مهربانی زنده است
حال روزهامان چند وقتی است بهتر شده است، زیرا جریانی از مهربانی،
مانند نخی پنهان، دلهای مردم را به هم نزدیک کردهاست؛ ایدههایی ناب
به حرکتهایی خودجوش تبدیل شدهاند و قطرههایی از مهر، رودهای
پرشتابی راه انداختهاند که هر لحظه، یک شهر و محله را سبز می
کنند.
حالا که این گونه شدهاست، باید این آیههای مهرورزی را همچون اکسیری
علیه تیترها و خبرهای بد و مأیوس کننده تکرار کنیم و سرمشقهای عاشقی
و مهربانی را مانند باز کردن پنجرهای رو به باران برای دیدن منظرهای
تمیز و تازه، همه جا بنویسیم و بخوانیم. مهم نیست، چه کسی الفبای این
حرکتها را اولین بار و در کجای دنیا در گوش مردم دیکته کردهاست یا
مبدع هر کدام از این ایدهها و جریانات چه کسی است، مهم این است که
مردم، بینام و بیعنوان، لبیک گفتهاند و بیصدا اعلام کردهاند که
هرکجا خطکشیهایی که دلهای مردم را به هم سرد و سخت می کند برداشته
میشود، چهره اعتماد و همدلی، چون آفتاب میتابد.
در بطری و صندلی چرخدار
کمپین « جمع آوری ۱۰۰۰در بطری» در ازاء اهداء یک صندلی چرخدار به یک
فرد نیازمند، یکی از آن ایدههاست که هم اهداف زیست محیطی دارد، هم
شاخص خیرخواهی و نیکوکاری انسانی.
سپیده جلالی، لیسانس علوم سیاسی و اهل تبریز در سفر به ترکیه با
کمپین تبدیل سر بطریهای پلاستیکی به ویلچر آشنا میشود و در ایران
اجرایش می کند. وی در گفتگو با رسانهها میگوید:
در فضای مجازی از مردم خواستم که سر بطریهای پلاستیکیشان را جمع
کنند تا به ویلچر تبدیل شوند. بعد هم با طراحی پوستر و چسباندن آن در
مراکز خرید، کتابفروشیها و مراکز فرهنگی برای کسانی که به فضای مجازی
دسترسی نداشتند، فراخوان دادم.
در عرض هشت ماه توانست هزار کیلو بطری جمع آوری کند و به بازیافت
بفروشد و با درآمدش شش ویلچر تهیه کند.
حالا آدمهای زیادی نه فقط در تبریز، که در سراسر ایران و با همکاری
نهادهای گوناگون، این طرح را اجرا میکنند. خانمهای خانهدار،
بچههای ?ساله کلاس نقاشی، دانشجویان دانشگاههای مختلف، مغازه
داران، کارمندان، کارگران، مهمانداران خطوط هوایی، رستوران دارها و
خیلی از افراد دیگر دست به کار شدهاند و در بطریهای پلاستیکی را جمع
میکنند تا نیازمندی بتواند بر صندلی چرخدار بنشیند.
دختر ۸ ساله همکار ما در روزنامه به من
میگوید: خاله میشود در بطریهای پلاستیکی را جمع کنی و برایم
بیاوری. مادرم و همکارانش در ادارهشان، این کار را میکنند تا وقتی
۱۰۰۰ تا شد یک ویلچر به کسی که نیاز دارد بدهند.
با خودم میگویم: ایکاش بزرگترها، همیشه الگوی مشارکت و نوعدوستی
برای کودکان بودند و حواسشان بود که چگونه هر رفتار آنان، خوب یا بد،
دنیای بچهها را تغییر میدهد.
توزیع غذای گرم برای کارتن خوابها
چند روزی بود که مدام پیامهایی برای شرکت در کمپینهای «پایان کارتن
خوابی»، «یک لقمه مهربانی»، «شهر بدون گرسنه»، «غذا زباله نیست»،
«توزیع غذای گرم برای کارتنخوابها» و … را دریافت میکردم.
بعضیهایشان را میشناسم. از دوستانم هستند و بعضیهایشان را زنگ
میزنم تا مطمئن شوم، آدرس و تلفن درست است. همگی میگویند: اگر دوست
دارید خودتان هم بیایید و در توزیع غذاها سهیم شوید.
