تعداد بازدید :261
نادر و بحران مشروعیت

شروعیت یکی از پایههای اساسی هر حکومتی است؛ یعنی آنکه یک نظام سیاسی باید از طرف مردم مورد تایید قرار گیرد و شایستگی آن به رسمیت شناخته شود. این مشروعیت پایههای گوناگونی دارد که بخشی از آن مادی است. در واقع بخشی از هنجارهای موجود در تاریخ بهویژه در ایران آن کسی را که غلبه مییافت بهعنوان حاکم میپذیرفت؛ ولی گاهی صرف غلبه نمیتوانست به تحکیم جایگاه یک فرد بهعنوان حاکم بینجامد. نادر دقیقا با چنین مشکلی روبهرو بود. او با فتح بخشهای مختلف ایران و شکست دادن افغانها موفق شد بخشی از این مشروعیت را به زور شمشیر کسب کند اما بخش دیگر مشروعیت به عوامل غیرمادی وابسته بود و ناشی از سوابق خانوادگی و شخصیت کاریزماتیک میشد که در وی پدید نیامده بود؛ ضمن آنکه دشواری بزرگتر آنجا بود که حکومت پیش از وی دارای مشروعیتی بود که حتی با سقوط فیزیکی آن به پایان نرسیده بود. بنابراین نادر در جریان حوادث و تحولات سیاسی با واقعبینی دریافته بود که ابتدا باید بحران مشروعیت پیش روي خود را از هر طریق ممکن از میان بردارد. از این رو، فعالیتهاي خود را با دو رویکرد دنبال کرد: اول، مشروعیتیابی از طریق همراهی با صفویان و سپس مشروعیتزدایی از صفویان با کنارزدن طهماسب و سلب مشروعیت دینی از او و خاندانش در فرصت مناسب؛ چراکه نادر هیچگاه درصدد زنده کردن دولت نیمه جان و بیرمق صفویه نبود. این ارتباط سازي، راهبردي سیاسی- اجتماعی براي نادر بود تا با استفاده ابزاري از مشروعیت صفویان، زمینه انتقال حکومت از خاندان صفوي به دودمان افشاریه را فراهم کند. نادر در این راستا، تدابیري اتخاذ کرد تا زمینههاي اجتماعی لازم را برای مشروعیتیابیاش آماده کند. این تدابیر عبارت بودند از:
1) پیوند با خاندان صفوي
نخستین اقدام نادر براي حل بحران پیش رو، ازدواجهاي سیاسی با صفویان بود. چنین پیوندهاي خانوادگی در انتقال مشروعیت دینی صفویان به فرزندان نادر، افزون بر تداوم حکومت و مشروعیت بخشی، در تصاحب عرفی، قانونی و تاریخی میراث پادشاهی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار بود. همچنین، ذهنیت جامعه؛ بهویژه بزرگان و افراد صاحب نفوذ را براي این امر آماده میکرد. نادر بعد از شکست افغانها در زرقان فارس و نجات زنان حرم از اسارت، آنها را با احترام به اصفهان برگرداند. پس از این موفقیت، ازدواج او با خاندان سلطنتی شکل گرفت. بنابر نظر هنوي، نادر با عمه شاه طهماسب ازدواج کرد؛ اما محمد کاظم مروی مینویسد: نادر با خواهر طهماسب ازدواج کرد. همچنین، نادر در سال 1143ه.ق / 1731م، فاطمه بیگم، خواهر دیگر شاه طهماسب را براي فرزند ارشدش، رضاقلی میرز ا خواستگاري کرد.حاصل این پیوند، تولد شاهرخ میرزا بود که نادر تولد او را سعادتی عظیم میدانست.
