تعداد بازدید :1533
جای مطالعات و تحقیقات در دانشکده های معماری ما خالی است.
این فضاهای خالی رابه چه نحوی میشود پر کرد، به چه نحو میشود از آنها استفاده نمود با چه تدبیری میشود آنرا مفید قلم داد کرد. جای خالی تحقیقاتی، پژوهشی و مطالعاتی ...!!!
شاید، عادت به مطالعه و تحقیق نداریم که جای این گونه فعالیتها خالی باقی میماند. و بدین سبب است که ذهن ما به دنبال مطالعات تحقیقی نمیرود. و البته بد هم نیست که اینطور باشد چون این خود باعث تنبلی و کند ذهنی شده، ایستایی و انجماد را بوجود میآورد و به آنچه که داریم پای بند شده و متواضع میشویم.
ولی اگر انسان پویایی باشیم، بهمه چیز شک میکنیم و آنچه که هست را میخواهیم از راه تحقیق و مطالعه پیدا کنیم و فقط در این صورت است که به اکتشافات و اختراعات و روابط جدید انسانی و مدنیت و غیره میرسیم.
و آنچه که نیست را میخواهیم حاصل کنیم پس به دنبال راههای تحقیقی میرویم.
فضاهای تهی آموزشی - پژوهشی
اگر رشد علمی و فعالیتهای فکری و پژوهشی در جامعه ای متوقف شده یا حتی کند شود، آن جامعه دچار رکود اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گردیده و به ورطهی عقب ماندگی میافتد.(کاظم علمداری)
عصر هزاره سوم، عصر تحقیقات است که بعد از نیمه دوم قرن بیبستم ظهور خود را با پایه کرة ماه گذاشتن آغاز نمود، و هنوز ادامه دارد، ما در عصری بس عظیم و وسیع پژوهشی بسر میبریم، عصری که به کشف کهکشانها، فضاهای تهی بین آنها، سیاه چالها میپردازد. عصری که پا به حیطهی کشف فضا گذاشته است. ما در عصر تحقیقات و پژوهشهای ادبی و هنری عظیم و برجسته بسر میبریم. تحقیقات و پژوهشهایی به موازات پیشرفت ها و دستاوردهای حاصله در علم، سیبرنیتیک، کامپیوتر، تکنولوژی عظیم فضایی، مهندسی ژنتیک و خلاصه عصر ارتباطات ماهوارهای.
دنیای امروز ما یعنی "عصر جدید هزاره سوم" عصر از میان برداشتن "زمان و مکان" است.
"زمان و مکان نه بدان معنی که تکنولوژی جهان بعد از صنعتی شدن را در مکانهاای که در حال صنعتی شدن هستند و هنوز به آن والایی فرهنگ صنعت و فن آوری نرسدهاند، با کلیشه و تقلیدی از فنآوریهای آنها-بطور ناقص-در کارهای خود بکار بریم، بلکه بدان معنی که به وسیلهی ارتباطات ماهوارهای از پیشرفتهای مکانهای دیگر، همزمان ، آشنایی پیدا کنیم". حسینعلی نوذری
این آشنایی اگر همراه با تحقیقات پژوهشی انجام نگیرد، تبدیل به همان کلیشههای تقلیدی میشود که مشکلات فرهنگی و اجتماعی را بهمراه دارد.
فعالیتهای تحقیقاتی-پژوهشی به دنبال کشفیات عظیم در علوم فیزیکی، تغییر دیدگاهها و تصاویر ذهن ما از کیهان و جایگاه ما در آن است.
"روند صنعتی شدن تولید که دانش علمی را به تکنولوژی تبدیل میکند زیست بومهای انسانی تازهای خلق میکند و زیست بومهای قدیمی و کهنه را نابود میسازد، سیر کلی حیات را شتاب میبخشد، اشکال تازهای از فضای زندگی کار، تفریح و گردشگری را مطرح مینماید. خیزشهای عظیم جمعیت شناسی میلیونها انسان را از بوم و بر سکونت گاههای آباء اجدادی شان جدا ساخته و آنان را به درون دنیایی تازه و شیوه های زیستی جدید میکشاند.