یکی از ادمینها میگوید: اسم مرا ننویسید. ولی ایده مرا بنویسید تا
الگو سازی شود و حتی اگر در کمپین ما شرکت نمیکنند، خود افراد در
شهرها و محلهها و میان اقوام خودشان این کار را راه بیندازند. ما از
مردم میخواهیم بعد هر مهمانی، غذاهای دست نخورده را که گاهی به
اندازه یک مهمانی دیگر
میشود، حیف و میل نکنند. با یک تلفن به محل میرویم و باقیمانده
غذاهای مجالس عروسی، تولد، دورهمی، عزا، ولیمه و … را همانجا جمع
میکنیم و در سطح شهر و میان بی خانمانها وخانوادههای نیازمند توزیع
میکنیم.
«یخچال ویترینی» نیز برای توزیع غذا در سطح شهرهای مختلف نصب شد و از
آن ایدههای تازهای بود که به سرعت فراگیر شد. نخستین یخچال ویترینی
کشور، ظهر روز پنجشنبه ??مهرماه ????و همزمان با اولین روز از ماه
محرم در میدان شوش تهران نصب شد.
این یخچال که با همت گروه مردمیپایان کارتن خوابی و عوامل اجرایی
سامانه ???ناحیه ?منطقه ??شهرداری تهران ، نصب شد تابا نگاه رفع
گرسنگی از جامعه، مردم نذرها و خیرات خود را برای سیر کردن گرسنگان در
این یخچال قرار دهند.
درباره این ایده با عابران صحبت میکنم. خانمیمیگوید: از کجا معلوم
که این غذاها سالم باشند؟ دست نخورده و مانده نباشند؟ اصلا در این
هوای سرد، غذای سرد به چه درد میخورد؟ به نظرم این مشکلات باید
ریشهای حل شوند و این کارها فقط مسؤولیت را از دوش مسؤولان بر
میدارد. معتادان هم این غذاها رابر میدارند و میفروشند. شبها کسی
جرآت نمیکند به این یخچالها نزدیک شود. همین که تا حالا خود یخچال
را ندزدیدهاند، خیلی عجیب است!
به عنوان گزارشگر، نظر ایشان را بی کم و کاست مینویسم ولی دلم
میخواهد به عنوان یک شهروند، نظر خودم را هم بگویم اما خانم و آقای
دیگری که غذا در دست دارند و میخواهند در یخچال بگذارند، با شنیدن
این گفتگو نزدیک
میشوند و من سکوت میکنم و آنها میگویند: چه ایرادی دارد که آن
معتادی که تا کمر در سطل زباله خم میشود و از بین این همه میکروب و
آلودگی، لقمه دهانش را پیدا میکند، یک میوه یا نان و ماست یا غذای
سالم ولی سرد بخورد. اصلا بردارد و بفروشد. حداقل آن معتاد به جای
دزدی، تلاش
میکند آن غذا را بفروشد و پولش را به زخمش بزند. وظیفه مسئولان سر
جای خود، ولی این کارها باعث میشود هم نعمتهای خدا اسراف نشود، هم
گرسنه و کارتنخواب و دردمند این شهر ببیند که مردم به فکر آنها
هستند و لازم نیست دردش را با دزدی و هزار بدبختی دیگر به تن اجتماع
برگرداند و خودش را تخلیه کند.
با شنیدن حرفهای این عابران یاد تحلیل دوستی در شهرداری میافتم که
میگفت: یکی از مدیران شهرداری شاکی بود که چرا مردم سر خود و بدون
نیاز سنجی، شبی چند میلیون تومان غذای گرم توزیع میکنند؟ آن معتاد یا
کارتنخواب نیازی به جوجه کباب ندارد. چون دندان ندارد که بخورد،
اسهال خونی و بیماری پوستی و گوارشی و اعتیاد دارد. باید دارو بگیرد.
غذا میماند کنار دیوار و اسراف میشود و آن اشخاص هم
بینتیجه خوشحالند که شبی ۱۰۰۰ بسته غذای گرم توزیع کردهاند!
ولی کسی جرأت نکرد به آن آقا بگوید که مردمیکه حاضرند خودشان شبها
دور شهر بچرخند و غذا توزیع کنند تا این که در طرح دولتی مشارکت داشته
باشند، برای شما مسئول پیام مهمیدارند: اعتمادشان را به شما از دست
دادهاند. آن قدر پتو و لباس و غذا و پول دادند و توزیع نشد و در
بازار سیاه فروخته شد که حالا حاضرند پولشان را در خیابان و برای
کارتنخواب و نیازمند و معتاد بریزند، ولی …
دیوار مهربانی
دیوار، تا بوده مانع بوده و جداکننده؛ اما دیوارهای شهرهای ایران در
هنگامه سرما و باران امسال، مایه دلگرمیو پناه نیازمندان و آینه
همدردی شدهاند. اولش دیواری در مشهد بوده است که با چند قلاب و گیره
و لباسهای رنگی روی آن و شعار «نیاز نداری بذار، نیاز داری بردار»،
مهربانی را به رخ شهر آویخته است.
