نظام مهندسی سازمانیافتگی لازم را ندارد
معاون وزیر مسکن پیش از انقلاب که در سالهای گذشته، معلم بیشتر معاونان وزرا ازجمله حناچی، مظاهریان، ایزدی و مدیران سازمانی بود، از دوره مسئولیت خود در وزارتخانه متبوع خود به عنوان دوران ترس و بحران یاد میکند و میگوید: «پیش از انقلاب، استقرار نظامیها در وزارتخانه، تجربه خیلی عجیب و غریب و در عین حال هیجانانگیزی برای من بود و اواخر فعالیتم، شادی آغاز کار را به همراه نداشت.»
وی با بیان اینکه مباحث تئوری پایههای امور اجرایی است، معتقد است: «بدون پرداختن به مباحث تئوری، اجرای هیچ طرحی حاصل خوبی نخواهد داشت؛ لذا مباحث تئوری مطرحشده از سوی دکتر آخوندی قابل قبول و مثبت است.»
متن زیرگفتوگوی تفصیلی و صمیمی «صما» با «پدر شهرسازی ایران» است.
آقای دکتر اعتصام در بین حوزههایی که فعالیت کردهاید، خودتان را بیشتر صاحب چه منصب و شغلی میدانید؟
من در وهله اول، معمار و در وهله بعد با تخصصی که در حوزه معماری و شهرسازی دارم، مدرس هستم. سه دوره مدیر گروه شهرسازی دانشگاه تهران بودم و حدود 16 سال پیش از سمت استادی دانشگاه تهران بازنشسته شدم؛ ولی فعالیتم چند برابر شده و حالا هم در دانشگاه و دانشگاههای دیگر مشغول فعالیتم و در مقاطع دکترای شهرسازی و معماری تدریس میکنم. البته کارهای تحقیقاتی، کارهای آزاد مهندسی و ساختمانی و کار مشاوره هم انجام میدهم.
موضوعی که به ذهن بسیاری از افراد میرسد، این است که شما در این سن و سال این انگیزه و انرژی فراوان را برای ادامه فعالیت از کجا کسب میکنید؟
عامل اصلی این انگیزه همان گروه جوانی است که با آنها زندگی میکنم و ضمن اینکه به آنها مطالبی میآموزم، از آنها یاد میگیرم. به نظر من فعالیتهای هنری تا آخرین لحظه حیات، جای توقف ندارد و من هیچگاه نتوانستهام بیکار بمانم و حتی در مسافرت، بعد از مدت کوتاهی حوصلهام سر میرود. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست. از طرفی، وقتی به ازای کاری که انجام میدهید، موفقیت کسب میکنید و جایزه میگیرید، این به شما انگیزه میدهد. جایزه من هم موفقیت افرادی است که آنها را تربیت کردهام یا در آتلیه من بودهاند. برای نمونه، هادی میرمیران که تا این حد در کار خود موفق شد و شهرت پیدا کرد، از اول تا آخر در آتلیه و دانشکده ما حضور داشت. همین موارد هرچند از من انرژی میگیرد، اما در عین حال انرژی مثبتی میدهد و باعث رضایتخاطرم میشود و تشویقم میکند که راهم را ادامه بدهم و توقف نکنم.
شما سوابق ارزنده و شاخصی نظیر کارشناسی ارشد طرحریزی منطقهای سازمان ملل متحد را دارید و طرحهای متعددی در آمریکا و اروپا اجرا یا تدریس کردهاید. درباره فعالیتهای خود توضیحاتی دهید.