رشد سریع و غالباً همراه با تحولات ناگهانی و دفعتی شهرنشینی، افزایش شهرها و جمعیت شهری، سیستمهای ارتباط جمعی و رسانههای گروهی که توسعهی پویا و فعالانهای دارند، انسانها و جوامع بسیار دور از هم و مختلفی را تحت پوشش قرار داده و آنها را با هم آشنا میسازد".
روی بوین (حسینعلی نوذری) کتاب پست مدرنیته و پست مدرنیسم
تمام این فعالیتها که مربوط به گسترش دنیای مدرن و امروزی است و پا به حیطهی مدرنیته گذاشتن است لازم است که از محور پروژه های مطالعاتی-تحقیقاتی گذر نماید.
از زمانیکه مدرنیسم در سال 1920 در سطح وسیع اشاعه و گسترش یافت و وجه غالب پیدا کرد، مبانی و اصول زیر بنایی خود را بر نفی صریح تمامی اشکال پیشین معماری بنا نهاد، و اصرار داشت که ساختمانها و معماری مجدداً باید از نو، مطابق با اصول و مبانی عقلایی و علمی خلق گردند. کارآیی، سود متدی، قابلیت کاربردی، فضادهی (امکان استفاده موثر و بهینه از فضا و مکان)، ساختمانهای بلند و مرتفع، مقاوم در برابر جریانات شدید و متغیر آب و هوایی، سازههای شیشهای و بتونی، عدم توجه به گذشته و به بسترهای تاریخی که جملگی بصورت نشانه ها و ویژگی های شاحص معماری مدرن درآمدند.(دمی نیک استرنیاتی حسنعلی نوذری)
احتیاج به مطالعات تحقیقی-پژوهشی متخصصان مختلف در رشته های مختلف اجتماعی، زیست محیطی، علمی-فنی، معماری-شهرسازی دارد تا به بیراهه و بیهوده گرایی سوق داده نشود.
فضای مطالعات و تحقیقات پژوهشی، فضایی است که در آن متخصصان، روشنفکران، استادان دانشگاهی نه فقط به کارای تحقیقاتی خود میپردازند بلکه، مسایل و پرسشها در آن مطرح میشود و آشکارا مورد بحث قرار میگیرد.
نقطه اصلی و مرکزی کانون تمام فعالیتهای تحقیقی و مطالعاتی و پژوهشهای علمی، فنی، فلسفی ... دانشگاه ها هستند.
در دانشگاهها کانونهایی وجود دارد که بودجههای انحصاری خود را دارند که صرفاً برای مطالعات تحقیقاتی استادان در نظر گرفته شده است. و در واقع تفاوتی که بین "دانشگاهها " و "آکادمی" وجود دارد همین است که، در دانشگاه آنچه که آموزش داده میشود جنبه تحقیقی دارد، در صورتیکه در آکادمیها جوانان از آنچه که نوشته شده و وجود دارد و توسط استادان عنوان میشود، آموخته میشوند[1]. پس دانشگاه مرکز تحقیق و پژوهش است که جایش در دانشگاههایمان تهی است. خلائی است که کم بودش را همه احساس میکنند و بهمین دلیل است که:
- ما هنوز نمیدانم چگونه دریافتهای کهن و تاریخی شهرهای کهن خود دخل تصرف کنیم.
- ما هنوز یک نقشه تهیه شده نمونه از بافت شهرهای کهن خود نداریم.
- ما هنوز در مورد شهرهای کرانه کویری خود اطلاعات و مدارک مستند مردم شناسی، گونه شناسی معمارانه نداریم.
- ما هنوز مهندسین معمار پیشکسوت و آنها ایکه شهرهای ما را گسترش دادند و معماری امروزی را پایه گذاری کردند را نمیشناسیم.
- ما هنوز بودجه تحقیقاتی در دانشکده های معماری که برای کارهای مطالعاتی-تحقیقاتی مخصوص در نظر گرفته شده باشد، نداریم.
