لوگو-انجمن مفاخر معماری ایران-بلاگ

نشست این هفته مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری، با موضوع توسعه ی پایدار و طرح جامع سرزمین برگزار شد.

آغاز جلسه با خیرمقدم و مقدمه ی مهندس علیرضا قهاری، مدیر عامل مرکز، شروع شد: «رشد فزاینده ی جمعی و تحولات اقتصادی و اجتماعی طی چند دهه اخیر، لزوم تسریع در برنامه ریزی فضایی و تهیه ی طرح جامع سرزمین و نیز آینده پژوهی در تمام حوزه های شناخته شده و ناشناخته در پهنه ی سرزمین را اجتناب ناپذیر کرده است.

در سال های قبل از انقلاب تهیه طرح آمایش سرزمین که به مهندسان مشاور فرانسو  ستیران واگذار شده بود، به ارائه ی اسناد اولیه منجر گردید و پس از آن تا اواسط دهه ی شصت به بوته جمال سپرده شد در برنامه های توسعه ی چهارم و سند چشم انداز بر ضرورت تهیه طرح جامع سرزمین تاکید شده و سیاست های کلی آن به تصویب رسید، اما از محدوده ی گفتگو خارج نشد. دو نهاد کلیدی (وزارت مسکن و شهرسازی و معاونت برنامه ریزی ریاست جمهوری) در برنامه ی پنجم توسعه که در دست تهیه قرار دارد، به عنوان متولیان اصلی تهیه طرح پیشنهاد شده اند تا مقوله ی آمایش سرزمین را به سرانجام برسانند.

تهیه ی مدل های مناسب برای برنامه ریزی فضایی و مکان یابی فعالیت ها در عین پایبندی به اهداف و سیاست های تعیین شده آمایش، نیاز به بازنگری در بسیاری از قوانین و مقررات دارد و واکنش مناسب در برابر تحولات جهانی و تعامل و استفاده از این تحولات را می طلبد.

سازماندهی فضایی ملی و برنامه ریزی استراتژیک برای آن، به منظور بهره برداری خردمندانه از سرزمین (که همگن بر اجرای آن توافق داشته باشند)، خواهد توانست از معضلاتی که در حال حاضر کشور به علت فقدان مدیریت سرزمین بر میراث و منابع طبیعی، اقتصادی، منابع انسانی، سکونتگاه ها و مراکزجمعیتی،زیستگاه های حیات وحش، اراضی قابل کشت، باغداری و دامداری، چشم اندازها و منابع گردشگری و حفاظت از کره مسکون در مقیاس ملی با آن روبرو است، کاسته و به تدریج جلوگیری نماید.

رویکرد عمل گرایانه و حمایت سطوح مختلف تصمیم سازی و تصمیم گیری در موفقیت برنامه ریزی فضایی کشور می تواند بسیاری از هزینه هایی را که امروز در غیاب این برنامه بر کشور تحمیل می شود را کاهش دهد، قابلیت ها و توانمندی های بالقوه را به فعل درآورد و آرمان ها و اهداف چشم انداز را واقعیت بخشد.»

اولین سخنران این نشست دکتر نادر عظیمی، کارشناس برنامه ریزی، در این خصوص گفت: «در اواسط دهه ی پنجاه بود که جنبه های برنامه ریزی فضایی (آمایشی) در ایرانپا گرفت. به این شکل که سازمان برنامه و بودجه ی آن زمان، به دلایلی (افزایش قیمت نفت) تصمیم گرفت تا برنامه ریزی فضایی صورت بگیرد. این تجربه را فرانسوی ها داشتند بنابراین سازمان برنامه در طی رفت و آمدهایی که بین ایران و فرانسه شد، یک شرکت دوگانه ای را تشکیل داد به نام ستیران.

حقیقتاً برنامه ریزی آمایشی در ایران، به طور کلی الگوبرداری مستقیمی از برنامه ی آمایشی فرانسه شده است. داستان این بود که بعد از جنگ جهانی دوم، وقتی که تمام سرمایه گذاری ها در خصوص توسعه و … در اروپا شکل گرفت. در سال ۱۹۴۶ یک جغرافی دان فرانسوی به نام ژان کراویه، کتابی نوشت به نام پاریس و بیایان فرانسه.