من دو سال رسماً در دانشگاه برکلی کالیفرنیا تدریس کردهام که البته هنوز هم این برنامهها ادامه دارد و کماکان متن سخنرانیهای من در «واشنگتن پست» چاپ میشود. سالها قبل، زمانی که رابطه سازمان ملل با ایران طوری بود که تقاضای معرفی یک متخصص از ایران کردند تا به کشورهای دیگر بفرستند، نمایندگی سازمان ملل متحد در تهران، مرا به عنوان متخصص و کارشناس رسمی فنی انتخاب و مأموریتهایی به من واگذار کرد. هزینه سفرم را میدادند و از جنبه درآمدی هم برایم بسیار خوب و درعین حال فرصت و تجربه خیلی خوبی بود. به عنوان نماینده سازمان ملل، به مدت دو ماه در دانشگاه اشتتین لهستان تدریس کردم. همچنین در جنوب هندوستان که در آن سالها اوضاعش خیلی خراب بود، تدریس داشتم. از من به عنوان کارشناس فنی برای سازماندهی شهرها و توسعهگری و توسعه شهرها استفاده میکردند. در لهستان ضمن تدریس در دانشگاهها با نمایندگانی که در آنجا بودند، مسائل مربوط به شهرها و توسعههای شهرهای را مطرح و بررسی میکردیم.
با مقایسه وزارتخانههای مسکن و راه در سالهای قبل و بعد از انقلاب، از دیدگاه شما بهترین عملکرد را کدام دولت در حوزه معماری و شهرسازی داشته و بیشتر انتقادات مربوط به کدام دوره است؟
وزارت مسکن و شهرسازی قدیم، اکنون با ادغام دو وزارت مسکن و شهرسازی و راه و ترابری به وزارت راه و شهرسازی تبدیل شده که ایده آن هم نمیدانم از کجا ناشی شده است؛ چون تا جایی که اطلاع دارم در کشورهای دیگر هم اسم آن وزارت مسکن یا مسکن و شهرسازی است. در هر حال، استخوانبندی و ساختار سازمانی این وزارتخانهها در قبل و بعد از انقلاب تغییری نکرده و بعد از انقلاب تقریباً همان ساختار باقی مانده است. مثلاً شورای عالی شهرسازی و دبیرخانه آن و یا سازمان مسکن همچنان پابرجاست. تنها تغییر در این وزارتخانه، اضافهشدن سازمانها و بخشهای مرتبط با راه است.
آیا به نسبت آن سالها، عملکردها در این حوزه هم تغییر کرده است؟
قبل از انقلاب شرایطی حاکم بود که در این وزارتخانه طرحهای جامعی برای شهرها (برای مثال طرح جامع شیراز و اصفهان) ارائه میشد و در شورای عالی شهرسازی نقد، بررسی و تصویب میشد. بعد از انقلاب، غیر از دهه اول که جنگ تمام شد، بهتدریج به آن ساختار قدیمی برگشتند و آن را ادامه میدهند. قبل از انقلاب مشکلاتی وجود داشت که اکنون هم وجود دارد و تفاوت چندانی نکرده است. البته تفاوتها به مدیریت در دورههای مختلف بر میگردد و در حال حاضر هم وزارت راه و شهرسازی را حداقل با نوع برنامهها، فعالیتها و اقداماتی که در زمینههای مختلف در دستور کار قرار داده، فعال میبینم.
آقای آخوندی چند بار با حضور در دانشگاه صحبتهایی با مسئولان دانشگاهی و حتی یک بار همه روسا و مسئولان معماری و شهرسازی تمام دانشکدههای تهران را به دانشکده هنرهای زیبا دعوت کردند. جالب است که تا به حال هیچ وزیری این کار را نکرده بود.
اما از وزیر راه و شهرسازی انتقاد میشود که بیشتر به مباحث تئوری میپردازند و وارد امور اجرایی نمیشوند!
تئوری خود پایههای امور اجرایی است. اگر بخواهیم بدون پرداختن به مباحث تئوری، طرحی را اجرایی کنیم، قطعاً حاصل خوبی نخواهد داشت. مباحث تئوری هم که دکتر آخوندی مطرح میکنند، قابل قبول است و عملکرد آقای آخوندی از لحاظ روش کار و گفتمان مثبت ارزیابی میشود. ضمن اینکه وی انتقادپذیر است و تمایل دارد بقیه هم نظر بدهند و دخالت کنند. همچنین معاونان وزیر راه سوابق تئوری و عملی خوبی دارند؛ اما در هر صورت، پیشنهاد ما به وزیر راه این است که ارتباطات و مشورت خود را با متخصصان و دستاندرکاران حوزه و سازندگان بیشتر کنند.