تمام این مطالعات، زمان لازم دارد و بودجهی انجام کار میخواهد. بر دانشگاهها و دانشکدهها لازم است که از هر استاد تمام وقت یا پاره وقت بخواهد که برای کارهای تحقیقاتی فرصتی را در اختیار دانشکدهها بگذارد. در دانشکده ها بخصوص معماری، اگر کار تحقیقات و پژوهش انجام نگیرد، یک نقص جبران ناپذیری از عدم استفاده از نیروهای آموزشی موجود و در دسترس را بعهده گرفته است.
حال لازم است مشخص شود علت اینکه دانشگاهها اصولاً علاقهای به برقراری واحدی برای مطالعه و تحقیقات در زمینههای مختلف ندارند چیست.
معمولاً در جوامع پیشرفته، روشنفکران در سازمانهای دولتی و جوانان در دانشگاه ها هستند که علاقهمند به بررسی و مطالعه و خلق ایدههای جدید میشوند. روشنفکر، به خاطر تجربه و مطالعاتی که طی دورانهای مختلف انجام داده، و جوانان به دلیل علاقه به پیشرفت و آشنا شدن و بدست آوردن معلومات لازم و کافی در حرفه خود، اصولاً بخاطر طبیعتی که دارند یک نیروی فعال و زندهای را به وجود میآورند که در محیط مدارس و دانشگاهها و در محیط اجتماعی یک نوع همبستگی بین خود احساس میکنند که ما فوق وابستگیهای طبقاتی یا خانوادگی آنها است. دیگر اینکه شرایط اجتماعی و فکری و فرهنگی در برابر کهنگی تاسیسات اجتماعی و نسبتها و ضوابط در یک مرحله تاریخی خاص، خیلی شدیدتر و حادتر ، نسل جوان را در برابر نسل قدیم قرار میدهد. چون میزان فاصله بخاطر سرعت و روند پیشرفت تجهیزات علمی و فنی و فنآوری بقدری زیاد است که بین نیروی جوان و تاسیسات و روابط موجود و سنت ها و قوانین، با خواستهای جوانان فاصله و گسست عمیقی ایجاد کرده است، به این ترتیب میبینیم که روشنفکر به معنای وسیع کلمه، یک نیروی مستقل اجتماعی را تشکیل میدهد که خواستهای آن تبدیل به نیرویی میشود که همان تحقیقات پژوهشی است.
انسانها اصولاً در هر زمان و مکانی که هستند، اگر از روندی که احاطه شان کرده است راضی نباشند، برای بهتر شدن محیط اطراف و جّو موجود دست به تحقیق میزنند. روشنفکران بطور کلی به دو طریق وارد جامعه و کار حرفهای میشوند، یکی، آنها که وارد سازمانهای دولتی و قدیمی جامعه میشوند و ضوابط ها و روابط موجود را میپذیرند و از آن دفاع میکنند و میشود گفت که بصورت ابزار و عوامل آن در میآیند. دوم آنهایی که شرایط عملی تغیر را ارایه میدهند. این گروه محقیقین و پژوهشگران هستند. بنابراین همیشه یک جو مغناطیسی، یک جو برخورد مثبت و منفی در فضای اجتماعی وجود دارد که قابل احتراق است. و این یک شرایط ذهنی را طلب میکند که آن را روشنفکر با برداشتها و مطالعات و پژوهش ها ایکه نموده است، عنوان میکند.
این نوع مطالعات تحقیقی-پژوهشی در دو مکان میتواند انجام گیرد، یکی در سازمانهای دولتی و دیگری در دانشگاه ها که توسط استادان و نیروی جوان دانشجویان از ذهنیت به عمل میرسد. اصولاً یک سازمان علمی آموزشی بایستی جنبه خلاقیت علمی-هنری داشته باشد و لازمه اش یک محاسبه اقتصادی خاص است. میزان سرمایه گزاری که یک سازمان برای آموزش علمی انجام میدهد، در کشورهای پیشرفته صنعتی، میلیاردها ... است که برای مطالعات تحقیقاتی خرج میکنند، و رابطه مستقیمی بین دانشگاه ها و مراکز صنعتی وجود دارد و دانشگاه ها به مقدار زیادی از مراکز صنعتی تغذیه میکنند.