به این ترتیب، تولد شاهرخ در ثبات و تداوم مشروعیتدهی به دودمان افشاري جایگاه ارزندهای داشت؛ بهگونهای که او را حلقه ارتباط نادر با صفویان و عامل تسري مشروعیت آنها به افشاریان تلقی کردهاند. به روایت ویلم فلور، پس از آن نادر و پسرش رضاقلیخان با شکوه و جلال تمام حرکت میکردند این مساله موجب شده تا در مواردي، ادعاي انتساب شاهرخ به خاندان صفویه مورد استناد کسانی قرار گیرد که پس از قتل نادر و در دوران آشفتگی سیاسی پس از مرگ او، تلاش میکردند ضمن حفظ سلطنت در خاندان نادر، پاسخی هم به مشروعیت صفویان بدهند؛ تا جایی که حتی شاهرخ نیز به این انتساب خود میبالید. افزون بر آن، رفتار نادر با دیگر بانوان خاندان صفوي قابل تامل است. هنگامی که نادر نوادگان دختري و دیگر افرادي را که به نوعی با صفویان نسبت خانوادگی داشتند، به قزوین انتقال داد، براي آنکه فضا براي مدعی جدیدي فراهم نشود، سه خواهر باقی مانده شاه سلطان حسین را به ازدواج برادر خود، ابراهیم خان و میرزا ابوالقاسم و رحیم خان، از نزدیکان خود درآورد؛ بیتردید، پیوندهاي خانوادگی نادر با خاندان صفوي، افکار عمومی را به سمت اهداف نادر و استقبال از مشروعیت و مقبولیت وي سوق میداد.
2) کمکردن اثرهاي مشروعیت دینی
یکی از تلاشهاي نادر براي کسب مشروعیت قبل از تشکیل شوراي دشت مغان، از بین بردن اقتدار دینی شیعی بود که الگوي مهمی براي صفویه در جهت تثبیت خود بهعنوان پادشاه ایران زمین محسوب میشد. در واقع، رویه دینی نادر بر نوعی «پان اسلامیسم» و پرهیز از جانبداري فرقهای استوار بود. نتیجه چنین سیاستی که نمودهاي آن، هم در فعالیتها و اقدامات داخلی نادر مشهود بود و هم در مناسبات خارجیاش، تضعیف موقعیت شیعه بهعنوان مذهب رسمی صفویه و تنزل آن به یکی از مذاهب پنجگانه فقهی بود. این اقدام نادر قبل از شوراي دشت مغان به قدري مورد تاکید بود که حتی در مواد قید شده نادر براي پذیرش شرایط سلطنت نیز با صراحت وآشکارا گنجانده شد و امضاي سران شرکتکننده مبنی بر پایبندي به آن گرفته شد. بر این اساس، بخشی از تلاش نادر به منظور تدارك زمینههاي اجتماعی لازم براي پادشاهی، مشخصا در زمینه مذهب متمرکز شد؛ زمینهاي که قویترین پایگاه را در جامعه ایران و طبقات مختلف اجتماعی آن داشت.
بنابراین اگر گفته شود اقتدار مذهبی شیعه که عامل بازدارندهاي براي پذیرش پادشاهی نادر در جامعه و مانع پیشروي زمینهسازيهاي اجتماعی او در جامعه بود، مورد تهاجم نادر قرار گرفت تا بستر اجتماعی لازم براي پادشاهیاش فراهم شود، سخن گزافی نخواهد بود؛ بهویژه که این اقدامات، اولا طیف وسیعی از ایرانیان و بهطور مشخص ایرانیان سنی مذهب در نواحی شرقی را به او متمایل کرد. ثانیا عده بسیار زیادي که از افراطگريهاي مذهبی در اواخر صفوي به تنگ آمده بودند، دل به نادر بستند. البته، این اقدام نادر، مناسبات او را با یک گروه متنفذ در جامعه؛ یعنی روحانیون در وضعیت بحرانی قرار داد که نادر براي رفع آن، از همهگونه برخوردي حتی برخوردهاي سرکوبگرانه نیز استفاده کرد.