آیا خاطرهای با آقای آخوندی دارید؟
مدت طولانی است که آقای آخوندی را میشناسم. ایشان برای بار دوم وزیر شدهاند و در فاصله بعد از وزارت اول خود در لندن مدرک دکترا گرفتند. آقای آخوندی در دوره تحصیل خود در لندن، در کنفرانسی بینالمللی با حضور دکتر الهی قمشهای، سیدحسین نصر و گیلن برانت، که من کتاب معماری اسلامی وی را ترجمه کردم، حضور داشتند. در این کنفرانس او را ملاقات کردم که به نظرم آمد ظاهرشان خیلی عوض شده و لاغر شده بود. بعد از سخنرانی از من تشکر کرد و من به وی گفتم که ظاهراً حدود 15 کیلو وزن کم کردهاید و او پاسخ داد که اتفاقاً در همین حدود است؛ اما ظاهراً حالا دوباره وزنشان بالا رفته است.
کدامیک از مسئولان دولتی حاضر در بدنه دولتهای مختلف، جزو شاگردان شما بودهاند؟
بیشتر معاونان وزارتخانهها و مدیران کل در شهرداریها و سازمانهای مختلف جزو شاگردان من بودهاند. برخی مسئولان دولت فعلی مثل دکتر حناچی، دکتر مظاهریان، دکتر ایزدی و... هم جزو دانشجویان من بودند. رشته دکتر آخوندی عمران بود و ربطی به حوزه تدریس من نداشت. درواقع، بیشتر معاونان جزو دانشجویانم بودهاند، چون تا به حال وزرا از بین معماران و شهرسازان انتخاب نشدهاند. آقای سیمونیان هم در دولت قبل از انقلاب شاگرد من بود. درواقع، چون بیشتر از یک دانشکده معماری وجود نداشت و همه در آنجا تربیت میشدند و من هم از سال 1339 تا به حال در این دانشکده مشغول تدریس هستم، اکثریت مسئولان جزو دانشجویان من هستند.
آیا با مسئولان امروز که دانشجویان دیروز شما هستند، هنوز ارتباط دارید و آنها از شما نظرخواهی میکنند یا مشاوره میگیرند؟
گاهی اوقات در مراسمی که همدیگر را ملاقات میکنیم، در صورت لزوم مباحثی مطرح میشود و اگر از من نظرخواهی شود، مشورت میدهم. اما اینطور نیست که به عنوان مشاور رسمی در خصوص برنامههای وزارتخانه فعال باشم. البته خودم هم ضرورتی برای این کار نمیبینم. چون وقت چندانی ندارم و کلاً تمایلی برای ورود به این مسائل ندارم. از طرفی همواره دوست داشتهام در کنار موضوعات باشم تا اینکه همراه با یک موج بیایم و بروم. چون بودهاند کسانی که با یک دولت میآیند و با رفتن آن دولت میروند.
آیا در طول سالهای فعالیتتان پیشنهاد سمت دولتی به شما شد؟
بله، پیشنهاداتی شد؛ اما قبول نکردم. البته من قبل از انقلاب، یعنی زمانی که دکتر توفیق از همکاران و دوستان دانشگاهی من، وزیر مسکن بودند، به دعوت وی دو سال معاونت معماری و شهرسازی را برعهده داشتم و معاون وزیر بودم. اما، قبل از انقلاب اسلامی در سال 56 استعفا دادم و بعد هم به خارج رفتم؛ چون در دانشگاه برکلی کالیفرنیا فرصت مطالعاتی به من داده شد.
