تالار امیرخانی خانه هنرمندان ایران، روزهای چهارشنبه هر هفته محل برگزاری سلسله نشست های هم اندیشی در حوزه معماری است. این سلسله نشست ها به میزبانی انجمن مفاخر معماری ایران برگزار میشود.
موضوع جلسه این هفته، نظام دانایی بود.
مهندس علیرضا قهاری، رئیس انجمن مفاخر معماری ایران در ابتدای جلسه با اشاره به موضوعات بررسی شده در جلسه گذشته خاطرنشان کرد: موضوع بررسی ابعاد شخصیتی و علمی دکتر مزینی و همچنین بررسی موضوع عرصه های عمومی و خصوصی نیازمند چندین جلسه بحث و بررسی است و نه تنها این موضوعات، بلکه تمامی موضوعات حوزه معماری را نمیتوان در یک جلسه به طور کامل موشکافی کرد،بلکه ذکر این مسائل در جلسات،جرقه ای است در ذهن افراد تا خود در فرصت کافی به کالبدشکافی موضوع بپردازند.
رئیس انجمن مفاخر معماری ایران در ادامه افزود: نظام دانایی یا نظام آگاهی مبتنی بر شناخت اهمیت جایگاه تئوری یا نظریه است که متفکرین هر حوزه به آن می پردازند. تئوری، مجموعه ای منسجم از فرضیه هاست که در حوزه های مختلف دانش برای توصیف ماهیت تدوین می شود و نظریه، علاوه بر توصیف پدیده ها، به تحلیل آنها نیز می پردازد.
مهندس قهاری در ادامه خاطرنشان کرد: برای تدوین نظریه های معماری، دو روش باید توامان انجام شود، اول رویکرد تاریخی است که بصورت گردآوری متون تاریخی و سنجش بیانات اظهار شده و استخراج اطلاعات برای نتیجه گیری نهایی می باشد و دوم، رویکرد فلسفی است که در آن، نظریه معماری براساس ملاحظات فلسفی و زیبایی شناختی بررسی می شود.
در ادامه جلسه، اساتید دانشگاه و فرهیختگان، با توجه به روال کلی جلسات که بصورت هم اندیشی است، دانش و تجارب خود را در زمینه نظام دانایی بیان کردند که موارد ذکر شده بصورت پیوسته تقدیم خوانندگان محترم میشود:
نظام به معنی آراستن، مرتب کردن و به رشته کشیدن گوهرهاست و اگر فرد گوهر شناس باشد میتواند این گوهرها را به بهترین شکل ممکن با یکدیگر ترکیب کند.
داوینچی در توصیف یک نقاش خوب میگوید: نقاش خوب کسی است که دو بعد تئوری و عملی را در حرفه خودش در حالت تعادل اجرا کند، اگر بعد عملی را بیشتر تقویت کند، فقط یک فرد عمله و بی هدف می شود، و اگر فقط به بعد تئوری بپردازد، فقط یک نظریه پرداز می شود و قدرت اجرا ندارد. پس باید مانند یک بندباز در ارتفاع عمل کند و با مهارت کامل تعادل را رعایت کند.
وقتی قرار است که یک موضوع تجزیه و تحلیل شود، ناچار باید منحل شود، برای مثال اگر بخواهیم گل را بررسی کنیم باید گلبرگ، کاسبرگ، آوند و پرچم را تکه تکه کنیم و به جزء بپردازیم و در نهایت میبینیم که دیگر چیزی به نام گل وجود ندارد و گل منحل شده است. در معماری نیز دقیقا این موضوع صدق می کند، پس در نتیجه باید بیشتر به شناخت تالیفی( الفت داشتن عناصر با یکدیگر) بپردازیم.
یکی از ساحت های نظام دانایی، اجتهاد است. فرد مجتهد در هر عرصه ای، می تواند حرف آخر را به نحو احسنت بزند و عقلا و عملا به نتیجه درست می رسد و شاید در ظاهر مخاطب دچار تردید در عمل شود.
ما در ایران از “کوربن” صحبت می کنیم، در حالیکه کوربن، دنباله روی سهروردی و ملاصدرا بوده است، این نشات گرفته از جایی است که ما اصل و ریشه خود را فراموش میکنیم و صرفا و بدون کنکاش فقط مقلد میشویم. در حالت کلی علاوه بر اینکه فلسفه غرب را مورد مطالعه قرار میدهیم و موشکافی می کنیم، باید همیشه به اصل و ارزش والای نیاکانمان نیز توجه کنیم و از ویژگی های منحصر به فرد آنها نیز به نحو احسنت استفاده کنیم.
در ایران چون گاهی کانال ترجمه با اختلاف ۱۵ تا ۵۰ ساله اتفاق می افتد، بسیار دچار نقصان است و چهره دگرگونی از غرب با تفاوت فاحش زمانی ارائه می شود.
دو چهره متفاوت در فلسفه غرب وجود دارد؛ یکی “زنوفان” است که فیلسوفی است که حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح می زیسته است، او اولین فیلسوف ثبت شده غرب و یونان است که در حوزه معرفت شناسی در برابر نظام اساطیری قدعلم میکند و با تمسخر، اینها را فاقد معرفت میداند و اولین خدشه را به جامعه خدایان وارد میکند. نفر دوم “ملاکلیتیتوس” است، در اینجا به سه مورد از مثال های او اشاره میکنیم:
رودخانه: در یک رودخانه فقط یکبار میتونی پاتو بذاری، چون رودخانه همیشه در حال حرکت است.
جاده سربالایی: جاده سربالایی، برای یکی سربالایی و برای دیگری سرپایینی است، ولی در نهایت این جاده، واحد است.
آب دریا: آب دریا برای ماهی ها شیرین است و قابل استفاده، ولی برای انسان ها شور است و غیرقابل استفاده، ما باید به اصل و ماهیت هرچیز توجه داشته باشیم.
منتشر شده توسط سایت خبری / تحلیلی معماری نیوز در تاریخ ۱۳۸۹ چهارشنبه ۲۷ بهمن