اکتشاف، اختراع، تحقیق، بهره برداری های علمی و فنآوری جز و نهادها جز و ضرورت های آموزشی-پژوهشی و اقتصادی هر جامعهی پیشرفته است. این عامل در کشورهای عقب مانده جهان سوم وجود ندارد، چون یک مرحلهی تکامل یافته سرمایهگزاری است، یک مرحله تکامل یافته از پیشرفت تولید و ابزار تولید به نحو صحیح آن است. علم ساده ای نیست که در عرض چند سال به آن رسیده باشند، این رابطه بین تولید، ابزار تولید، مصرف، گنجایش بازار و اقتصاد محصول یک قرن یا دو قرن تجربهای است از دموکراسی- بهر شکل آن-از لیبرالیسم اقتصادی، از لیبرالیسم فرهنگی، از لیبرالیسم در طبقات اجتماعی و تقسیم عادلانه نسبی امکانات آموزشی برای اکثریت مردم-نه مثل کنکورها، سهمیهها، شهریه ها و ...-بنابراین مسئله در وجود آزادی است به معنای اعم و آزادی آکادمیک آزادی فکری، آزادی تحقیق در معنای اخص خود، اگر این چنین آزادی وجود نداشته باشد هیچ موقع زمینه هایی برای پیشرفت تحقیق و علم و هنر به وجود نمیآید.
در مورد مطالعات تحقیقی بخصوص در دانشکدههای معماری دانشگاههای کشور، با توجه به مقیاسهای جهانی و آمارهایی که از آنها داریم و امکانات ضعیف ابزاری، چطور میشود به مطالعات تحقیقی پرداخت. مسلماً تولید علمی-هنری ما بی اندازه ناقص و عقب افتاده است. مسایل روز تحقیق نمیشود، ممکن است در مدارس و دانشکدهها در این زمینه تدریس شود ولی برای توجیه روابط غلطی است که در جامعه وجود دارد. اصولاً زندگی معاصر جامعه به هیچ وجه انعکاسی در برنامه های آموزشی ندارد، یا اینکه بسیار سطحی و غیر تحقیقی با آن روبرو میشوند.
این سازمانهای عقب مانده بهیچ وجه حاضر نیستند برنامههایی را که اجرا میکنند در ترازوی سنجش دانشگاهی قرار دهند. میدانیم که دانشگاه ها در کشورهای عقب مانده معمولاً بهیچ وجه با مسایل روز جامعه رابطه ای ندارند. جزیره متروکی در جامعه هستند. در حالیکه در کشورهای پیشرفته، دانشگاه ها جزیی از زندگی روزانهی کشور و مردم هستند-در بالای رشته های کوهستانها یا خارج از فضای شهرها، دانشگا نمیسازند-استادان دانشگاهی و کسانیکه در زمینه آموزشی تدریس میکنند کسانی هستند که طراحان برنامه ها هستند، منتقدین برنامه ها هستند. تهیهکنندگان و تنظیم کنندگان برنامه ها اصولاً دانشگاه ها هستند. در حالیکه در اینجا، دانشگاه ها بهیچ وجه تنظیم کننده و طراح و نظر دهنده برنامه های مختلف نیستند. یک دانشجوی دانشگاه امروزی در کشورهای عقب مانده بهیچ وجه از صحت و سقم برنامه های عمر انی دولت آگاهی ندارد. برای اینکه هیچ کدام از این مسایل بصورت بحث و تحقیق میان استاد و دانشجو در کلاسهای درس مطرح نمیشود، ارزیابی نمیشود، تحقیق نمیشود-مثل مسئله مسکن، مسئله شهرسازی، مسئله تراکم، مسئله ترافیک، مسئله تولید، مصرف و تولید مازاد-بدین ترتیب مشاهده میشود که در یک چنین مراکزی، واحد تحقیق بسیار ضعیف و فقیر است، از نظر فرهنگ فقیر است، از نظر روابط انسانی فقیر است. اگر مغزهایی در یک چنین جوامعی، در کشورهای دیگر پرورش پیدا میکنند و به درجهی مطالعات تحقیقی میرسند، در دانشکده هایشان محیطی وجود دارد که استادان در زمان اوقات فراغت از تدریس به انجام طرح های تحقیقی مبادرت میورزند و برای این زمانها بودجههای مکفی در