در آن سالها با چه مشکلاتی مواجه بودید؟
بیشتر مشکلات ما به دوره بحرانی قبل از انقلاب اسلامی و بهویژه دو سال قبل از انقلاب یعنی سالهای 55 و 56 بر میگردد.
چرا بعد از انقلاب مسئولیت دولتی نپذیرفتید؟
چون بیشتر به فعالیتهای علمی، تحقیقاتی و دانشگاهی علاقهمندم و به کارهای اداری علاقه زیادی ندارم. البته هنوز هم مسئولیتهای دانشگاهی بر عهده دارم و به عنوان مدیر گروه و رئیس بخشهای مختلف دانشگاه فعالم، اما مسئولیت دولتی را یک بار تجربه کردم و همان یک بار برای ما بس بود.
آیا معاون وزیر بودن مسئولیت دشواری بود؟
در آن موقع مسئولیت فعلی آقای حناچی را بر عهده داشتم که مسئولیت سنگینی است. البته در آن سالها که اسم وزارتخانه هم وزارت مسکن و شهرسازی بود، مسائل تا حدودی کمتر از حالا بود و فقط چهار معاونت داشتیم. حالا به لحاظ گستردگی حوزهها در وزارت راه وشهرسازی، مسئولیتها هم بیشتر شده است. البته ابتدا اسم وزارتخانه وزارت آبادانی و مسکن بود و با گذشت مدتی با مطرحشدن مسائل شهرسازی و طرحهای جامع، با تصویب مجلس اسم آن به وزارت مسکن و شهرسازی تغییر یافت و همه طرحهای جامع شهری فعلی مربوط به آن دوره است.
چه تعداد از طرحهایی که در آن موقع تصویب شدند، به اجرا رسیدند؟
بسیاری از طرحها که بیشتر آنها را طرحهای جامع تشکیل میداد، اجرا شدهاند و اجرای طرحهای تفصیلی هم بعد از انقلاب شروع شد. البته در برههای این طرحها به دلیل جنگ متوقف، اما بعد شروع شد و بر همان پایه و اساس ادامه پیدا کرد. به همین خاطر است که اشاره کردم ساختار وزارتخانه عوض نشده و همان تشکیلات و برنامهها و جلسات پابرجاست.
شما از دوره معاونت خود در وزارت مسکن و شهرسازی وقت، چگونه یاد میکنید؟
من از آن دوره به عنوان دوره تجربی خیلی خوب یاد میکنم؛ چون جزو کسانی بودم که به عنوان مدیر گروه شهرسازی، طرح جامع تهیه میکردم. با آقای توفیق، وزیر وقت هم بسیار تفاهم داشتیم و در آن فرصت کوتاه، خیلی خوب و صمیمانه با هم کار میکردیم. سازمان مسکن را ایجاد و در سه سطح خانهسازی کردیم. افراد مشخصات و نقشه خانههای خود را به سازمان مسکن میآوردند و در آنجا پروژهها را تصویب میکردیم. من هم رئیس کل آن سازمان بودم. به برخی افراد نیازمند مسکن وام 3درصدی دادیم که خانههای کوچک ارزانقیمت بسازند. به عدهای هم وام 5درصدی برای ساخت خانههای متوسط دادیم. در آن سالها با همین وام 3درصدی در مناطق مختلف ازجمله جنوب تهران و با وام 5درصدی در خیابان شیخ بهایی مجاور ساختمان مخابرات خانهسازی انجام شد. درحقیقت وزارتخانه به بانکها سوبسید میداد و مابهالتفاوت را پرداخت میکرد تا بانکها وام با درصد پایین ارائه کنند. این برنامهها از نظر فنی و علمی خیلی خوب بود. درواقع اکنون هم اگر قرار است برای طبقه پایین جامعه خانه بسازند، باید برای سازندگان انگیزه ایجاد کنند.
