تعداد بازدید :1696
طهران در عصر مشروطه

آقای سید عبدالله انوار متولد 1303 كه 23 سال از عمر خود را در كتابخانه ملی گذرانده شناخت خوبی از تاریخچه شهر تهران مقارن با انقلاب مشروطیت دارد. وی كه در تألیف ده جلد از لغتنامه دهخدا مشاركت داشته و در زمینه وضعیت نسخ خطی و نسخهشناسی دوره مشروطه ترجمهها و تحشیههای فراوانی دارد، در گفتوگوئی به تشریح وضعیت تهران در عصر مشروطه پرداخت. با هم این مصاحبه را میخوانیم.
شهر تهران مقارن با زمان مشروطیت چه وضعیتی داشت؟ـ پایه شهر تهران در دوره شاه طهماسب اول گذارده شده بود. او دور این شهر بارویی كشیده بود كه خاك این بارو از ناحیهای تأمین شد كه آن روزها آن را چالهمیدان میگفتند. مضافاً در این شهر ارگی ساخته بود كه امروز در حدود بازار و قصر گلستان است و برای ساخت باروی این ارگ نیز چالهای كنده بود و خاك آن را برای ساختن این بارو به كار برده بود كه همان چاله حصار است. در جغرافیای تاریخی تهران، این دو چاله معروف هستند. بعد از شاه طهماسب، شاه عباس اعتنایی به این شهر نكرد و در اواخر دوران وی، شهر به دست افغانها افتاد. در حوالی میدان توپخانه به طرف غرب، دروازهای بوده به نام دروازه امانالله افغان. در این هنگام شهر هنوز به مرحله پایتختی نرسیده بود تا آنكه آغامحمدخان قاجار، به لحاظ موقعیت سوقالجیشی آن روز تهران، این مكان را بهترین نقطه استراتژیك دانست و بنابراین پس از فتوحات مختلف، آن را پایتخت خود قرار داد. اما به واسطه فرصت كم نتوانست تأسیسات زیادی در این شهر دایر كند.
در دوره فتحعلی شاه تأسیسات چندی در تهران و اطراف آن احداث شد كه از آن جمله باغ نگارستان و باغ چهارراه قصر (در جاده شمیران قدیم) بود. فتحعلی شاه باغ گلستان را كه امروزه قصر گلستان مینامند، مركز خود قرار داد و در آن بناهایی چند برپا كرد. حدود تهران در آن زمان از شمال به خیابان چراغ برق (امیركبیر) و از غرب به خیابان جلیلآباد و از شرق به خیابان سیروس و در جنوب به مولوی میرسید. این محدوده در زمان ناصرالدین شاه كه دیگر تهران مركز سیاست و حكومت بود و نیازمند گسترش، تغییر یافت. در سال 1284 هجری قمری تهران از شمال حدود 1500 گز و از سه طرف دیگر به اندازه 1000 گز وسعت یافت. در منتهیالیه شهر خندقی ایجاد كردند و با این افزایش، مقادیری زمین به شهر تهران افزوده شد و همین امر موجب شد كه طبقات متمكنی كه در نواحی قدیمی بودند از جنوب به شمال تهران نقل مكان كنند. مثلاً ما میبینیم خاندان هدایت كه قبل از افزایش وسعت شهر در نواحی جنوبی (چاله میدان) منزل داشتهاند، به طرف شمال تهران یعنی خیابان استانبول كه امروزه جزئی از خیابان جمهوری است آمده و آنجا منزل گرفتهاند. به نظر، اختلاف طبقاتی از حیث سكنی از همین زمان آغاز شد كه البته این بحث نیاز به بحثهای مفصل دیگری دارد.
در دوره مشروطه به عرض و طول تهران ناصری چیزی افزوده نشد و تهران تا دوره رضاشاه پهلوی به همان صورت بود. در سال 1309 رضاشاه خندقها را پر كرد و به صورت غیرمستقیم، فاصله بین تهران و خارج از تهران از میان برداشته شد.