مضمون این کتاب این بود که پاریس آنقدر بزرگ شده که همه ی کشور فرانسه تبدیل به بیابانی شده است. این کتاب بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بعد هم مقدمه ای شد برای این که مرکز ملی آمایش دولتی فرانسه به وجود بیاید.

آمایش آنها در این چارچوب بود که اساساً هیچ ربطی به برنامه ریزی کاربری زمین نداشت.

و راجع به این بود که ما چگونه بتوانیم متروپل های تعادل ایجاد کنیم، که این متروپل های تعادل بتوانند سرمایه  گذاری ها را در خود به عنوان مراکز رشد، متمرکز کنند همان زمان بود که تئوری های فرانس واکرو، هم شکل گرفت، (قطب رشد و …). بنابراین این دو نظریه با هم تلفیق شد و تمام تزهای آمایش فرانسه را به وجود آورد، که آنها آمدند در کل کشور چیزی حدود ۱۰ متروپل تعادل تعریف کردند (علاوه بر پاریس)، که این متروپل های تعادل می بایستی مراکز قطب رشد باشند برای این که بتوانند توزیع جمعیت و فعالیت را در رقابت با پاریس در خود جذب کرده و متمرکز کنند.

 مانند همین داستان در ایران (ستیران) در سال ۵۴ پیاده شده و ۱۱ قطب تعادل طراحی شد که علاوه بر تهران ۱۰ مورد دیگر را شامل می شود.

این کاری که در ایران انجام گرفت، به نسبت فرانسه خیلی موفق تر بود. زیرا امروز اگر به فرانسه نگاه کنیم باز همان پاریس را می بینیم با بیابان فرانسه ولی در ایران این طور نیست.

 به این دلیل که دولت به جهت سرمایه گذاری نقش مهمی داشت. وقطب های یازده گانه ای که ایران تعریف کرد، همگی تبدیل شدند به شهرهای بزرگ که می توانند در رقابت با تهران کاری انجام دهند.

در سال های بعد ار انقلاب به دلیل اختلاف هایی که از قبل هم بود، این امر به مصوبه ی شورای عالی اداری در نوع دو ۷۱ انجامید. جالب اینجاست که خود این مصوبه تعریفی که از آمایش می دهد (استراتژی توزیع جمعیت و فعالیت، به نحوی که بتواند تعادل بخشی را در سطح کشور ایجاد کند) دقیقا همان داستان متروپل های تعادل فرانسه است.» مهندس مهدی دیانی، مشاور در ادامه ی جلسه گفت: «ما اگر بخواهیم به این قضیه رویکرد مدیرانه و ملی گرایانه داشته باشیم، به نظر  می رسد ابتدا باید طرحی و برنامه ای داشته باشیم بعد به دنبال ساختار سازمان اجرایی آن باشیم.

الان مملکت شدیدا از بعد نگرش مدیریتی و برنامه ریزی دچار یک خلا و حفره ی بزرگی است. درست است که مقوله ی توسعه ی پایدار و آمایش سرزمین جزو علوم موخره است  ولی آنقدر قدمت دارد که می بایستی انتظار داشته باشیم که در کشور ما نیز نهادینه شده باشد و این که نشده، به خاطر رویکردهای نادرست به قضیه بوده است و این رویکرد نادرست باعث شده تا مغفول و مهجور بماند وقتی ما صحبت از چشم انداز می کنیم، باید رویکرد مدیریتی هم داشته باشیم و استراتژی های آن را بنویسیم تا بتوانیم به آن دست بیابیم.

مقولاتی مانند توسعه ی پایدار و آمایش سرزمین، همانطور که گفته شد، جنبه ی سوغاتی از کشورهای دیگر داشته است و ما نیامدیم دردمندانه و با احساس نیاز مرحش کنیم.

ما مسایلی را در کشور داریم که جز تخریب و از بین بردن منابع، از توبره ی نسل های بعدی خوردن، به قهقرا رفتن در آیینه ی آمالی رشد و توسعه، چیز دیگری نداریم. ما چاره ای نداریم جزاین که یک استراتژی کلان ملی جامعه نگر در این خصوص تعریف کنیم.