در هر حال، متأسفانه دوره مسئولیت من در وزارتخانه، مصادف شد با دوره آموزگار، شریف امامی روی کارآمد و آقای آوینی که مدیر کل راهآهن بود، وزیر شد که بیشتر از چند ماه وزیر نبود. بعد به تغییر و تبدیلهای سیاسی برخوردیم و دولت نظامی روی کار آمد و آن اواخر واقعاً برای ما به دوران ترس و وحشت تبدیل شده بود. یکدفعه در وزارتخانه نظامیها مستقر شدند و توپ و تانگ انبار کردند. تجربه خیلی عجیب و غریب و در عین حال، هیجانانگیزی بود و اواخر فعالیتم، شادی و خوشحالی آغاز کار را به همراه نداشت؛ دوران خیلی پرتنشی بود.
اوایل انقلاب، پس از وزارت تیمسار ربیعی، یکی از همکاران ما که معاونت اداری و مالی وزارتخانه را بر عهده داشت، وزیر شد. من در این مدت چهار بار در دوره شریف امامی و دو بار در دولت نظامی استعفا دادم که با استعفای من موافقت نشد و حتی مورد پرخاش قرار گرفتم که اگر استعفا دهم، به معنای عدم همکاری با دولت نظامی است. درنهایت، وقتی معاون اداری و مالی جایگزین وزیر شد، توانستم استعفا دهم؛ چون او شرایطم را درک میکرد که اگر دعوت دانشگاه برکلی را نپذیرم، این فرصت خوب از دستم میرود. بنابراین، بهناچار با استعفای من موافقت و یکی دیگر از مدیران کل را معرفی کرد تا جایگزین من در وزارتخانه شود. بالاخره از وزارتخانه بیرون آمدم و بلافاصله از ایران رفتم.
عملکرد دولت یازدهم برای تأمین مسکن را چطور میبینید و به نظر شما در این مسیر، دولت و وزارت راه و شهرسازی چگونه باید عمل کنند؟
طرحهای وزارتخانه راهحلهای درمانی گریز است. بدنه را مریض کردهاند؛ اما درواقع نیازها باقی مانده و مسئله حل نشده است. معضل خیلی مهم این است که بسیاری از تصمیمات در بدنه دولت با عوضشدن یک مدیر بهراحتی عوض میشود. در حالی که در دیگر کشورها اگر طرحی تصویب شود، آن طرح با تغییر شهردار و مدیریت شهری، ملغی نمیشود. اما در ایران مثل آبخوردن این کار را میکنند؛ یعنی طرحی را که یک مسئول تا نقطه مشخصی ادامه میدهد، در صورت برکناری از مدیریت، مسئول بعدی آن را متوقف و طرح جدید جایگزین میکند و ضرورت اجرای یک طرح نیمهکاره را احساس نمیکند. این سیکل معیوب و ناقص است؛ در حالی که مدیریتهای ما باید به قدری سازمانیافته باشد که طرحها با تغییر یک معاونت یا مدیر کل عوض نشود. نمونه بارز این رویه را در شهر برلین، پایتخت آلمان میتوانیم ببینم که در آن حاشیه یک دیوار آن را به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم میکرد و به یک محله فساد از لحاظ زندگی اجتماعی تبدیل شده بود. یکی از اساتید دانشگاه فنی برلین، اجرای طرح احیای این منطقه را بر عهده گرفت و درنهایت، با سیستمی هماهنگ، آن منطقه را به یکی از مناطق بسیار گران شهر تبدیل کرد که امروز بسیاری از شهروندان خواهان سکونت در آن هستند. اجرای این طرح 12 سال طول کشید و هر چهار سال شهردار و انجمن شهر عوض شد؛ اما خود طرح تغییر نکرد و در این مدت نحوه اجرای آن عوض نشد.
در شرایط فعلی، پیشنهاد شما برای حل مشکل مسکن به ویژه در پایتخت چیست؟
مسئله این است که فاصله بین قشر غنی و فقیر بسیار زیاد است. دوم اینکه دولت هیچگاه در خانهسازی موفق نبوده، نیست و نخواهد بود؛ چون خانهسازی کار دولت نیست و وظیفه دولت هدایت این بخش است. موردی را نمیتوانیم ببینیم که دولت مسکن ساخته و موفق بوده باشد.
