تعداد بازدید :3420
گسست روند توسعه طراحی ایرانی از آغاز قرن معاصر، موضوعی آشكار است كه به قاطعیت میتوان گفت كمتر متخصصی در مورد آن تردید به خود راه دهد، شاید اگر نكتهای مورد تردید باشد، مربوط به ارزیابی آن چیزی شود كه جایگزین معماری ایران شد. بیگمان میتوان اظهار داشت كه هیچ متخصص معماری باور ندارد كه معماری ایرانی در دوره معاصر میتوانست مانند گذشته ادامه یابد، زیرا آشكار است كه دگرگونیهای پدید آمده در عرصههای داخلی و بینالمللی از اوایل قرن معاصر بهگونهای بود كه تداوم معماری ایرانی به صورت گذشته و بدون تحول در زمینههای كاركردی، كالبدی و سازهای ممكن نبود، اما مسئله مهم چگونگی و خصوصیات سبكهای معماری جایگزین معماری ایرانی است.
شاید در ابتدا لازم باشد كه به یك سؤال مهم پرداخته شود و آن این است كه آیا در دوران معاصر میتوان به معماری ایرانی یا معماری هندی یا معماری مصری و یا معماری فرانسوی اشاره كرد؟ یامعماری جنبهای جهانی بهخود گرفته و دیگر نمیتوان به معماری ملی و بومی یك كشور اشارهای داشت؟
شاید بتوان هنر معماری را از این لحاظ با برخی دیگر هنرها مثلاً
موسیقی مقایسه كرد و همانگونه كه وجود موسیقی ایرانی را در عصر حاضر
نمیتوان انكار كرد و وجود آن مغایرتی با توسعه و كاربرد موسیقی پاپ و
موسیقی بینالمللی یا سایر انواع آن ندارد، در زمینه معماری را نیز
میتوان گفت كه طراحی و ساخت فضاهایی باتوجه به اصول معماری ایرانی نه
تنها مغایرتی با طراحی و ساخت فضاهایی با طرحهایی مدرن و جهانی با
سایر ایدهها و كانسپتهای معماری ندارد، كه ضروری نیز بهنظر میرسد،
زیرا طراحی فضاهای فرهنگی و دینی نباید با طراحی فضاهای سكونتگاهی و
كاركردی یكسان و همانند باشد.
برای بررسی این موضوع، نخست لازم است به این نكته توجه كرد كه آیا
همه فضاهای معماری از لحاظ میزان تأثیرپذیری از تكنولوژی، زمان و محیط
یكسان هستند یا چگونگی و میزان تأثیرپذیری آنها از عوامل مزبور
متفاوت است؟
اگر به انواع فعالیتهای مهم اجتماعی توجه شود، ملاحظه میشود بسیاری از فعالیتهای انسانی از پدیدههای تكنولوژیك و محیطی تأثیر میپذیرند، اما برخی از فعالیتها بهویژه فعالیتهای آیینی بیشتر از احكام و قواعدی تأثیر میپذیرند كه نسبت به سایر فعالیتهای انسانی پایدارتر هستند و عوامل محیطی و تكنولوژیك كمتر بر آنها اثر میگذارد. فضاهای معماری متعلق به این فعالیتها نیز بیشتر از الگوهای پایدار فرهنگی تأثیر میپذیرفتند و اثر پدیدههای تكنولوژیك و یك محیطی بر روی آنها نسبت به فضاهای سكونتگاهی كمتر بوده است. بنابراین همه انواع فضاهای معماری بهصورت یكسان از پدیدههای مؤثر بر شكلگیری فضاها تأثیر نمیپذیرند و بهاین ترتیب میتوان انتظار داشت فضاهای فرهنگی و آیینی، بخشی از ویژگیهای بومی، سرزمینی و فرهنگی را در خود منعكس كنند. بنابراین میتوان این نظریه را مورد توجه قرار داد كه در دوره معاصر حداقل در طراحی برخی از انواع فضاهای معماری، بهویژه فضاهای آیینی و فرهنگی میتوان از بعضی ویژگیهای معماری بومی و سنتی هر سرزمین بهره برد و اگر نشان ارزشمندی از چنین تداومی در معماری معاصر در یك سرزمین یافت نشود، میتوان به گسست و شكست معماری بومی و ملی آن سرزمین در دوره معاصر اشاره كرد.