3) تخریب مشروعیت دینی طهماسب
دیگر اقدام نادر در راستاي حل بحران مشروعیت، کنار گذاشتن طهماسب از سلطنت ایران بود. شاید اقبال با او یار بود که به روایت کروسینسکی، حدود صد و چهل نفر از بازماندگان خاندان صفوي را که در اصفهان بودند پیشتر، محمود افغان از دم تیغ گذرانده و جز شاه طهماسب مذکور و صفی میرزا که به کوههاي بختیاري پناهنده شد، مدعی مهمی از نسل ذکور شاهان صفوي وجود نداشت. بهرغم قتل عام شاهزادگان صفوي به دست محمود افغان و پیوند خویشاوندي نادر با صفویان، شاه طهماسب همچنان از مشروعیت حکومتی برخوردار بود و همه کوششهاي نادر در سروسامان دادن به امور کشور، پایههاي قدرت شاه را تقویت میکرد. در چنین شرایطی نادر براي کاستن از مشروعیت حکومتی شاه، ناگزیر به قرار دادن زیرکانه کامیابیهاي کشورداري خود، در برابر اراده ضعیف شاه طهماسب در ملکداري و لشکرآرایی شد. هنگامی که طهماسب در جنگ با ترکان عثمانی متحمل شکست و عهدنامه سنگینی شد و بخشهایی از غرب ایران را در اختیار عثمانیها (1144 ه.ق/ 1732 م) قرار داد، شرایطی فراهم شد تا نادر با خودداري از تایید پیمان صلح به بهانه موجه حفظ منافع مردم اولین ضربه را بر پیکر دستگاه سلطنت شاه طهماسب وارد کند و آن را به تزلزل بکشاند.
در حقیقت، نادر در ظاهر از اینکه عدم شایستگی شاه طهماسب، مساعی وي را به هدر داده، خشمگین بود؛ ولی در باطن از اینکه چنین زمینه مساعدي براي یکسره ساختن کار شاه فراهم شده بود، احساس مسرت خاصی میکرد. نادر از دستاویزهاي دینی صفویان در مشروعیت افکنی از شاه طهماسب بهره برد و به روایت میرزا مهدي خان استرآبادي «چون صلح مذکور مغایر رضاي جناب سبحانی و مخالف مصلحت دولت ابد مدت خاقانی بود، لهذا به عز امضا مقرون نفرمودیم و هرکس که در این امر داخل نباشد، از حوزه اسلام خارج و در زمره خوارج معدود خواهد بود.» نادر به خوبی میدانست که باور مردم به صفویان بسیار عمیق است؛ بنابراین به سهولت نمیتوانست پادشاهی را از طهماسب بگیرد. بنابراین، در ابتداي امر، نمایندگان مذاکرهکننده طهماسب را عامل این خیانت معرفی کرد تا در دسیسه دیگري، کار سلب مشروعیت طهماسب را یکسره کند. ترفند نهایی، هنگامی کارگر افتاد که نادر پاشنه آشیل حکومت طهماسب ر ا که همان مشروعیت دینی بود، هدف قرار داد.
نادر بعد از اعلام مخالفت خود با صلح عثمانی، برنامه اصلی خود را اجرایی کرد. وي به نزد شاه طهماسب آمد و پس از جلب توجه وي و رفع سوءتفاهمها، طی تشریفات خاصی، مراسم بزمی در باغ هزار جریب اصفهان براي شاه تدارك دید. سپس با یک برنامه از پیش تعیین شده، خوانین خراسان و بزرگان کشوري و لشکري را که دل در گرو حکومت صفوي داشته و از هواخواهان شاه بودند، واداشت تا از روزنههاي پرده، پادشاه مست و لایعقل خود را تماشا کنند. پس از دیدن این منظره، طبق گفته مولف رستمالتواریخ، برخی از بزرگان عرض کردند که «این شاه به نادانی و بیتمییزي، ایران را باز به دست دشمن خواهد داد، چارهاي باید کرد.» شایان ذ کر است که برخی قبلا شاه را از توطئه نادر مطلع کرده بودند و شاه گفته بود: «اگر باباخان بخواهد آن کار را بکند، کاري نمیتوان کرد.»