آیا در شریط کنونی، بخش خصوصی کشور توان ساخت و تولید انبوه مسکن را دارد؟
بله، حتماً این توان را دارد. اما قطعاً دولت باید وارد شود و دخالت کند و مشوق ساختمانسازی باشد. در کشورهای در حال رشد و توسعه هم به این ترتیب عمل میشود. دولت باید به گونهای در این زمینه عمل کند که سیاستها و طرحها به طور مداوم تغییر نکنند.
به عنوان عضو سازمان نظام مهندسی، بفرمایید آیا این سازمان در سالهای پس از تأسیس توانسته به اهداف خود دست پیدا کند؟ به طور کلی چه انتقادی به عملکرد این سازمان دارید؟
من چندان با سازمان نظام مهندسی ارتباطی ندارم و هیچگاه از عضویت در این سازمان که حالا گسترش زیادی هم پیدا کرده، استفادهای نکردهام. بخشی از وظایف این سازمان، برگزاری آزمونها و رتبهبندی مهندسان است و نمیتوانم بگویم که تشکیلات آن از این نظر دقیقاً تا چه حد کارآمد است. اما فعالیتهای اصلی آن شامل ارائه پروانه کار الزامی است و قطعاً باید افراد لایق و شایستهای هم در جایگاه هیئتمدیره سازمانهای نظام مهندسی قرار بگیرند.
در همه جای دنیا سازمانی وجود دارد که پروانه اشتغال صادر میکند. برای نمونه، سازمان RIBA در انگلستان، سازمانAIA در آمریکا یا کشورهای دیگر نیز سازمانهایی وجود دارد که به مهندسان مجوز امضا میدهند. حتی جالب است بدانید در آمریکا، یک معمار حتی اگر از بهترین دانشگاه فارغالتحصیل شده باشد تا زمانی که در آزمون AIA شرکت نکند، حق استفاده از عنوان آرشیتکت را ندارد و اگر در این آزمون قبول شود، میتواند روی خود اسم آرشیتکت بگذارد و امضا کند. در غیر این صورت، فقط مجاز به طراحی ساختمانهای تا دو طبقه است؛ آن هم نه با عنوان معمار، بلکه با عنوان طراح.
چه انتقادی به عملکرد سازمان نظام مهندسی دارید؟
این بحث وجود دارد که هماکنون در این سازمان آنطور که باید فعالیت نمیکنند و بیشتر از گوشه و کنار میشنویم که سازمانیافتگی لازم را ندارد؛ یعنی نسبت به سازمانیافتگی لازم درباره نحوه امتحانات و درجهبندی انتقاداتی وارد است، اما نمیتوانم زیاد در این باره اظهارنظر کنم.
اگر اجازه بدهید، چند سوال شخصی از شما بپرسیم. آیا سکونت در مجتمع آ.اس.پ با روحیه شما سازگار است؟
البته نسبتبه فرم ساختمان و نما انتقاداتی دارم؛ اما درمجموع راضی هستم، چون موقعیت و دسترسی منطقه خوب است و دوماً به دلیل امکاناتی که در این مجتمع وجود دارد، از آرایشگری گرفته تا تعمیر خودرو و...، در این ساختمان فراهم است و با نوع زندگی من کاملاً همخوانی دارد. البته از نظر فرهنگی و اجتماعی این مشکل را دارد که ساکنان با وجود سالها سکونت با هم غریبهاند.