به برخی از عوامل مؤثر در گسست و شكست معماری ایرانی به اختصار میتوان چنین اشاره كرد:1- زمینههای تاریخ گسست فرهنگی و هنری
مبادلات فرهنگی در زمینه معماری شهرسازی بین ایران و سایر سرزمینهای دور و نزدیك از ایام باستان جریان داشته است و همواره ایران این رابطه دو سویه را به دیگر سرزمینها و فرهنگها حفظ كرده است، اما از دوره صفویه و در پی توسعه صنعتی و اجتماعی كشورهای اروپایی و افزایش قدرت اقتصادی و نظامی آنها و برنامه گسترده آن كشورها برای سلطه جویی بر كشورهای شرقی و مهار توسعه اقتصادی و سیاسی و امپراتوری عثمانی، رابطه یك سویه با ایران پدید آوردند و به صورتی محدود نیروهای نظامی ایران را تجهیز كردند و به سبب آمد و شد هیئتهای سیاسی و نظامی آنان و آشنایی ایرانیان با برخی از تجلیات هنری و فرهنگی تمدن غربی، اقتباس و الگوبرداری از بعضی مظاهر آن توسط ایرانیان آغاز شد. این اقتباس ابتدا از هنرهای انتزاعی شروع شد. نقاشی یا نگارگری ایرانی یكی از نخستین هنرهایی بود كه از ویژگیهای نقاشی اروپایی تأثیر پذیرفت. كاربرد پرسپكتیو ، سایه روشن، طراحی چهره افراد از مواردی است كه شیوه نگارگری ایرانی را دگرگون كرد. موضوع و محتوای نقاشی ایرانی نیز تحول پذیرفت و مجالس میهمانی، بزم و مانند آن نیز از موضوعهای مورد توجه دربار بود كه در نقاشیها منعكس میشد. نقوش كاشیكاری و گچبریها بهتدریج از این تحول دور نماند.
مبادلات هنری در دوره صفویه تأثیر بسیار بارز و چشمگیری در معماری نگذاشت اما از دوره قاجار نه تنها معماری بلكه شهرسازی ایران نیز از اروپا متأثر شد و بناهای متعددی بهطور كامل یا با اقتباس از بناهای اروپایی ساخته شدند. این جریان نخست از سوی اعیان و رجال و مقامات حكومتی آغاز گردید و برخی از كاخهای حكومتی و سكونتگاهی مانند كاخ شمسالعماره و عمارت خوابگاه و عمارت باغ فردوس متأثر از معماری اروپایی ساخته شدند.
در تزئینات ساختمانهای مسكونی متعلق به توده مردم نیز اقتباسهایی صورت گرفت در تزئین سردر ورودی خانهها و نیز بسیاری از سرستونها و تزئینات گچبری و نمای بیرونی برخی از ساختمانها بهویژه كوشكها از نمونههای مشابه اروپایی اقتباسهایی صورت گرفت.
در زمینه طراحی شهری نیز این كپیبرداریها انجام شد. برای نمونه میتوان به طرح تقریباً هشت ضلعی محدوده و خندق تهران پس از توسعه آن در دوره ناصرالدینشاه اشاره كرد.
2- خصوصیات جامعه حرفهای معماران
آموزش معماری در ایران از دوران باستان تا اوایل قرن حاضر متكی بر نوعی رابطه استاد- شاگردی و بهطور عمده براساس فعالیتهای كارگاهی و تجربه استوار بوده و مباحث نظری در طول زمان به تدریج فرا گرفته میشد و هر فرد متناسب با توانایی و شایستگی كه از خود نشان میداد میتوانست در سلسله مراتب نظام صنفی، جایگاه مناسبی برای خود كسب كند.
