مهندس سید علیرضا قهاری:
روز دهم اردیبهشت ماه در خلیج فارس است. سابقه اینکه چطور این مناسبت در تقویم قرار گرفته است به ۷ سال پیش باز می گردد که جمله national geography دریک اشتباه سهوی یا عمدی نام خلیج فارس را از نقشه هایش حذف کرد . موج اعتراض ایرانیان مقییم داخل و خارج از کشور ، موجی فراگیر ملی بود که در واقع طومارها به امضا رسید و از طریق اینترنت کمک به جهانی شدن آن کرد . جمع آوری امضاها به این صورت بود که نزدیک به ۱۰۰ هزار نفر به این موضوع اعتراض کردند و باعث عذرخواهی بابت این قضیه در فاصله یک تا دو ماه گردید.اما این کافی نبود انجمن مفاخر معماری ایران نیز از جمله جاهایی بود که اقدام به نوشتن نامه ای به ریاست جمهوری وقت نمود و در نامه ذکر کرد که شما به این عذرخواهی توجه نکنید و این عذر خواهی فقط از طرف یک جمله است که شاید دیگر تکرار نشود ولی شما می دانید که خلیج فارس در دنیا به نام خلیج فارس شناخته نمی شود .
در غرب کره زمین اگر نگویند خلیج عرب آنرا به نام گلف می شناسند و این مهم است . مدتی است که اعراب سعی می کنند که این نام را تغییر دهند ولی اساسا به نام خلیج فارس شناخته نمی شود. . بنابراین حداقل آن این است که ما کاری در سطح ملی صورت دهیم و پیشنهاد ما این بود که در واقع یک روز را در تقویم ملی صورت دهیم و پیشنهاد ما این بود که در واقع یک روز را در تقویم ملی به نام خلیج فارس ثبت کنیم و این مورد نیز به فاصله شاید یکی دو ماه توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در تقویم ملی روز دهم اردیبهشت به این نام خوانده شد. و این روز نیز مصادف است با اخراج پرتقالیها از خلیج فارس توسط دولت صفویه و این را در تقویم آوردند . اما باز هم کافی نبود .
در سالهای بعد و هر زمانی که زمان نزدیک به دهم اردیبهشت می شد حداقل انجمن ما یک پیشنهاد جدید را به روسای جمهور وقت اعلام می کردند ، ا ز جمله اینکه در سال ۸۶ ما به کلیه دستگاههای اجرایی نامه نوشتیم و درخواست کردیم که پروژه های عمرانی اشان را به نام خلیج فارس نامگذاری کنند . مانند ، مدارس ، بیمارستانها راهها و … و این نیز به تدریج مورد پذیرش قرار گرفت مانند بزرگراه خلیج فارس که از قم تا تهران است و پیشنهاد دیگر ما را خبرگزاریها نیز منعکس کردند و حتی از مقامات بالا خواستند که در هر جا که کار پژوهشی آموزشی و اجرایی صورت می گیرد بخشی از عملیات را به خلیج فارس اختصاص می دهند . مهم نیست که این بخش معماری ، شهرسازی یا حتی پزشکی باشد .
اگر خلیج فارس را به عنوان یک سرزمین در نظر گیریم هر اتفاقی که در یک سرزمین اتفاق می افتد در آنجا هم اتفاق می افتد زیرا یک سرزمین دریایی است و حاشیه آن نیز سرزمین خشکی است . یعنی یک منطقه است . بنابراین هر چیزی را که ما در مورد ایران مورد بررسی قرار می دهیم ( مانند مردم شناسی ، بوم شناسی ، معماری ، جغرافیا و غیره ) تمام آنها می توانند در مورد خلیج فارس متمرکز شوند ، حقیقت این است که ما از خلیج فارس هیچ شناختی به جز نام آن نداریم . حتی در دانشگاه خلیج فارس نیز تحقیقی در مورد آن منطقه صورت نمی گیرد . تاریخ و جغرافیای خلیج فارس ، زیست شناسی ، بوم شناسی و غیره که مختص به خلیج فارس باشد و ما بتوانیم ابتدا آن را شناخته و سپس بشناسانیم . به هر حال خبرنگاری آنرا منتقل کرد ولی هزینه ای برای آن در نظر گرفته نشد .
