تعداد بازدید :2292
بداعت منظر - نگاهی به منظر شهرها
سیما یا منظر شهری مقولهای است كه میتواند تاریخ و نیز ژرفای گرایش ذهنی و هنری مردمان یك مُلك یا شهر را بازتاب دهد. شاید نخستین چیزی كه یك تازهوارد به یك شهر را با فرهنگ و هنر و آداب مردم آن شهر میتواند پیوند دهد منظر شهر است. منظر شهری بازتاب دهنده سلیقه سازندگان و خریداران و ساكنان شهر و ساختمانهایش است.
با آنكه ممكن است سیما و منظر شهری مقولهای روبنایی بنظر برسد كه بیانگر نگرشها و مفاهیم زیرساختی نیست اما در بلند مدت و در نگاه فراگیر منظر شهری و نیز زیبایی و بداعت آن دربرگیرنده چهار مقوله زیر است:
- هماهنگی با اقلیم و ویژگیهای بومشناختی سرزمین محیطی كه بیانگر آگاهی مردم شهر از دانش بومشناختی و اهمیت آن است
- توجه به صرفهجویی و كاهش مصرف مواد و منابع كه از سویی پایداری محیطی را در بردارد و از سوی دیگر گویی به ظرافت و ایجاز هنری دست مییابد و همانگونه كه هنر از پرگویی و یاوهگویی مبراست منظر ساختمان و شهر نیز با دوری از كاربرد نابجای منابع گونهای ایجاز هنری را القا میكند
- توجه به زیبایی و بداعت در خطوط، منحنیها، طاقها و... كه بویژه با الهام از هنر بومی و ملی جلوهی ویژهای مییابد و نیز توجه به هماهنگی كلی خطوط و منحنیها در یك كوچه یا محله یا شهر كه بیانگر گونهای همگونی ذهنی و فرهنگی و همدلی اهالی نیز هست
- توجه به پایداری، صرفهجویی، هماهنگی و زیبایی میدانها و آبنماها و اسباب و ابزارهای عمومی بكار گرفته شده در شهر كه بیانگر سلیقه و نگرش هنری مردم شهر است
بداعت منظر در معماری ایران زمین از ملك ری تا خوزستان، از اصفهان تا فارس و كرمان و تا سیستان و بلوچستان یا در خراسان یا در بوشهر و بندرعباس همواره 4 مقوله یاد شده را رعایت میكرد. منظر ساختمانها و شهرهای ایرانی بویژه با الهام از هنر متعالی و پر راز و رمز ایرانی جلوهای بسیار گیرا و شاید بتوان گفت افسانهای داشت و هنوز هم یادگارها و میراث باقیمانده همان گیرایی را داراست.
جلوه معماری و منظر شهری ایرانی با سیمای فروتن اما با شكوه خود شیفتگان زیادی در میان اهل ذوق جهان داشته و دارد. آندره مالرو یكی از بسیار بود كه اصفهان را زیباترین شهر جهان میدانست. نگاهی به خانهها و عمارتها، بادگیرها، ساباتها، قناتها، مساجد و معابد در شهر باغ ایرانی نشان میدهد كه دغدغه پایداری پا به پای صرفهجویی و ظرافت و زیبایی همواره هدف معماران و سازندگان ایرانی بوده است.
متاسفانه الگوی شهرسازی پایدار و اصیل ایرانی امروز شاید بشود گفت كه از میان رفته است. ریشههای سبب ساز این تخریب را شاید بتوان در گرایش به مدرنیسم و یا تلاش عمومی استعمارگرایی دنیای مدرن با دو كودتا یافت. الگوی شهرسازی ما اینك مغایر است با زیست بوم ما و مغایر است با عقبه تمدنی و فرهنگی ما. این الگو در صد سال گذشته گام به گام بر دانشكدههای فنی مهندسی و معماری مسلط شد و استادان معماری ایرانی و دانش پخته آنان را مهجور ساخت.
شهرباغ ایرانی منظری خوشایند و آمیخته با هنر برای سكونت انسان میآفرید. منظری كه بیننده و گردشگر را به خود میكشد. بداعت منظر شهرباغ ویژگیهای توسعه درونزاد و یا توسعه پایدار در خود دارد.
- هماهنگی شهرباغ با تنوع زیستبومی سرزمین و كاربریها به خودی خود
بداعت و زیبایی میآفریند چون طبیعت و توازن شكنندهاش را بر هم
نمیزد. این هماهنگی با طبیعت به خودی خود به یك عنصر زیبایی شناختی
بدل میشود. شهرباغ بهخودی خود زیباست چون توسعه برپایه توان بوم
شناختی سرزمین انجام میشود. یكی از عناصر ناخوشایند در كلانشهرها
تخریب زیستبومهای گوناگون است. شهری كه رودی از میان آن یا از
گوشهای از آن میگذرد منظر زیبا و طبیعی خود را داراست. شهرسازی
صدساله ما گام به گام رودها را از شهرها حذف كرد. بستر خشكیده یك رود
در یك شهر چهره شهر را بسیار نازیبا و غمانگیز میكند. اصفهان،
ساری، اورمیه، تهران و بسیاری دیگر شهرهای كشور امروز نه تنها این
جلوه بداعت منظر خویش را از دست دادهاند كه بستر خشك رودها غالبا به
زباله دانی یا مسیر فاضلاب بدل شده است.