آیا این موضوع از مشکلات سکونت در برجها و ساختمانهای بلندمرتبه است؟
بله، یکی از مشکلات این است که در برجها همسایهها با هم آشنایی ندارند. در همایشی که در اسپانیا حضور داشتم، یک گروه ترک پروژه بسیار جالبی شامل سه برج را تعریف کرده بودند که در پایین لابیها به هم وصل میشد و به صورت یک کوچه در میآمد. از هر جایی امکان ورود به این محل وجود داشت و جایی بود که نشیمن و کافیشاپ داشت که ساکنان در این محل با هم آشنا میشدند. در آن از سیستمهای الکترونیکی استفاده کرده بودند و به مناسبت وقوع هر اتفاقی در بین ساکنان برجها، نورپردازیهای زیبا و متناسبی روی دیوارها انجام میشد که فلسفه این نورپردازیها موجب آشنایی ساکنان با هم میشد. بهتر است در ایران هم چنین طرحهایی در برج ها اجرا شود.
این دیدگاه بین عموم جامعه وجود دارد که کلاس کاری معماران بیشتر از سایر مهندسان است. فکر میکنید دلیل این دیدگاه چیست؟
به نظر من اتفاقاً الان مهندسان بسیار منظمتر از معماران هستند. در شرایط فعلی هم معماری در حال تبدیلشدن به حرفهای خانمانه است و حتی 80 درصد دانشجویان در رشته معماری را دختران تشکیل میدهند؛ در حالی که سالها قبل، یعنی زمانی که من در دانشگاه درس میخواندم، فقط دو دانشجوی دختر وجود داشت و حالا نسبتها برعکس شده است. در مقاطع تحصیلی بالا تعداد دختران نسبتبه پسران بیشتر هم میشود. مثلاً از بین 11 نفر دانشجوی دکتری، 9 نفر دختر و 2 پسر هستند. علاوه بر این، خوشبختانه بانوان معمار در بخش اجرایی معماری هم بسیار موفقاند و بعضاً شرکتهای بزرگی دارند.
چند فرزند دارید؟
دو دختر و چهار نوه دارم که همگی در آمریکا زندگی میکنند؛ دختر بزرگم معمار است.
چند سال در خارج از کشور زندگی کردید؟
من یازده سال در خارج از کشور زندگی و در دانشگاه های واشنگتن و کالیفرنیا تدریس کردهام که البته برنامههای سخنرانی و... هنوز ادامه دارد. همچنین به طور ثابت دو بار در سال، یعنی تعطیلات عید و تابستان به سفرهای خارجی میروم.
شغل پدرتان چه بود؟
پدرم رئیس شهربانی گرگان بود که پدرش این شغل را برای او دستوپا کرده بود. یکی از عموهایم رئیس دارایی بود و دو عموی دیگرم هم در وزارتخانه مشغول بودند. وقتی پدرشان حاکم باشد، مشخص است که چنین سمتهایی داشته باشند.
لطفاً توضیحاتی هم درباره پدربزرگ خود، اعتصامالممالک، بدهید؟
اسم پدربزرگ من اعتصامالممالک و مثل پدرم متولد مشهد بود. در زمان رضاشاه اعلام شد که القابی مثل ممالک و سلطنه و... باید از اسامی حذف شود. بنابراین فامیلی ما هم از اعتصامالممالک به اعتصام تبدیل شد. آن زمان در اواخر دوره قاجار، هنوز سیستم رضاشاهی پیاده نشده بود که به شهرداری و شهربانی و دارایی و مالیه تقسیم شود. آنطور که هریک از این بخشها اکنون سازمانی در نهاد متبوع خود دارند. در دوره قاجار، پدربزرگم حاکم یا کارگزار همه این بخشها ابتدا در مشهد بود. ضمناً امور وزارت خارجه را هم بر عهده داشت. بعد به گرگان آمد که ما هم در گرگان متولد شدیم. در زمان فوت او من چهار سال داشتم. جالب است که در آن زمان شناسنامه وجود نداشت و زمانی که کودکی متولد میشد، اسم و تاریخ تولد او را پشت قرآن مینوشتند. بنابراین ما هیچگاه نفهمیدیم پدربزرگ ما در چند سالگی فوت کرد و تشخیص سن افراد براساس تخمین بود. بعدها به دستور رضاشاه برای گرفتن سجل و اصلاح اسامی، سازمان ثبت احوال و ثبت اسناد تأسیس شد.