اما این مظلومیتهای خلیج فارس باعث شد که ما امروز به بهانه سیراف (یعنی از یک موجود ناشناخته به موجود ناشناخته دیگری برویم ، زیرا سیراف نیز کنار خلیج فارس است . چند پاراگراف از مقاله خانم دکتر نسرین فقیه را که ۴۰ سال پیش من از روی مجله ای کپی کرده ام را برای شما می خوانم :
شهر سیراف در کنار خلیج فارس قرار دارد و این دریا را با یکی از راههای باستانی سرزمین باستانی ایران به فیروزآباد و از آنجا به شیراز وصل می کند . امروز از بندر سیراف تنها خرابه هایی در کنار دهکده ای به نام دهکده طاهری باقی مانده است ، به دلیل اهمیتی که این شهر در ابتدای شکل گرفتن مدنیت اسلامی در ایران داشته است باستان شناسان از سال ۱۹۶۶ به حفاری در محل خرابه های آن پرداختند و حاصل کار آنان پیدا شدن مجموعه شهری مهمی است که برای ترسیم شکل شهر ایرانی در قرنهای هشتم تا دهم میلادی ماخذی بی همتا است . در سده نهم و دهم میلادی سیراف شهری با اهمیت و مرکز فعالیتهای تجاری بود . بندر سیراف سرزمین ایران تنها خرابه هایی در کنار دهکده ای به نام دهکده ای طاهری باقی مانده است ، به دلیل اهمیتی که این شهر در ابتدای شکل گرفتن مدنیت اسلامی در ایران داشته است ، باستان شناسان از سال ۱۹۶۶ به حفاری در محل خرابه های آن پرداختند . و حاصل کار آنان پیدا شدن مجموعه شهری مهم است که برای ترسیم شهر ایرانی در قرنهای هشتم تا دهم میلادی ماخذی بی همتا و قابل تحمل است . در سده نهم و دهم میلادی سیراف شهری با اهمیت و مرکز فعالیتهای تجاری بود بندر سیراف سرزمین ایران را به هند ، چین ، آفریقا و دریای سرخ محدود می کرد . در حدود سده یازدهم زلزله شدید شهر را ویران و خالی از سکنه ساخت . در سده پانزدهم به کلی زندگی شهری از آن رخت بربست .
مهندس بهروز مرباغی :
سیراف از نظر موقعیت جغرافیایی در سه راهی بوشهر ، شیراز و عسلویه قرار دارد . در نقطه ای است که اگر شما از آنجا به سمت شمال حرکت کنید . پس از عبور از فیروزآباد به شیراز می رسید ، از سمت غرب به بوشهر می رسید ، از سمت شرق هم به عسلویه می رسید . فاصله بندر باستانی سیراف تا عسلویه ۳۵۰ کیلومتر ، تا بندر بوشهر ۲۲۰ کیلومتر و تا شیراز حدود ۲۸۵ کیلومتر است . این جاده ای که شیراز را به سیراف متصل می کند ، در حقیقت با انگیزه سیراف کشیده نشده است و در حقیقت جاده ای بسیار کارآ و پر ترددی است برای وصل کردن استان فارس به عسلویه که در واقع پایتخت اقتصادی منطقه یا شاید ایران است . ولی کمکی برای سیراف است به خصوص که تا جایی که من اطلاع دارم این جاده را تقریبا روی شالوده همان شاهراه تاریخی سیراف ، فیروزآباد ساخته اند و بسیار حائز اهمیت است ولی متاسفانه فقط مسیر و شالوده را مد نظر قرار داده اند .
