی که در ما زنده میشود، به ناگاه باعث میشود که یک یک آنها را نوازش کنیم و عجیبتر این کــه با هر قـدم و بـا هــر نـوازش ، صورتهای بی شمار سگهای بی صاحب و بی پناه به ما خیره میشود و با چشمانشان، نیاز به محبت را فریاد میزنند.همگی آرام اما پر انرژی هستند و دسته جمعی به سمت حیاط پناهگاه میبرندمان.
این حیوانات بیآزارند
تا کنون ۵۰۰ سگ از نژادها و رنگهای مختلف را با هم و یکجا ندیده بودیم! صدای پارس آنها با دیدن ما بلند میشود و همگی میخواهند پیش بیایند. دو حیاط بزرگ در کنار هم با فنسهای فلزی و ردیف اتاقکها جدا شده است و تعدادی از سگها بیرون این حیاطها کنار ما هستند. تا میخواهیم از آنها عکس بگیریم، همگی با هم، صورتها و پوزههایشان را به لنز دوربین میچسبانند و با ما بازی میکنند. ما هم از این همه شیطنت آنها خندهمان میگیرد. آقای حبیب ثانی به سؤالات ما جواب میدهد و خیالمان را راحت میکند که این سگها، همگی آرام هــستنـد و بی آزار و جالبتر این که بعضی از آنها حتی مورد حیوان آزاری قرارگرفتهاند و با این که از انسانها آسیب دیدهاند، اما باز هم بی خطرند و به کسانی که به دیدنشان میروند، اعتماد میکنند و از آدمها نمیترسند!
وی در حالیکه سگ سفیدی را که با معصومیت خاصی کنارمان ایستاده است، نشانمان میدهد، میگوید: این حیوان را با دست ضربخورده اینجا آوردند و مجبور شدیم با جراحی، دستش را قطع کنیم.
سگ سیاه دیگری نشانمان میدهند که گوشهایش را بریدهاند و وقتی نوازشش میکنیم، انگار میفهمد که برای چه دست به سرش میکشیم. خانمی پیکر خونین این حیوان را در شهر پیدا میکند و به پناهگاه زنگ میزند و سگ بیچاره را به آنجا میآورد، تا درمان شود و در پناهگاه بماند.
سگ دیگری که چثه بزرگ تری دارد و مرا به یاد کارتون «بل و سباستین» در دوران نوجوانی مان میاندازد، چند لحظه جلو میآید و میرود.آقای ثانی زیر گردن حیوان را نشانمان میدهد و میگوید: گردن این حیوان را با طنابی محکم بسته بودند و حیوان که بزرگتر شده بود، طناب برای گردنش تنگ شده و در گوشت گردنش فرو رفته بود. مسئولان پناهگاه زخم گردن او را درمان کرده بودند، اما رد قرمزی که مویی هم روی آن نبود، مثل یک طوق سوختگی زیر گردن حیوان خودنمایی میکرد تا به انسانها یادآوری کند که حیوانات، برای انسانها خطر ندارند، این نوع بشر است که با بی رحمی همه چیز را ویران میکند!
حیوانات در پناهگاه شادند
حبیب ثانی از تلاشی که مسئولان پناهگاه وفا برای حفظ
سلامت و امنیت حیوانات دارند و استاندارد شرایط آن محل میگوید:
هرهفته یک دامپزشک ثابت و ماهی یک جراح، این حیوانات را معاینه
میکند.
آرایشگر هم داریم که موهای سگها را تمیز و کوتاه میکند. هر روز در
۲ نوبت صبح و عصر؛ حیاطها شسته میشود و یک نوبت در روز غذای پخته
شده میخورند. غذای آنها در هر وعده مخلوط ۳۵۰ کیلوگرم کله مرغ پخته
شده و ۲۰۰ عدد نان بربری، ۸۰ کیلوگرم آرد جو و یگ گونی هویج و سبزیجات
است!
حیوانات در بدو ورود به قرنطینه انتقال مییابند و اگر بیمار باشند،
تا تکمیل دوره درمان، جداگانه نگهداری میشوند و بعد کم کم، به جمع
میپیوندند.
وی همچنین حیاط بازی آنها را نشانمان میدهد که به نسبت، هر روز
نیمی از آنها در آنجا میدوند تا میان وانهای آب و لولههای سیمانی،
انگ ولگرد و خیابانی بودن و خطر معدوم شدن وهاری و درد حیوان آزاری
را فراموش کنند!
سگهای پناهگاه وفا هر جمعه توسط حامیانی که برای بازدید
آنها رفتهاند، قلاده به گردن، به مراسم چشمه میروند و در چشمه آن
نزدیکی و در سایه درختان آنجا، آب بازی میکنند.
این همه را در حالی میشنوم که همچنان حیوانات بی پناه کنارمان حلقه
زدهاند و برای کمی نوازش، پارس میکنند و دم تکان میدهند و
سپاسگزاریها در نگاهشان دارند.
مهربانی با حیوانات مهربانی با زندگی است
حبیب ثانی در کنار نگهبان و آشپز آنجا، قدم به قدم ما را میگرداند و همه جای پناهگاه را نشانمان میدهد و حیوانات زبان بسته نیز با ذوقی عجیب، کنار ما میدوند. میگوید: این زبان بستهها، آن قدر به محبت آدمها نیازمندند که هر جمعه که روز بازدید است، از صبح بی تابی میکنند!
باورم نمیشود همان سگهایی که اگر در بیابان میدیدیمشان و به سمتمان میدویدند، میترسیدیم و به هر ترتیبی آنها را دور میکردیم، تا این حد میتوانستند بی خطر باشند و حتی از ترس برخی انساننماها، بهانسانها پناه آورده و این چنین آرام و بی آزار شدهباشند.از روی ماه خداوند، خجالت میکشم که این چنین به مخلوقاتش سخت میگیریم و همه جای زمین و آسمان را خودخواهانه برای خودمان اشغال میکنیم.از این که میبینم هنوز کسانی هستند که این قدر بی توقع و بی ریا، برای رضای خداوند و آرامش درونی خودشان و ادای وظیفه و رسالت انسانی شان در روی زمین، به همه مخلوقات خداوند عشق میورزند و جریان مهرورزی را در کائنات، زنده نگهمی دارند، به زندگی روی زمین امیدوار میشوم.لذتی را که مهرورزی با این حیوانات برایمان داشته است، رها میکنیم و با حسی که شاید کمی غم آلود است، سوار ماشین میشویم و دوباره به میان دیوارها و ساختمانهای شهر شلوغ و پرهیاهو، برمی گردیم.
بخش نخست : با حیوانات مهربان باشیم
وجیهه تیموری - روزنامه اطلاعات پنجشنبه 21 شهریور 1392