درههایی كه با ساختمانسازی ژرفاندیشی نشده تغییر كاربری داده میشوند به خودی خود ناقض بداعت سیما و ناهماهنگ با مبانی بومشناختی میشوند و در نتیجه به عناصر زیباییشناختی شهری آسیب زیادی وارد میشود. كلانشهرها با تغییرات شدید در كاربری زمین، همه كاربریهای طبیعی از جنگل و مرتع تا دره و رودخانه را به شیوه خشنی تغییر میدهند. یعنی همه عرصههای زیبای طبیعی را ناپدپد میكنند. این مساله از نشانههای بسیار مهم بیابانزایی است كه گسترش ان ادامه حیات نسل انسان روی كره زمین را با پرسش روبرو ساخته است و البته بسیار نازیباست. توجه كنیم كه این بیابان ساخت بشر با بیابان طبیعی كه جلوههای زیبایی شناختی طبیعی خود را داراست بسیار متفاوت است. غمانگیز است و خالی از عناصر زیبایی شناختی طبیعی. - از آنجا كه شهرباغ ایرانی مولد است، بخشی و یا همه محصول خوراكی
خود را تامین میكند و تا اندازهای خودكفاست از این رود نگهبان
زیبایی طبیعی نیز بشمار میرود. مولد بودن باغات انگیزه نگهداری از
باغ و بستان را بسیار افزایش میدهد و به خودی خود بر زیبایی منظر شهر
میافزاید.
شهرها و كلانشهرهای مدرن با خودكفایی فصل مشتركی ندارند، نامولد و مصرف كننده هستند. انگیزه نگهداری از درختان میوه از جامعه محلی كلانشهرها گرفته میشود. كلانشهرها با موازین توسعه درونزاد و پایدار بشدت بیگانهاند. در زیر فشار انگیزههای سودجویانه نگهداری از درختان نامثمر هم بیثمر جلوه داده میشود. اندیشه قطع درختان كهنسال چنار و نارون و... كنار خیابان قدیمی ولیعصر به بهانه گسترش خیابان برای راحتی عبور خودروها جلوه ای از همین كنده شدن و بیگانگی انسان كلانشهر با جلوه طبیعی است. جامعه نامولد كلانشهر به مصرفزدگی و فراموشی هویت و از خودبیگانگی بسیار نزدیك میشود. و این ویژگی در سیمای شهری او بازتاب مییابد. - در شهرباغ از آنجا كه هر خانه مولد بخشی از نیازهای خود است و مصرف سامانمندی دارد، پسماند نیز بسیار كم است. منابع و مواد در شهرباغ و در خانهباغ بارها مصرف میشوند و دور ریز كم است. شهرباغ محیط را نمی آلاید. پسماند تر شهرباغ میتواند به كود بدل شود و در باغ و باغچه به كار گرفته شود. پسماند خشك بارها به كار گرفته میشود. چون محل كاربرد آن در باغ و باغچه یافت میشود. پسماند كمابیش بسیار كم یا حتی صفر است. در برابر آن، كلانشهر بشدت آلاینده محیط زیست است. كلانشهر بشدت زبالهساز است و تا دشتها و دامنهها تا دوردستها به گورستان زباله آنها بدل میشود. این گورستانها خاكها و سفرههای زیرزمینی را نیز بشدت آلوده میكنند. سیمای شهر از حجم زیاد پسماند آسیب زیادی میبیند. علیرغم آنكه پاكیزه نگهداشتن شهر هزینه سنگینی را به شهرداریها تحمیل میكند اما گویی شهرها و كلانشهرهای مدرن بگونه درمان ناپذیر با مشكل پسماند و پلاستیك و شیشه پلاستیكی و ... در هر گوشه و كنار خود روبرو هستند. در شهرهای بزرگ اروپا و امریكا همواره تلاش میشود این مشكل با هزینه زیاد لاپوشانی شود اما بویژه زمان اعتصاب كارگران شهرداریها در فرانسه، ایتالیا، امریكا و... تمیز داده میشود.