این موقعیت جغرافیایی سیراف است سیراف شهر است . ( شهر بندری سیراف ) اما شاید برای شما عجیب باشد که آمار رسمی جمعیت نشان می دهد که در سال ۱۳۸۵ مجموعا ۳۷۵۲ نفر در آنجا زندگی می کرده اند . به زعم من ساکنین سیراف حدود ۵۰۰۰ نفر هستند. چون علاوه بر ساکنین اصلی و بومی آنجا تعدادی از افراد همیشه آنجا ساکنند که خواه به صورت موقت چند ساله ناشی از فعالیت های مجتمع های نفت و گاز منطقه است یا به هر دلیل دیگری در حال مجموعا حدود ۵۰۰۰ نفر جمعیت دارد . شهر فاقد هر نوع تاسیسات و تولیدات صنعتی است ، فاقد کشاورزی خود کفا در سطح مطلوب است و من امروزعلاقه مند هستم که در این جلسه در مورد سیراف ایجاد حساسیت کنیم که خواهم گفت چه پیشینه و چه عظمتی دارد و ما با ساده ترین مسائلمون هم که نوشتن طرح جامع یا تفصیلی برای شهر است هنوز مشکل داریم و نتوانسته ایم هنوز توسعه ای در سیراف تعریف کنیم .
مهندس فریبرز جبارنیا :
جناب آقای مهندس مرباغی در حقیقت شاید به دلیل زلزله ای که در سیراف به وقوع می پیوندد آب آشامیدنی و آنچه در سیراف بوده است از بین می رود و سیراف دیگر نمی تواند به حیاط خود ادامه دهد و اینکار به جاهای دیگر منتقل می شود . متنی از سعدی دارم که راجع به قناعت صحبت می کند و می گوید :
بازرگانی را شنیدم که ۱۵۰ شتر بار داشت و ۴۰ بنده خدمتکار ، شبی در جزیره کیش مرا یه حجره خویش درآورد و همه شب از سخنهای پریشان گفتن نیارمید که فلان انبارم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است . و این قباله فلان زمین است . و فلان چیز را ، فلان زمین گاه گفتی که خاطره اسکندریه دارم که هوایی خوش است ، باز گفتی خوش است ، باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است سعدیا سفری دیگرم در پیش است اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه ای نشینم . گفتم آن کدام سفر است . گفت : گوگرد پارسی خواهم بردن به چین ، شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به رم آورم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و از آن پس ترک تجارت کنم و به دکانی نشینم .
بحث سعدی این است که دارد درباره یک بازرگان مالیخولیایی صحبت می کند . اما در ضمن این حکایت نشان می دهد که در آن منطقه بوده اند و در چه شرایطی قرار داشته اند و چه کارهایی انجام می داده اند . و در حقیقت کار آنها خاص خودشان بوده است . می دانیم که تا قبل از حمله مغول بازرگانان ما بودند که هم به چین و هم به روم می رفتند ولی ظاهرا چینی ها و نه رومی ها برای بازرگانی به اینجا آمدند و فقط اینها بودند که اتصال فرهنگی این منطقه را برقرار می کردند .
مهندس مسعود علی نژاد :
جناب مهندس مرباغی مکانیابی این منطقه از دوران باستان به چه ترتیب بوده است ؟ این منطقه قبلا وضعیت دیگری داشته است و امروز به این صورت خشک و کم آب درآمده است ؟
مهندس بهروز مرباغی :
بسیاری از محققین معتقدند که این آثاری که ما در سینه کوه می بینیم گوردخمه است ، تعدادی نیز معتقدند که اینها سامانه جمع آوری آب بوده است که هر کدام از این موارد را نیز ما بپذیریم نشان می دهد که این شهر بسیار قوی و معتقد بوده است ، کندن این چاهها کار شخصی نیست و حتما باید نظامی بالای سر آنها می بوده است و شواهد نشان می دهد که این شهر در دوره شکوفایی خود بستر کافی برای مدنیت را هم از نظر تولید و هم از نظر مسائل اجتماعی و چه از نظر سوق الجیشی داشته است . بخش اصلی تحقیقات صورت گرفته برای این سئوال بوده است که سیراف در دوره ی شکوفایی آذوقه خود را از کجا تامین می کرده است .
به همین دلیل از نقاط مختلف آن خاک برداشته شده و آزمایشهای متعددی روی آن صورت گرفته است و به این اعتقاد رسیده اند که این منطقه کاملا هم از نظر کشاورزی خود کفا بوده است . و هم از نظر تولید صنعتی آن زمان ، پس پشتوانه حکومتی فارس را داشته است و درست زمانیکه حکومت فارس ضعیف می شود و رقبا به کیش رفتند و در آنجا مستقر شده اند زلزله آنجا توانست ضربه کاری را به این شهر وارد کند .