در هر صنف در گذشته فتوتنامهای وجود دارد كه به بعضی از ویژگیها، تجربیات و فنون آن حرفه اشاره میشد و سلسله مراتب حرفهای در آن مورد اشاره قرار میگرفت و بهطور معمول به بعضی از نكات اخلاقی و اجتماعی كه لازم بود اعضای آن صنف آن را رعایت كنند، نیز توجه میشد. معماران و بنایان نیز فتوتنامههایی مخصوص خود داشتهاند كه یكی از آنها موجود است. براساس فتوتنامه مزبور، بنایان باتوجه به قابلیتهایشان دارای سه مرتبه بودند، نخست، مزدور كه پایینترین مرتبه بود و افراد مبتدی را چنین مینامیدند. دوم صاحب كه مرتبه افراد نسبتاً كارآزموده بود و در بالاترین مرتبه استاد بنا جای داشت كه در كار خویش مهارت داشت.
در سند به دست آمده چنین آورده شده است: »بدان كه بنایان را مراتبی است كه ایشان را بدان مراتب شناسند. پایینترین مرتبه مزدور باشد كه كارگل از او برآید و ناوه بر سر گیرد و در این طریق هنوز مبتدی است. دو دیگر صاحب است كه حد واسط میان استاد و مزدور {است} و او اندك مایه از بنایی حاصل كرده، ولی هنوز به مرتبه استادی نرسیده، سه دیگر استاد بناست كه داند هر وسیله را چگونه به كار برد و خشت را چگونه بر سر خشت دیگر نهد و چگونه از عهده قوس و ستون و غیر آن برآید.«
وجود این سلسله مراتب تا پیش از دوره قاجار بهگونهای بود كه كمابیش همه افراد این صنف در جایگاه خود قرار داشتند و كمتر كسی امكان مییافت جایی راكه شایستگی آن را نداشت، اشغال كند یا عنوانی را بدون كسب لیاقت آن، برای خود برگزیند. اما از دوره قاجار به بعد نظام سلسله مراتبی بسیاری از اصناف بر هم ریخت و در بسیاری از موارد افراد این امكان را یافتند كه القاب و عناوینی غیر از لیاقت داشتند به خود نسبت دهند، زیرا پایتخت صفوی، رجال و عیان وابسته به دربار صفوی و بسیاری از علمای آن دوره حكومت قاجار را مشروع و شایسته نمیدانستند و غالباً بهویژه در آغاز حكومت قاجار نیز با آگاهی از این موضوع رغبتی برای جلب همكاری این گروه از علما و بزرگان شهری نداشتند، انتخاب تهران بهعنوان پایتخت نیز بهدلایل سیاسی و فرهنگی بهویژه به سبب دوری از اصفهان و نزدیكی آن به محل اسكان ایل قاجار بود.
توسعه سریع شهر تهران و افزایش جمعیت آن و حضور گروه كثیری از مهاجران شهری و روستایی و نیاز شدید به واحدهای مسكونی و سایر فضاهای معماری و شهری موجب شد بسیاری از بنایان به تهران روی آورند و ساخت واحدهای كوچك و مسكونی را به تنهایی انجام دهند و بهتدریج خود را معمار و استاد بنامند و چون نظام و ساختار صنفی مناسبی در آن دوره در تهران وجود نداشت، به تدریج برخی از بنایان، استادكار و معمار نامیده شدند. یكی از دلایل ضعف طراحی در بعضی از بناهای دوره قاجار در همین نكته نهفته است.
طبیعی است در زمان و فضایی كه معماران و بنایان از دانش و مهارت و آگاهی كافی برخوردار نبودند، امكان یافتن راهحلهای مناسب برای روزآمد كردن معماری ایرانی و متحول گردانیدن آن وجود نداشت و شرایطی برای گسست و شكست معماری ایرانی فراهم شد. نكته مهم دیگری نیز در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد و آن این است كه ادبیات معماری ایرانی و متون نوشتاری یا ترسیمی مربوطه به آن، در ایران نسبت به برخی از سرزمینها مانند یونان و رم، بسیار محدود بود و معماران ایرانی غالباً براساس تعلیمات شفاهی و تجربی، مهارت كسب میكردند و این نكته بهعلاوه فقدان حمایت دائمی، استوار و ارزشمند حكومتهای ایرانی و اعیان و گروههای ذینفوذ از معماران، مانع از شكلگرفتن این صنف از هنرمندان به شكلی قدرتمند شد كه در برابر تحولات جهانی بتواند راهحلهای مناسبی برای دگرگونی در اندیشههای معمارانه و طرحهای معماری و شهری ایجاد كند.