متاسفانه شما در برنامه ی دوم، اصلا واژه های توسعه پایدار نمی یابید و این نشانه ی عقب ماندگی ما در این زمینه است. یعنی ما خیلی دیر این را شروع کرده این.

 در برنامه ی سوم هم درست است که این واژه را نداشتیم ولی ابعاد گوناگون توسعه پایدار را می بینیم، بدون این که اسمی از آن برده شود. معلوم می شود که ما بدون این که از توسعه ی پایدار خبر داشته باشیم، مسایل را دریافتیم. تازه در برنامه ی چهارم واژه ی توسعه ی پایدار مطرح می شود که چند بعد آن عبارت است از:

* بعد مسکن و شهرسازی

* بعد مسایل زیست محیطی سازمان محیط زیست

* مسایل جوانان

* آموزش منابع انسانی

* مدیریت یکپارچه و برنامه ریزی و نظارت (سازمان مدیریت و برنامه ریزی وقت)

می بینیم که در برنامه ی چهارم، این امر در حال نهادینه شدن است ولی متاسفانه فقط ما این مواد را نوشته ایم و به اجرا نیامده اند.»

سپس مهندس عارف اقوامی مقدم، کارشناس شهرسازی، گفت: «یک مشکل جامعه ی ما وجود ماتکو کرات هاست. یعنی ما مثل کسی می مانیم که پول کت خریدن را داریم ولی نیاز خریدن کت را نمی دانیم.

اتحادیه اروپا که تشکیل شد، بعد از دهه ی نود وارد مسایل توسعه ی منطقه شد و بعد متوجه شد در هر کشوری به برنامه ریزی، یک اسم خاص می گویند و آنها چون دیدند ایرانیان در این مورد به مشکل برخوردند، اتحادیه گفت که ما به همه ی اسن کارها می گوییم اسپشیال پلنینگ ولی ایرانیان تصور کردند که برنامه ی فضایی یک شکل دیگر است و متاسفانه با دو دید به آن نگریستند (مانند دیگر مسایل موجود در جامعه)

ما این مورد را از فرانسوی ها گرفتیم ولی با راه انگلیسی ها. چگونه؟ مشاور از فرانسه می آید؛ در حالی که ما زمانی وارد این برنامه شدیم که کینزگرایی در آمریکا و اروپا شروع شده بود.

بنابراین در همین سال ها دولت رفاه خلق می شود و در آمریکا شبکه های عظیم بزرگراهی شکل می گیرد که این پول ها صرف شود و این اقتصاد از حالت رکود بیرون بیاید. ما روایت قطب رش که به ۱۱ منطقه هم مشهور می شود را در می یابیم.

ولی وقتی می خواهیم دخالت کنیم، آن را با یک ایده ی آمریکایی کالبدی می کنیم و شروع می کنیم مانند آنها به جاده سازی کردن (در حالی که آن را درک نکرده ایم و مورد استفاده اش را نفهمیدیم). ما به جای این که دنبال آن باشیم که چه نوع برنامه و چه سازمانی می خواهیم، ابتدا باید به دنبال آن باشیم که دردمان چیست»

سخنرانی پایانیجلسه مهندس رحمت الله یادگاری، کارشناس مرکز مطالعات بود که مطالب خود را به این شکل بیان کرد: «به نظر من برنامه های مربوط به آمایش برنامه های بسیار ایده آلی است و اگر آنها محقق می شدند جامعه ی ما یک جامعه آرمانی می شد.

 ولی ما در این قسمت نقش بسیار قوی تری داریم و آن هم نحوه ی اجرای آن است. که متاسفانه در آن دچار اشکال هستیم. که این یکی از عمده ترین مسایل است. یکی دیگر از مشکلات، عدم رعایت چارچوب در زیرساخت هاست.»

منبع:روزنامه ساخت و ساز –  ۲۸/۱۰/۱۳۸۷

تدوین و آماده سازی برای انتشار در وب سایت : شهره السادات عربشاهی