در سال ۴۰۱ دیگر زلزله شهر را از بین می برد و بعد از آن تا مدتهای زیادی دیگر در آن منطقه آبادانی وجود ندارد .
مهندس خوبچهر کشاورزی :
تمام صحبتها منتج به این شد که شعری به خاطر آورم که می گوید :
من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
تمام مصایبی که ما متحمل می شویم نتیجه کارهایی است که خود انجام می دهیم ، ما اگر می گوییم که چرا آنها اصرار دارند خلیج فارس را خلیج عرب نامند ، باید ابتدا نگاهی به کشورمان اندازیم هر اسمی که ما روی مدارس گذارده ایم و یا روی موسسات و یا غیره داریم ، اسامی عربی است . اعراب نیز معتقدند که کار ما را راحت کرده اند و نام خلیج عربی را برای ما انتخاب کرده اند . واقعیت این است که من خود هنوز نام یکی از خیابانها را که نامی عربی است اصلا نمی دانم چگونه باید تلفظ کنم . اینها نتیجه رفتارها و انتخابهای خود ما است که به این مسائل منتج می شود زیرا هر اتفاقی که می افتد دو طرفه است و یک طرف قضیه اعراب هستند . نمی دانم زمانیکه سرمایه حکمران است چگونه می توان انتخاب کرد ؟ من منکر سرمایه و فواید آن نمی شوم ولی جایی است که دیگر مساله پول و حقیقت با هم مطرح می گردند ، نمی دانیم اینجا دیگر انتخاب چگونه صورت می گیرد به هر حال امیدوار هستم که این انتخاب به درستی صورت گیرد . و اما در ارتباط با مساله زلزله چیزی که است بازتاب یکسری دشمنی های قرنی است ، همانطوریکه دشمنی های انسانی به ما ایرانیها بوده است در سرزمین عربستان نیز مدام به زمین ایران فشار وارد می کند و گویا این باعث می شود از مساحت سرزمین ایران سالیانه ۲ سانتی متر مربع کم کند و یکسری زلزله هایی که در آن مکانها رخ می دهد به واسطه این مساله است و شاید این خواست خداست .
مهندس یزدان هوشور :
معماری ای که جناب مرباغی فرمودند ، همانطور که گفتند دقیقا معماری بر شهری است که اثر عمیقی در تمام سواحل خلیج فارس داشته است . مطالبی که درباره پروژه جناب مرباغی می خواستم بگویم این بود که بندر کنگ در نزدیکی بندر لنگه واقع شده است . ولی چون بیش از ۵ کیلومتر با یکدیگر فاصله ندارند کشش این دو بندر آنقدر زیاد بوده است که مانند آهنربا یکدیگر را جذب می کرده اند . واین ۵ کیلومتر نیز در زمانی که من در آنجا بودم یعنی سالهای (۶۳و ۶۴ ) در حال ساخته شدن و نزدیک شدن به یکدیگر بود که احتمالا در حال حاضر این دم به هم رسیده و تبدیل به یک شهر شده اند . در آنجا تصفیه خانه آب و لوله کشی وجود داشته است . نفوذ خارجی ها به آنجا مانند پرتقالی ها آنقدر زیاد بوده است که تکنولوژیهایی را نیز با خود به همراه آورده بودند .
در بندر لنگه من اولین استفاده از انرژی خورشیدی را حدود ۳۸ تا ۴۰ سال پیش دیدم در آنجاخانه ای متعلق به خانه پرتقالی ها دیدیم که منبع آبی در آنجا داشته و روی این منبع یک صفحه ای بوده است که حالا فقط آثار آن باقی مانده بود و از این طریق آب را گرم و برای تمام امور خود استفاده می کردند . و حتی ۴۰ سال پیش آبیاری قطره ای در بندر لنگه دیدم . و این به دلیل کم آبی و شوری آب بود . آب بندر لنگه بر طبق مدارکی که موجود بود به نحوی از یک آب انبارهایی تامین می شود یعنی در دامنه دشت که به طرف کوه می رود به صورت انبارهای آبی دایره شکل کنده اند . و بخاطر گرما روی آنها گنبد زده اند و دریچه ای دارد که وقتی آب سیل از کوهستان جاری می شود از یک مجرای کوچک ، وارد دریچه و سپس منبع می شود و آنرا پر می کند .