3- زمینههای اجتماعی و فرهنگی
آمد و شد هیئتهای نمایندگی و سفرای حكومتهای اروپایی و اقامت كوتاهمدت و بلندمدت بعضی از آنها و بهویژه تشكیل سفارتخانهها و استقرار خانوادههای هیئتهای نمایندگی، موجب آشنایی گروههایی از مردم بهخصوص اعیان و رجال با الگوهای رفتاری، آثار هنری و برخی از معیارهای اجتماعی و هنری اروپاییان شد و در پی آن به تدریج تقلید از برخی رفتارها، آداب، آثار و عناصر هنری آنان آغاز گردید. نگرش ایرانیان به اروپاییان بهخصوص در دوره قاجار غالباً تحسینآمیز بود زیرا آنان در بعضی از زمینهها از ایرانیان پیشرفتهتر بودند.
ورود كالاها، اجناس و طرحها و عكسهایی از انواع بناها و نیز موج تقلید از آثار هنری همزمان با الگوبرداری از روابط اجتماعی و نهادهای اداری و حكومتی موجب شیفتگی بعضی از افراد و گروههای مزبور به آثار هنری و معماری اروپا شد. فرنگیسازی و تقلید از فرنگ در زمینههای هنری رایج شد. اعتمادالسلطنه در این زمینه كتاب خود چنین نوشته است: »معماری ابنیه عالیه مملكت ایران در این زمان با هندسه و هیئت و وضع و هیكل ابنیه فرنگستان درآمیخته و از این جهت اشكال و اسالیت و اوضاع و تراكیب عمارات و خانها و ثاقات و كوشكهای مستحدث را بر هیئت ابینه و عماراتی كه متمخص در نقشه و طرح سابق ایران است به حكم وجدان هزار رجحان است.«
چنانكه ملاحظه میشود استقبال از معماری فرهنگی در دوره قاجار به
جایی رسیده بود كه آن را بر معماری ایرانی ترجیح میدادند.
عدهای از كارفرمایان و مالكان بهویژه اعیان و رجال خواهان داشتن
ساختمانهایی شبیه به نمونههای فرنگی بودند.
میرزا مهدیخان ممتحنالدوله شقاقی كه یكی از نخستین معماران ایرانی تحصیل كرده در فرهنگ بود، در اینباره چنین اظهار داشته است:»در سال 1294 هجری قمری (1254 شمسی) نظر به سابقه دوستی كه مرحوم پدرم با مرحوم حاجیمیرزا علی خان امینالدوله كه در آن زمان ملقب به امینالملك و رییس دارالشورای دولتی بود معرفی شدم و بعداً هم شخصاً گاهگاهی با او مراوده مینمودم و همچنین با مرحوم محمودخان ناصرالملك كه حامی اهل صنعت و علم و كمال بود رابطه داشتم. مرحوم امینالدوله عمارتی عالی در نزدیك محله پامنار تعمیر مینمود و عمارت تقریباً رو به اتمام بود. برای ساختن پلههای آن عمارت كه به اطاقهای فوقانی بایستی مربوط شود معطل ماندند و چندین نقشه از مهندسین و معماران اروپایی و فرهنگی طرح گشته بود كه هیچ یك مقبول مرحوم محمودخان ناصرالملك كه امینالدوله به دستور او مأمور ساختن و تعمیر عمارت بود، نگذشته بود. به راهنمایی مرحوم حسنعلی خان امیرنظام گروسی از بنده دعوت نمود كه طرحی شبیه پلههای عمارت سلطنتی بوكینگهام پاله لندن كشیده و به آن ارائه دهم. من همچون آن كاخ سلطنتی معظم لندن را دیده بودم نقشه را كشیده دادم. بسیار بسیار مورد قبول و پسند و مبلغی از بابت حقالزحمه به من داد.«
تشكیل پلیس و نظمیه و شكلگیری برخی از نهادها و قوانین مدنی و نیز ایجاد امنیت برای شهروندان و تكوین برخی از نهادهایی نوین قضایی موجب دگرگونی ساختار و بافت اجتماعی محلههای مسكونی شده و بهتدریج نظام محلههای تغییر یافت و در پی آن انسجام اجتماعی و سپس كالبدی محلههای مسكونی در طی زمان تحول پذیرفت. كمكم ارزش زمینهای واقع در انتهای كوچههای طویل و پرپیچ و خم كاهش یافت و ارزش زمینهای واقع در كنار فضاهای ارتباطی و راههای اصلی افزایش یافت. این دگرگونیها بر شكل بافت شهری و نیز بر فضاهای معماری اثری شگرف برجای گذاشت.