در سالهای گذشته که سازمان ثبت اسناد وجود نداشت، مالکیت اراضی و خانهها چطور مشخص میشد؟
قبلاً برای این منظور از سیستم تیول استفاده میشد؛ یعنی متراژ زمینها را با احتساب اینکه چقدر سنگانداز از هر طرف دارد، در ورقهای مینوشتند و تعدادی افراد پای آن را انگشت میزدند و تأیید میکردند که به عنوان تویول یا ورقه مالکیت خانهها به کار میرفت. بعدها سازمان ثبت اسناد ایجاد شد که سیستم بسیار جالب و یکی از دقیقترین سیستمها در ایران است؛ چون در بزرگترین شهرها و کوچکترین روستاهای کشور ما به یک شکل است و ثبت با سند برابر است.
آقای دکتر اعتصام به رسم صندلی داغ چند کلمه عنوان میشود و شما لطفاً اولین جملهای را که به ذهنتان خطور میکند، بازگو کنید:
- معماری؟
معماری یک عمر با من زندگی کرده و مهمترین عامل کار و زندگی من است. - شهرسازی؟
همیشه برای من یک بلبشو و آشوب بوده است. برخلاف معماری که با وجود همه مشکلاتش، در نظرم موضوعی فانتزی است؛ اما شهرسازی علیرغم اینکه علاقهمند به آن بودم و در این حوزه بسیار کار کردم، حالت کابوس برایم داشته است. - تهران؟
اغتشاشی که خیلی هم کپی میشود. - ایران؟
وطن ماست و با تمام فرصتها و موقعیتهایی که در آمریکا داشتم، بالاخره به ایران آمدم. - وزارت راه و شهرسازی؟
مهمترین وزارتخانهای که در ارتباط با شغل ماست و اولویت نمره یک برای سیستم کاری ما دارد. - نظام مهندسی؟
یکی از سازمانهای بسیار مهم و ضروری در دنیا که در ایران هم باید اهمیت خودش را پیدا کند و باید نظارت بیشتری بر وظایف مهندسان خود اعمال کند. - شهرداری؟
شهرداری به پول نیاز دارد؛ اما نحوه عملکردش مورد انتقاد است. البته یکی از اقدامات مثبت شهرداری، ایجاد فضاهای سبز در شهر تهران و نگهداری از آنهاست. البته در ایران، عوارض شهرداری بسیار ناقص است. همه تصور میکنند پرداخت هزینه به شهرداری هزینه بیخودی است؛ در حالی که این هزینه به نسبت کشورهای خارجی بسیار ناچیز است و یک خانه بسیار معمولی در کالیفرنیا، سالانه 10هزار دلار مالیات مالکیت پرداخت میکند. - دکتر اعتصام؟
هیچ رشته دیگری مرا به اندازه معماری جذب نکرده است و چون به حرفه اول خودم، یعنی معماری، وابستگی و علاقه زیادی دارم، تمایل دارم که در این سیستم و برنامه باقی بمانم. - فضای شهری امروز؟
هر شهری فضای شهری متفاوتی دارد؛ اما فضای شهری تهران آشفته است. - پیامتان به جوانان؟
امید و حرکت دو عامل سازنده برای جوانان است. به جوانان توصیه میکنم هیچگاه ناامید و در یک نقطه متوقف نشوند و حرکت کنند. داشتن امید و حرکت، اصلی است که همیشه برای خودم هم اصلی مهم بوده است.
به نقل از صما
وب سایت انجمن مفاخر معماری ایران - نسخه مناسب چاپ
Main-URL : http://ammi.ir/اخبار-و-مقالات/اخبار-معماری-و-شهرسازی/نظام-مهندسی-سازمانیافتگی-لازم-را-ندارد/
Short-URL : http://ammi.ir/Go/50390