از نظر معماری مانند همدان گوردخمه هایی است که فرمودند ممکن است منبع آب نیز باشد . بنابراین احتمال اینکه این گوردخمه ها منبع آب نیز باشد وجود دارد . چون نمونه هایش در بندر کنگ هم دیده می شود . البته در حال حاضر بیشتر از لوله کشی آب و آب شیرین کن استفاده می کنند ولی عملا شاید ۵۰ درصد مردم از این انبارهای کوچک استفاده می کنند به دلیل اینکه آب و آن آب را باید بخرند . البته در حال حاضر این آب توسط وزارت بهداشت کنترل می شود . ولی وزارت بهداشت نیز فقط میکروبهای آن را از بین می برد ولی ضایعات در آب باقی می ماند و باعث ایجاد بیماری ای به نام پروک می گردد. و اما می خواستم از آقای مهندس مرباغی درخواست کنم که کمی از خلقیات اهالی مردم لنگه که به نظر من مردمی بسیار خونگرم ، صادق ، مهربان و… هستند برای ما صحبت کنند . و سئوال من از شما این است چرا در بافت این منطقه فاصله خانه ها تا اینحد از هم دوراست و دور تا دور آنها کوچه است ؟
مهندس بهروز مرباغی :
یکی از دلایل قابل اتکایی که همیشه در مورد خانه ها مطرح می شود مسائل حقوقی ، آیینی و مذهبی مردم است . چون الان نیز اگر شما در مقررات ملی ساختمان در بخش حقوقی ملاحظه فرمایید دیوار مشترک یکی از مشکل ترین مباحث است . در مورد خلقیات آن مردم چیزی که من می دانم سیرافیها نه تنها آدمهای خونگرمی هستند بلکه یک مدنیت ذاتی نیز دارند . آنها به ریشه های خود اعتقاد دارند . در سیراف مهمانخانه و هتل وجود ندارد ولی کسی در خیابان نمی ماند . از کسی هم پولی دریافت نمی کنند. و یکی از معدود جاهای ایران اسن که یک NGO بسیار ساده به نام موسسه سیراف – پارس دارد که حدود ۸-۹ سال است که فعالیت می کند که کار آنها فقط تبلیغ سیراف است .
دکتر داریوش زمانی :
ما همیشه از بالا به مساله نگاه می کنیم و به عنوان مثال می گوییم که حاشیه خلیج فارس فقیر است ، یا در آنجا مرکز توریستی درست می کنند و یا مثلا مردم آنجا چگونه اند ؟ میزان آب آنها چگونه است ؟ ولی دید دیگران است که ببینیم آنهایی که آنجا زندگی می کنند چه نظری راجع به ما دارند ؟ زمانی کارفرمایی از من درخواست پروژه ای کرد این پروژه زمینی مابین کنگ و لنگه بود . او گفت اینها ملت تجار هستند و نسبت به خاکشان غرور خاصی دارند پس نامی که برای این پروژه می گذاریم بسیار مهم است . من نیز به همین دلیل نام این پروژه را کنگ و لنگه گذاشتم و همه نیز از این نام استقبال کردند . ما در آنجا وارد فرهنگها و عادات می شویم . همه ما ایرانی هستیم ، ایران را دوست داریم و خلیج را خلیج فارس می دانیم .
هرآنچه و هرآنکس که به آن عشق می ورزیم مال ماست ، آن مال ماست و ما مال آن و اگر شکی هست به دل خود نگه کنیم ، نه جفای یار.