نظر گرفته میشود و مورد حمایت دولت قرار میگیرند. در صورتی که همین فعالیتها در کشورهای عقب مانده در درجه اول با کمبود بودجه مواجه میشوند، با کمبود وسایل کار و با یک بورو کراسی بسیار عقب مانده که ایجاد مانع برای پیشرفت میکند مواجه میشوند. مسئولین از پیشنهادات استادان در زمینه نوآوری های تحقیقاتی با ترس و وحشت روبرو میشوند. چونکه سطح علم و تفکرشان قادر به درک نوآوریها نیست، آنها فقط به همان مسایل موجود فکر میکنند و الگوی خود را در گذشته جستجو میکنند. در نتیجه برای طرحهای جدید عکس العمل منفی در دستگاه به وجود میآورند. یعنی دانشگاه ها و دستگاه های فرهنگی تحت فشار دستگا های دولتی قرار میگیرند و کم کم طرد میشوند.
نتیجهای چنین وضعی، فرار مغزها است به مکانهایی که این امکانات وجود دارد و برای دانشمندان ارزشهای زیادی قایل میشوند.
بنابراین نتیجه میشود که وقتی فضای فرهنگی از عناصر سازنده و خلاق خالی و تهی شد، طبعاً یک چهار دیواری و یک "تابلو" و یک صورت ظاهری از آن باقی میماند. تدریس فقط به انتقال معلومات محدود میشود، عقب مانده، کهنه و تکراری میشود. بدون بحث، بدون داوری، بدون مبادله فرهنگی بین کشورها، بدون بررسی و توجه به مسایلی که نسل معاصر یک ملتی را در برگرفته و مسایل و مشکلات آن نسل و جامعه را تشکیل داده و خواه ناخواه برای حل آن به تفکر و اندیشه احتیاج است و این مرکز علم و اندیشه و تفکر، وجود ندارد. بنابراین موقعی که یک چنین فضایی از محتوی خالی باشد، مسئولین هر چه بخواهند میگویند و میکنند. (نمونه هایش را در مسایل شهر تهران و زمینه های برج سازی، مسکنسازی، ترافیک، گسترش شهر، ازدیاد جمعیت به دلیل مهاجرپذیری بدون محدودیت، تولید خودرو و موتور بدون محدودیت، آلودگی محیط زیست، آلودگی صوتی، آلودگی محیط زیست، آلودگی صوتی، آلودگی اجتماعی .....!!)
در اینجا باید به این مطلب تاکید شود که کشورهای عقب مانده اگر از نظر علمی و صنعت به دلیل عقب ماندگی دویست، سیصد ساله، از غرب فاصله دارند و مصرف کنندهی تکنیک و تفکر غربی هستند، ولی از نظر معماری کهن و معماری امروزی میتوانند پیش رو باشند.
اصولاَ در کشورهای عقب مانده یک چنین تمایلات تبلیغی هم وجود دارد که، فنِ آموخته شده در غرب را، در دانشگاه های این کشورها به عمل میرسانند و بعد به مثابه یک پیروزی علمی خود تلقی میکنند. در حالیکه شخصی که این عمل را انجام میدهد، تکنیکش را در غرب آموخته، وسایل تکنیک و عملی در غرب ساخته شده و این با یک همچنان دو عاملی تمام پیروزیهای علمی را به حساب خود میگذارد. در حالیکه پیروزی علمی آن است که تفکر و اندیشه این عمل را خود شخص خلق کرده باشد. تقلید از اختراعات دیگران در صنعت و علم نشانه تحول نیست. حتی ممکن است بعضی کشورهای عقب مانده مثلاً در دانش پزشکی جلو بیفتند. یا در مورد گلچین از قطعات خودروهای مختلف بصورت یک خودرو جدید جلو بیفتد، اینهم صنعت نیست، تحول فرهنگی و فکری هم نیست. بلکه، تحول فرهنگی و فکری در کشورهای عقب مانده یعنی که در این کشورها آزادی آکادمیک برای تحقیق در علوم انسانی فراهم شود، برای اینکه بتوانند در روابط موجود اجتماعی تحقیق کنند . چرا ...؟
برای اینکه در قلمرو علوم اجتماعی تقلید نمیشود کرد.
