تعداد بازدید :671
نامه یک بانوی مشروطهخواه

از امتیازهای جنبش مشروطیت، حضور مؤثر و دامنهدار زنان در مراحل مختلف جنبش است. حضور زنان آزادیخواه در نهضت مشروطه، اگرچه -به دلایل فرهنگی و اجتماعی در آن دوره از زمان - همپایه و همسان با حضور مردان نبود، در قیاس با نقش اجتماعی آنان در زمانهای پیش از مشروطه، پدیدهای نو و بیسابقه به شمار میرفت. هر چه بر عمر مشروطه میگذشت، نقشآفرینی زنان نیز بیشتر میشد و از قالب سازمانهای مخفی و تشکلهای کوچک به عرصههای عمومیتر میآمد. زن در عصر قاجار، جز خانه هیچ میدانی برای فعالیت نداشت. پس از مشروطه بود که اندکاندک مسئولیتهای اجتماعی نیز پذیرفت و به تحصیل دانش و کارآموزی روی آورد و خود را برای جایگاه جدید آماده کرد. زنان مشروطهخواه برای کمک به اهداف نهضت، از هیچ فعالیتی فروگذار نکردند؛ از تشکیل انجمنهای سرّی تا جنگ تن به تن در خیابانهای شهر. مهمترین انجمنهای زنان مشروطهخواه به این شرح است: انجمن آزادی زنان؛ انجمن مخدرات وطن؛ اتحادیه غیبی نسوان؛ انجمن نسوان ایران؛ انجمن نسوان وطن؛ شرکت خیریه خواتین ایران؛ اتحادیه نسوان؛ انجمن همّت خواتین؛ شورای هیأت خواتین مرکزی.
افزون بر این، بسیاری از زنان مشروطهخواه تأمین بخشی از منابع مالی نهضت را بر عهده داشتند؛ از جمله در داستان فروش اوراق بهادار برای کمک به دولت مشروطه؛ به این شرح:
پس از پیروزی مشروطه و استقرار مجلس شورای ملی، دولت مظفری، از دولتهای روس و انگلیس درخواست وام میکند. هر دو کشور اعطای وام را مشروط به دریافت امتیازهای ویژه و گسترده میکنند. مرحوم آخوند خراسانی و اکثر نمایندگان مجلس، بهشدت با این وام مخالفت میکنند؛ به دو دلیل:
نخست اینکه دولت، این وام را خرج خود و هزینههای دربار میکند، نه ملت و کشور. دیگر آنکه درخواستهای روس و انگلیس، مخالف منافع ملی است. مجلسیان، پیشنهاد میدهند اگر دولت برای اداره کشور نیاز به پول دارد، آن را از راههای دیگر، مانند فروش اوراق بهادار، فراهم کند. حمایت آخوند از این پیشنهاد، و تأیید رهبران ملّی مشروطه، دولت را از گرفتن وام بازمیدارد. مجلس شورای ملی نیز با تصویب قانون، راه را برای انتشار اوراق بهادار هموار میکند و امتیاز آن را به بانک ملی میدهد.
به دلیل ناآشنایی با روشهای مدنی، متأسفانه مردم ایران از این طرح ملّی و نجاتبخش استقبال نمیکنند. اما در آن روزگاران، بانویی فرزانه در تبریز، نامهای به سعدالدوله، یکی از رهبران مشروطه در آذربایجان مینویسد که خواندنی است. این نامه و چند نامه مشابه، از افتخارات زنان ایرانی در عصر مشروطه است. بخشهایی از این نامه، به روایت «تاریخ بیداری ایرانیان» چنین است:
«… بنده کمینه که جان ناقابل خودم را با نهایت افتخار برای پیشرفت مقاصد حضرات امنای دارالشورای ملی حاضرم فدا نمایم، در روزنامه مبارک مجلس دیدم که در خصوص تأخیر مراقبت عموم در بانک ملی کمکم خواطر مبارک وکلای محترم دارد مکدر و مأیوس میشود. ای جان این کمینه فدای آن ساحت مقدس باد. والله و بالله که ظلم و تعدی چیزی از برای ما باقی نگذارده است،
و الا تا این درجه ایرانیان بیغیرت و همت نیستند. همه کس دسترس به تهران ندارد که بتواند به اندازه استطاعت، سند اسهام بانک را دریافت نماید. این کمینه، مقداری ناقابل از زیورآلات خودم را که برای ایام سخت ذخیره کرده بودم، به توسط جناب… به جهت بانک ملی، نزد شما فرستادم. از حضور عالی عاجزانه استدعا دارم که هدیه مختصر کمینه را با نظر بلند خودتان دیده بفرمایید. چه کنم که زیاده از این قادر نبودم، مگر آنکه جان خودم را برای ترقی وطن عزیز فدا بنمایم…»
(ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان،ج۲، ص۹۲)
رضا بابایی
برگرفته از دنیای اقتصاد