بر این اساس، نادر بدون آلودن اعتبار خود به خون، بزرگترین مدعی حکومت صفویان را از گردونه خارج کرد. نکته مهم این عملکرد، سلب مشروعیت از طهماسب توسط دیگران؛ یعنی بزرگان و خوانین بود که تاثیر زیادي بر گروههاي زیردست خود داشتند. این اقدام نادر، مصداق بارزي از زمینه سازيهاي اجتماعی او براي حکومت خود بود. به این ترتیب، هم مشروعیت دینی طهماسب، و هم شایستگی و فضیلت او براي کشورداري، تخریب شد و از بین رفت. نادر براي پیشبرد مقاصد تغییر حکومت، نیازمند زمان بیشتري بود تا سپاهیان به زیردست او بودن عادت کنند. وي با آگاهی از جمع سپاهیان پشتیبان صفوي در ارتش که احتمال بروز هرگونه خطري براي نادر را فراهم میکرد، از سرنگونی حکومت صفوي اجتناب ورزید و جانشینی فرزند شاه، به نام عباس سوم را به بزرگان پیشنهاد کرد و خود نایبالسلطنگی شاه خردسال را بر عهده گرفت. وي از سال 1145 ه.ق/ 1733 م تا سه سال بعد فرصت مناسبی یافت تا بدون مانع، مقدمات تاجگذاري و انتقال قدرت را فراهم کند.
در این دوره که نادر مسوولیت همه امور را داشت، دولتی در دولت رو به مرگ صفویه تشکیل داده بود. این دولت اگرچه ظاهرا در سایه بود؛ اما بسیار قدرتمندانه و هدفمند عمل میکرد. در واقع، عملکرد مدیریتی نادر در این دوره، زمینه اجتماعی لازم براي ایجاد دگرگونی و تغییر را در جامعه فراهم کرد. نادر در این مقطع مانند نیرویی دگرگونساز عمل کرد؛ زیرا دولت منبع توانایی ایجاد دگرگونی در جامعه است و بخش اعظم سمت دادن به دگرگونیها و تغییرات اجتماعی در هر جامعهای را باید در چارچوب فعالیتهاي دولت دید. بنابراین این بخش از فعالیتهاي نادر سواي از موفقیتهاي نظامی او، عامل مهم دیگري در کسب مشروعیتاش براي پادشاهی محسوب میشود.
4)سرکوب شورشهاي طرفدار صفویان
اگرچه توطئه مخدوش ساختن مشروعیت سیاسی و دینی در برکناري شاه طهماسب، در ابتدا حاکی از آن بود که شاه معزول صفوي دیگر هواخواهی ندارد؛ اما به تدریج قیامهایی به هواخواهی او شکل گرفت. از مهمترین این قیامها، حرکت محمد خان بلوچ بود که ظاهرا به حمایت از طهماسب و براي احیاي مجدد پادشاهی وي، در منطقه فارس رخ داد. وي با استفاده از علاقهاي که مردم عادي نسبت به خاندان صفوي داشتند، دست به تحریک احساسات آنان علیه نادر زد. به گفته حزین لاهیجی « مردم چون ستم رسیده و بالطبع هواخواه خاندان صفویه بودند و او لاف ولاي ایشان میزد، به جانب وي رغبت نموده گویا که مردم ستمدیده که رونق خاندان علّیه صفویه میخواستند، خود را به لباس اعتقاد آن میآراستند و لاف بندگی ایشان میزدند، رفیق جان نثار و یار دمساز وي شدند و سپاه شایسته فراهم آمد.»
نادر در جریان محاصره بغداد براي دفع غائله محمدخان بلوچ عازم خوزستان و فارس شد و سرانجام محمدخان در 1145 ه.ق/ 1733 م دستگیر و کور شد. سرکوبی این حرکت از آن جهت که مدعیان حمایت از صفویان را در جامعه حذف میکرد و از پیش رو برمیداشت، مهم بود؛ زیرا حوزه فعالیت این خان بلوچ مناطق وسیعی از جمله کهگیلویه، شوشتر و هویزه بود و در ادامه، با تصرف شیراز و اصفهان به مناطق مرکزي نیز کشیده شد. در این گستره وسیع، افرادي همچون شیخ احمد مدنی و اعراب بنادر و دیگر اعراب منطقه از جمله آلکثیر نیز به او پیوستند در واقع، با سرکوبی این شورش، نادر توانست غلبه خود بر خواست عمومی جامعه را به منصه ظهور برساند.
منبع: تلخیص از مقاله «زمینههای اجتماعی و جریان شناسی مشرعیت یابی نادر» نوشته علیاکبر جعفری و عادل شعبانیمقدم.