مهندس فرخ محمد زاده مهر :
نکته ای که اینجا به نظر من آمد این بود که ما هرچه بیشتر از معماری ، شهرسازی بومی و غیره صحبت می کنیم بیشتر مربوط به فلات مرکزی است . و چقدر خوب است اگر این بحث ها معرفی های قوی تر و گسترده تری داشته باشند. حال به احتمال زیاد آن بخش به دلیل توجه در یک دوره ای این اقبال را پیدا کرده است که عمومی شود ولی این مباحث کمی باقی مانده است . بندر لنگه زمانی مرکز خلیج فارس بوده است ، می خواهم ارتباط این امر با بستر شکوفایی این امر را بدانم.
مهندس بهروز مرباغی :
مطالعات نشان داده اند که در حوزه شمالی خلیج فارس باید استقرار ، سکونت گاهها و مقرهای حکومت هخامنشی وجود داشته باشد و از حدود ۳۰ سال پیش که این گمانه زنی ها شروع شد به جایی نرسید ولی از سال ۵۰ به این طرف در منطقه بوشهر حداقل چهار سایت هخامنشی شده است . به نام (مردک سیاه ) که مربوط به کاخ داریوش با آن ستونهای بسیار زیبای سیاه و لوح ۵/۳ کیلوگرمی طلا که الان در موزه بانک مرکزی است . (سایت چرخاب ) سایت بعدی است . که در نخلستانی یافته شده و بعد از کنکاو متوجه می شوند که کاخ ۱۲ ستونی کوروش است . ولی بعد از هخامنشی ها ما دیگر چیزی در آنجا نمی بینیم ، وارد دوره ساسانی می شود و سپس وارد دوره اسلامی می شود که اینها جا به جا می شوند و در حقیقت بوشهر جای خود را به سیراف می دهد .
دکتر محمد مهدی محمودی :
اشاره در مورد فرهنگ سیراف شد و اشاره فرمودید کل جنوبی ها خونگرم هستند در حقیقت با تجربه ای که من در طی این ۲۰ سال که روی گناوه ، خرمشهر، بوشهر، بندرعباس ، لنگه و کیش کار کرده ام ، کسب نمودم متوجه شدم وقتی که در بندرعباس که یک ساحل ۲۲ کیلومتری دارد و شاید ما مسافران فقط آن ۴۰ کیلومتر مرکزی آن را می شناسیم و باقی آن محله هایی مانند سرور و خواجه عطا همه محلی هستند و صحبت از این لغت خلیج فارس که ما می نویسیم خلیج فارس و اکثرا می خوانیم خلیج عرب ، جنوبی ها اینطور فکر نمی کنند ، یعنی قبول دارند که آن یک خلیج است و قسمت شمالی آن که ایرانی ها هستند تمدن بسیار بالایی دارند و موقعی که جزر و مد می شود از بچه ها و کودکان گرفته در دریا می روند و وقتی آب عقب می رود در جایی می روند که می دانند که چند ساعت دیگر ۳ متر آب بالا آمده است . آنها ارتباط بسیار خوبی با آب دارند و ساحل را حیاط خود می دانند و خلیج را حوض خود و آنطرفی ها را همسایه خود می دانند .
مردم آنها فقط می گویند (خلیج) و جنوب خلیج فارس نیز قبول دارند که تمدن بزرگی در بالای این خلیج فارس وجود دارد از همان محله صفین و میر مهنا که در کیش است . که روز به روز دارد توسط ما معماران تخریب می شود . طی ۵ سال گذشته کل ساحل بوشهر ، ساحل سازی و نابود شده است . یعنی ساحلی که میلیاردها سال با سنگهای مرجانی وجود داشته است چه از نظر طراحی و چه از نظر مصالح نابود شده است . زیرا از نظر طراحی نگاهی به دریا نکرده اند .
مهندس انوشه منصوری :
در خبرنامه پارسه خواندم که امسال سیراف ۵۵۰۰۰ بازدید کننده در عید داشته است و این بسیار خوشحال کننده است که همه ما نسبت به شناخت تاریخمان علاقه ذاتی داریم . و حق این است که ما متخصصان اطلاعات بیشتری راجع به این شهر در اختیار مردم قرار دهیم .
مجموعه تصاویر جلسه هم اندیشی سیراف
هم اندیشی سیراف(معماری خلیج فارس) مورخ ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