4 - توسعه تكنولوژی و دگرگونی ساختار و بافت فضاهای شهری و معماری
در سادهترین شكل ممكن میتوان تأثیر تكنولوژی را بر فضاهای معماری و شهری در سه زمینه: الف- تكنولوژی حمل و نقل ب- تكنولوژی ساختمان و ج- تكنولوژی مربوط به وسائل، ابزارها و تجهیزات زندگی مورد توجه قرار دارد.
استفاده از اتومبیل موجب پیدایش دگرگونی عظیمی در بافت شهری شد. بافت بیشتر شهرهای تاریخی ایران بهصورت طراحی نشده، ارگانیك و خودرو بود و بندرت یك شهر را با شبكه ارتباطی مستقیم طراحی و احداث میكردند. این روش توسعه شهری به دو دلیل مورد استفاده قرار میگرفت: نخست آن كه بیشتر شهرهای ایرانی در پی توسعه یك روستای بزرگ شكل میگرفتند و دوم آنكه بافت ارگانیك از لحاظ امنیتی در برابر حمله نیروهای مهاجم از سودمندی بیشتری برخوردار بود بهویژه شبكه معابر بنبست، كوچههای فرعی و كوچههای درون محلهای موجب میشد كه در برابر تهاجمات ناگهانی مردم امنیت بیشتری داشته باشند یا در موارد خاص بهتر بتواند از خود دفاع كند اما از یكسو ایجاد امنیت بیشتر توسط نیروهای انتظامی و نظامی برای شهروندان و از میان رفتن خطر حمله مهاجمان به شهر و از سوی دیگر لزوم استفاده از اتومبیل موجب شد كه توسعه بافت شهرها در دوره معاصر براساس نوعی شبكه شطرنجی شكل و خیابانهای مستقیم شكل گیرند. این موضوع ساختار فضاهای معماری را بهطور كامل دگرگون كرد و موجب شد كه حیات مركزی بهعنوان یك ویژگی مهم در واحدهای معماری بهتدریج به یك حیاط مركزی بهعنوان یك ویژگی مهم در واحدهای معماری به تدریج به یك حیاط میانی (حیاطی كه دو بخش ساختمانی در دو طرف آن طراحی و ساخته میشد) و سپس به یك حیاط جانبی (حیاطی كه ساختمان در یك طرف آن طراحی و ساخته میشد) تبدیل شود.
كاربرد مصالح جدید مانند سیمان، بتون و آهن، شكل و ساختار
ساختمانها را دگرگون كرد و به تدریج دست طراحان در طراحی نمای
ساختمان و بهویژه شكل و اندازه پنجرهها به مقدار قابل ملاحظهای
نسبت به گذشته باز شد و آنان توانستند تركیببندیهای جدیدی خلق
نمایند. پلان و تركیب حجمی فضاهای معماری نیز به كمك مصالح جدید
دگرگون شد.
تأثیر تكنولوژی مربوط به وسایل، ابزارها و تجهیزات زندگی بر طراحی
معماری آشكار است. برای نمونه میتوان به آب لولهكشی اشاره كرد كه
بهتدریج نقش و كاركرد حوض را دگرگون كرد و امكان استفاده از آب را در
داخل فضای ساخته شده میسر كرد. به همین ترتیب استفاده از برق، نفت و
گاز در ساختمانها موجب تحول موقعیت ساختار و شكل فضاهای خدماتی و
ارتباط آن با سایر فضاها شد.