مسلم است که در یک برههای از زمان و در یک فاصله نزدیک نمیشوداین با عقب ماندگی علمی-صنعتی را جبران کرد چون احتیاج به سرمایه، کادر تحصیل کرده متخصص و آفریننده دارد. احتیاج به این است که کادر غلمی برای ایجاد تحقیقات با بودجه مکفی احداث گردد. این عمل لازم است که وارد یک روند و محوری تحقیقاتی در همهی زمینه ها گردد و یک گردش علمی را تعقیب کند، البته با هماهنگی تخصصهای مختلف با یکدیگر.
این استعدادها از مدارس شروع میشود، به دانشگاهها میرسد و در آنجا به سطح تحقیق و بررسی منتقل میشود.
بنابراین مسئله این است که در کشورهای در حال رشد مخصوصاً در مسایل علوم انسانی یعنی پیدا کردن روابط و تنظیم آن برای زندگی و طراحی فضای زندگی، باید آزادی عمل وجود داشته باشد. باید تحول فکری، اندیشه، فلسفه زندگی در زمان و مکان با توجه به اتمام وسایل ارتباط جمعی وجود داشته باشد. یعنی باید بتواننددر روابط اجتماعی، قومی، ایلی، روستایی، ... تحقیق کنند، برای اینکه در قلمروعلوم اجتماعی تقلید نمیشود کرد. مسلم است که هر ملتی باید راهحلهای اجتماعی خود را داشته باشد (مثل بهداشت، تغذیه، فرهنگ، معماری، شهرسازی ...) و در همه مسایلش با توجه به شرایط خاص خود مطالعه شده باشد. این امکانات باید بر پایه و اساس علمی و فکری استوار باشد. که لازم است از سرمایهگزاری، کادر عملی تحصیل کرده و طالب تحقیق و مطالعه و آزادی در مطالعات دانشگاهی و غیره واحدی در دانشکدهها تأسیس گردد تا بتواند این علم را در خدمت ارزیابی آنچه در جامعه در تمام رشتهها انجام میگیرد، بگذارد و به کمک علم، و با بی طرفی که در ذات علم وجود دارد، به نتایج مطلوب خود برسد، تا بتواند این ضوابط و معیارهای تازه و جدید را برای دستگاه های دولتی یا خصوصی مربوط عرضه نماید تا آنهابتوانند از ضایعات، عوارض، ولخرجیها، ندانم کاریها و مسایلی که ناشی از مصالح فردی و گروهی است یا از ندانستن و جهالتهای علمی است، پرهیز کنند. بنابراین اگر چنین سازمانهای تحقیقاتی که امروز جایش در دانشگاه ها خالی است، بوجود آید-البته قبلاً داشته ایم-دانشکده ها میتوانند به مراکز تحقیقاتی هم تبدیل شوند. مثال بارز و مطالعه نشدهای که تمام گرفتاریهای معماری و شهرسازی امروز را بوجود آورده است همانا مصوبه 329 و 269 کمسیون ماده 5 شهرداری است که بخاطر عدم مطالعات تحقیقی، یک پایتختی را بهم ریخت.
علم جو علم اگر دانش و بینش خواهی به هنر کوش که گنج و گوهر اندر هنر است
دانش و علم نداری که به حیرت خود را افکنی در چه و گویی که قضا و قدر است
[1] آکادمی نام مکانی است که افلاطون کلاسهای خود را در
آنجا برگزار میکرد.
با استفاده از مقالههای دکتر حاج سید جوادی
سیروس باور