- شهرباغ محل زندگی و آسایش انسان است. زیبایی درونی این فلسفه در نخستین نگاه به هر شهرباغ روشن میشود و به بیننده انتقال مییابد. اما شهر مدرن محل آسایش خودروهاست. بزرگراهها كه در شهرهای و كلانشهرهای مدرن رشد سرطانی دارند فاقد هر گونه عنصر زیبایی شناختی هستند. تكثیر نا موزون بزرگراهها بویژه زمانی كه دو طبقه و سه طبقه میشوند منظر شهر را بسیار تخریب میكنند. بزرگراههای كشیده شده در جنگلهای شمال شرق تهران آنها را به مرز تخریب شدید نزدیك كردند. به سبب سهم زیاد بزرگراهها و راهها و خیابانها در شهرها، انسان نمیتواند با فراغ بال و آسایش در شهر جابجا شود. شلوغی و راهبندانهای طولانی زمان زیادی از انسان مدرن میگیرد كه با اضطراب و دلشوره نیز همراه است. در بیشتر نقاط شهرهای مدرن صدای شبانروزی بزرگراهها آسایش را از انسان سلب میكند. این شلوغی و دلشوره بر سیمای شهر اثر بسیار ناخوشایندی دارد و حتی درك صریح زیبایی چند ساختمان و اثر فرهنگی و تاریخی حفاظت شده را پیچیده و حتی مختل میكند.
- منظر و سیمای شهرباغ حتی در نخستین نگاه جلوگاه هنر اندیشمند و متعالی است. اصفهان از زیباترین شهرباغهای جهان بوده است. این شهر باغ از بیش از هزار سال پیش زبانزد بوده است و هنر ارزشمند و متعالی ویژه خود را آفریده است كه زبانزد جهانیان است. سیمای این شهر مشحون بوده است از فضای باغی هماهنگ با طبیعت و زیست بوم كه معماری و شهرسازی و راهسازی به زیباترین شیوه در آن بازتاب یافته است. شهرباغ بودن این شهر با هماهنگیاش با ویژگیهای بومشناختی رابطه نزدیك و مستقیم دارد. هنر متعالی اصفهان در سیمای آن نیز پدیدار بوده و لذت بصری میآفریده است چرا كه شهر باغ این توان را دارد كه هنر را بگونه درونی انتقال دهد. سیمای شهر و بداعت منظر شهرباغ مولد بیانگر هویت و هنر متعالی و پر راز و رمز ایرانی است.
متاسفانه معماری، شهرسازی و راهسازی شهرها و كلانشهرهای ما در صد سال گذشته برپایه یك الگوی نابومی و تقلیدی انجام شده است كه قرابتی با ویژگیهای بوم شناختی كشور ما ندارد. این تقلید نسنجیده از الگوهای نابومی سیما و منظر شهرها را به سیمایی بی هویت با ترکیبی درهم جوش از هرگونه معماری ازهرجای دنیا بدل کرده است. شهرهایی با ساختار ناسازگار با اقلیم، ناسازگار با فرهنگ بومی، ناسازگار با طبیعت و عرصه های آن تا کیلومترها دورتر. تهران گذشته از نداشتن هویت معماری، ازبابت تولید زباله ودفن آن در گورستانهای زباله، تا دوردستها زیستگاه را با ناپایداری روبرو کرده است. کشتزارهای پائین دستش نیز با خطر آلودگی شدید روبروست. ساخت و سازها، ته مانده جنگلهای شهر را درو کرده اند(جنگل لویزان، شیان..). تهران با شش های از دست رفته به شماره افتادن نفس ساكنانش را شاهد است.
منظر شهری ما اینك با معماری ساده و زیبای گذشته شهرها و محله های خودکفا و باهویت آنها بیگانه است. اینک جز بگونه نقاطی کمیاب در شهر به چشم نمی خورد. حقیقت اینست که حتی الگوهای نابومی را نیز بدرستی درک نکرده ایم. چون دست کم منظر و سیمای محله ها تااین اندازه ترکیبی ناموزون از الگوهای متفاوت نبود. اگر بداعت منظر معماری بلندآوازه ایرانی را ندارد دست کم مانند پاری شهرهای غربی راهبردهایی دردست داشت تا نمای یک ساختمان شیشه و کناری سنگ و پهلویی آجر و.. نباشد. تا بلندای یک ساختمان 4 و کناری 10 و سومی 20طبقه نباشد. تا الگوی ساخت یک ساختمان برج شیکاگو و دیگری معماری چینی-ژاپنی و سومی معماری رومی-ایتالیایی نباشد. حتی گاه ساختمانی با پنجره هایی هریک با سیما و رنگی متفاوت درهر طبقه!
باشد كه ویژگیهای بوم شناختی را در شهرسازی و ساختمانسازی درك و رعایت كنیم. باشد كه با اصلاح الگوی توسعه و پایش كار ساخت و ساز و مهار بساز بفروشیهای آزمندانه، بار دیگر سیمای و منظر شهرهایمان را به شكوه و زیبایی گذشته اش نزدیك كنیم.
فاطمه ظفرنژاد پژوهشگر توسعه پایدار