مردی در مشهد در محله ثروتمندنشین ملکآباد، بلوار سجاد، کوچه گویا،
ظاهرا اولین کسی است که دیوار خانهاش را اختصاص داده به پخش مهربانی.
این مرد که نه میخواهد نامیاز او برده شود و نه شغلش علنی شود، در
گفتوگو با سایت همشهری دو، در باره این که این ایده از کجا و چگونه
به ذهنش رسیده گفتهاست: «چند ایده شبیه به این را در اینترنت دیده
بودم. در استرالیا مردم در یک روز مشخص وسایلی را که نیاز نداشتند پشت
در میگذاشتند، بادبادکی بزرگ هم هوا میکردند تا مردم شهر بفهمند در
آن خانه دارد کار خیر انجام میشود. عکس دیگری هم دیدم که مربوط به
استان گیلان بود. جایی را مشخص کرده بودند که مردم لباسهای اضافیشان
را میگذاشتند تا هرکس که لازم دارد بردارد. شنیدم در تهران هم یخچالی
گذاشتهاند و مردم داخلش خوراکی و غذا میگذارند.»
او هم از دیوار خانه اش و بدون فکر کردن به این که آیا سوء استفاده
میشود یا نه، کار را شروع کرده و تا به امروز نه تنها مورد نادرست و
ناجوری مشاهده نکرده، حتی لباسهای آویخته کاور شده دیده است.
خیلی نمیگذرد که عکسهای دیوار مهربانی در شبکههای اجتماعی پخش
میشود و در زمانی کوتاه، دیوار به دیوار، قابهای مهربانی گسترده و
افزون میشوند.
آن قدر که روزنامه دیلی تلگراف، شبکه بی بی سی،هفتهنامه آلمانی
اشپیگل،دویچلهوله فارسی،روزنامه مشهور لاربوبلیکا ایتالیا وسایتهای
Lonely Planet و France24 ، درباره مهربانی مردم ایران مینویسند
و عکسهای دیوارهای مهربانی را منتشر میکنند.
در تهران چندین پارک و محله و میدان، دیواری را به مهربانی اختصاص
میدهند، از جمله پارک لاله.عصری سرد، به پارک لاله میروم. همه چیز
آرام است. مردی نشسته و منتظر کت است. گویا از صبح لباسهایی که
آویخته اند، کت اندازه او نداشته است. جالب است که کسی حرص نمیزند و
اگر چیزی سایز یا مناسب او نیست بر نمیدارد تا ببرد و بفروشد و یا به
قول بعضیها دزدی کند.
آن طرفتر، کفشها را گذاشتهاند. خانم جوانی با پسر بچهای که ۵
ساله مینماید و شوهرش نزدیک میشوند. از صدای مادر که به او
میگوید کتانیهایش را کنار کفشهای دیگر بگذارد،
میفهمم نامش رایین است. کمیبعد، مادری با دو بچه که در این هوای
سرد با دمپاییهای پلاستیکی و بدون جوراب به پارک آمدهاند نزدیک
میشوند. یک راست به سراغ کفشها میروند و کتانیهای رایین و کفش
دیگری را به پا میکنند. سایزشان است. خوشحال و گرم میروند.
حواسم به رایین و پدر و مادرش هست. مادر به فرزندش میگوید که ببین
امروز چه کار خوبی کردی که کفشهایت را به دوستت دادی. حالا او هم با
کتانی به مهدکودک میرود.
از تفسیر مادر لذت میبرم. آن بچه را دوست خطاب کرد و پسرکش، لذت
دوستی با همسالان نیازمندش را چشید.نیازی به گفتگو نیست. مهربانی و
احترام و آرامش را میبینم. آدم به آدم، دیوار به دیوار و شهر به شهر
دارد میچرخد و زمستان همه را گرم میکند.
وجیهه تیموری - به نقل از روزنامه اطلاعات
وب سایت انجمن مفاخر معماری ایران - نسخه مناسب چاپ
Main-URL : http://ammi.ir/اخبار-و-مقالات/اخبار-معماری-و-شهرسازی/مهربانی-زنده-است/
Short-URL : http://ammi.ir/Go/49862