وضعیت اصناف در زمان مشروطه چگونه بود و تأثیر متقابل اصناف و انقلاب مشروطه تا چه حدی است؟ـ در آن دوره اصناف متعددی كارهای تجاری و صنعتی ایران و از آن جمله تهران را اداره میكردند، بنابراین در انتخابات دوره اول، وكلای این اصناف به مجلس راه یافتند كه بعضی از آنها در عین بیسوادی ـ چون صحبت از مردم میكردند ـ در تاریخ مشروطیت به عنوان افرادی بسیار مطلع و مهم محسوب میشدند كه از آن جمله میتوان به محمد بقال اشاره كرد كه چون جزو مردم رنجدیده بود، صحبتها و پیشنهادهای او در مجلس مورد تصویب وكلای عالم و باسواد قرار میگرفت. در انقلاب مشروطه تجار بالا درجه و پایین درجه خدمات شایانی برای ایجاد مشروطیت ارائه كردند.
تأثیر انقلاب مشروطه بر سرمایهداری ایرانی چه بود؟ـ اینكه آیا مشروطه تأثیری بر سرمایهداری ایران داشته یا نه، نیاز به بحث عمیقتری دارد چرا كه تأثیر یك حادثه سیاسی در نشیب و فراز وضع اقتصادی، در زمان كوتاه قابل رسیدگی و تشخیص نیست.
مشروطیت ایران طبق هر اصل انقلابی، برای مدتی اوضاع اداری مملكت را بر هم ریخت و در این در هم ریزی، عناصر زیادی از سطح تصمیمگیری بیرون رفتند؛ به خصوص آن گروهی كه میتوان آنها را نوكران دربار دانست كه كاری جز غارت كشور نداشتند و بر اثر نوكری دربار، همیشه حاكم بودند.
در دوران مشروطیت وقتی كه پارهای از آنها نتوانستند خود را با تغییر رژیم هماهنگ كنند، در نتیجه از جریان اداری مملكت خارج شدند و آنهایی هم كه در جریان بورژوازی بودند، به دلیل به هم خوردگی دستگاه نتوانستند وضعی ایجاد كنند كه تحول اقتصادی به وجود آید زیرا اقتصاد به همان نسبت توسعه مییابد كه امنیت برقرار باشد لذا تا دوره پهلوی اول، وضع اقتصادی بسیار نامطلوب بود و با استقرار حكومت پهلوی تا حدودی كه امنیت ایجاد شد، رونق اقتصادی نیز به وجود آمد.
یعنی شما اعتقاد دارید انقلاب مشروطه، یك انقلاب بورژوازی بود؟ـ خیر! انقلاب مشروطه به آن مفهوم كه امروزه در كتابهای تاریخ آمده، یك نبرد بلكه انقلابی علیه بیداد دستگاه حكومت، ریخت و پاش بیحساب حاكمان و به حساب نیامدن انسانها به واسطه بیقانونی بود. انقلاب مشروطه مثل انقلاب فرانسه نبود كه به قول راسل 60 سال ادبیات فرانسه فریاد آزادی میزد و صنعت جدیدی رو آمده بود كه لازمه همه اینها یك تحول اساسی بود. در مورد مشروطه ایران ظلم بیحد و حساب، محرك مردمان بود. مثلاً میبینیم كه حاكم ظالم آن روز تهران، علاءالسلطنه چگونه بیدلیل مردمان را مجازات میكرد. از آن جمله مجازات بیدلیل قندفروشها بود كه یكباره مردم را به صدا درآورد و در این همصدایی طبقه منورالفكر و تربیتشده غربی با مردم همراه شد و با وجود فشارهای شدید، مظفرالدین شاه ناچار شد عینالدوله را بردارد و باآوردن میرزا نصرالله،فرمان مشروطیت را به دست اوداد.
وضعیت نسخههای خطی و اسناد دوره مشروطیت به عنوان اسناد ملی كشورمان چگونه است. آیا این اسناد سامان یافتهاند یا خیر؟ـ مقداری از آنها در خاطرات افرادی بوده كه درباره مشروطیت قلمفرسایی كردهاند و گفتار آنها سند محسوب میشود. این اواخر هم كه مؤسسات متعددی برای جمعآوری اسناد به وجود آمدهاند. بنابراین این اسناد چه از خاندانها و چه از دستگاههای اداری بیرون آورده شده و به این مؤسسات انتقال داده میشود.
منبع:متین عبدی، كتاب هفته، 14 مرداد 1385، ویژهنامه صدمین سالگرد مشروطهبه نقل از خبرنامه دوران