طراحی و تولید مسکن «با مشارکت مردم»
نویسنده: رضا نقدبیشی، عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی
مفهوم «مردم» در ادبیات توسعه عموما بهعنوان سیر از شخصیت تا جمعیت شناخته میشود و دامنهای که علم در این مسیر برعهده میگیرد از روانشناسی تا جامعهشناسی را در بر میگیرد. از طرف دیگر، در سیاست نیز اهمیت مفهوم مردم با جریانسازیهای عمومی پیوند میخورد. وقوع انقلابها و مشارکت در فرآیندهای مردم محور از جمله این پیوندهاست و بهعنوان نیروی مولد تمامی پدیدهها و روندهایی که در جامعه امکان رخداد دارند، محسوب میشوند.
به صورت همارز، مسکن بهعنوان مصداق اصلی در کنار هم بودن مردم برای تحقق «امر زندگی» است. روند سکنیگزینی نیز براساس دستیابی مطلوب به منابع حیات، تا امروز که دستیابی یا ایجاد حیات سیاسی و اجتماعی را در بر میگیرد، تعریف میشود. اگرچه سیر تطور ساخت مسکن در جهان متاثر از شرایط مختلف فلسفی و اجتماعی (مانند دوره رنسانس)، سیاسی (از قبیل جنگهای جهانی اول و دوم)، فناورانه (صنعتیسازی در قرن بیستم) و… بوده است، عموما نقش زیادی به مردم در امر «تولید» نداده بود. سردمداران توسعه و الگوسازی مسکن در دهههای اولیه قرن بیستم تا پایان نیمه اول این قرن، عموما معماران و شهرسازانی بودند که قدرت بلامنازع این الگوسازی را برعهده داشتند و مهندسان در سایر رشتههایی که ارتباط با مساله «ساخت» داشتند پیروان آنها محسوب شدند. نگاه به مساله مسکن از دریچه مدرنیته که تحقق آن با مانیفستهایی مانند «خانه ماشینی برای زندگی» صورت پذیرفت، نقش کاربران که ساکنین اصلی آن خانهها بودند را در نظر نگرفت.
این «نادیده انگاری مردم» باعث شد تا تبعات اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی آن آرام آرام در دهه ۶۰ میلادی رخ بنماید و اوج آن در پروژه «پروئیت ایگو» (Pruitt-Igoe) نمود پیدا کرد. این پروژه برخلاف باورهای ابتدایی طراحان خود نهتنها نتوانست فضاهایی کارا برای ساکنانش فراهم کند، بلکه خود این فضاها تبدیل به عامل اصلی تهدید زندگی ساکنان شد. زورگیری، فحشا، تجاوز، تعرض و تخریب اموال و آسیبهایی دیگر از جمله عوارض عدم تطابق میان نیاز کاربران و کیفیت فضای طراحی شده را باعث شد.
این فرآیند آسیبزا تا آنجا پیش رفت که تصمیم متولیان اداره شهر به تخریب کامل این پروژه رقم خورد. این پایان تلخ، آغازی بر توجه به مردم در فرآیند طراحی بود و در چرخه کارکرد ابنیه، نظر «کاربر» بهعنوان یکی از مهمترین عوامل در فرآیند طراحی وارد شد. روانشناسی معماری و بعدا روانشناسی محیطی عموما با نگاه پوزیتیویستی تلاش داشتند تا با روشهای مختلف از جمله ارزیابیهایی پس سکنایی (Post Occupancy Evaluation) به ابعاد مختلف انسانی از جمله ازدحام، خلوت، فضای شخصی و قلمروها بپردازند تا از این منظر امکان تولید «فضای قابل دفاع» را فراهم آورند.
در واقع رویکردها از «طراحی برای مردم» به «طراحی با مردم» و از آن مهمتر «طراحی به وسیله مردم» تغییر پیدا کرد تا بتواند به سمت ایجاد یک «معماری مشارکتی» حرکت کند. این تجربه دنیای مدرن در غرب، اگرچه با هزینههای بسیار بالای اجتماعی و روانی بهدست آمد، اما اکنون به یکی از رویههایی تبدیل شده که توجه به «علوم انسانی» در دانشگاهها و آتلیههای معماری را مد نظر قرار میدهد. شگفتی مسیر دستیابی به این تجارب و درسآموختهها به شکلی شگرف در قرون قبل از وقوع رویکرد مدرن در تمدنهای مختلف وجود داشت. اما اصرار برکنار گذاشتن «گذشته» در دوران مدرن باعث شد تا «نادیدهانگاری تاریخ» به «نادیده انگاری مردم» تبدیل شود. از آن جمله به صورت نمونه اصول معماری ایرانی که استاد پیرنیا به آن اشاره میکند «مردمواری» است و تجلی آن در بسیاری از بناهای تاریخی ایران بهویژه با کارکرد مسکن مصداق کاربردی و عینی داشته است. از جمله تجارب معاصر در ایران «شهر جدید شوشتر» و در مصر آثار «حسن فتحی» (معمار مصری) به کارگیری نقش مردم را به خوبی نمایان میسازند.۱
هدف از این مرور اجمالی، گریز از «نادیده انگاری مردم» و اعلام هشداری برای تامین مسکن در فضای موجود جامعه است. اگرچه درس آموختهها از تجارب کشورهای غربی در زمینه تولید مسکن و عدم تکرار اشتباهات جدی آنان میتوانست در سنوات قبل بسیار مورد استفاده قرار گیرد، اما متاسفانه در تولید مسکن بهویژه در انتهای دهه ۸۰ شمسی و ابتدای دهه ۹۰ شمسی رویکردهای غیرعلمی و گاهی سیاسی و عدم توجه به سابقه درخشان تمدنی، فرهنگی و معمارانه کشور، مساله طراحی و تولید مسکن را واجد پیچیدگیهایی کرد که هم درحالحاضر و هم در آینده گریبانگیر ذینفعان و ذیسهمان خواهد بود. بر این اساس بهجای استفاده از درسآموختههای جهانی بهعنوان یک دستورکار اساسی، تولید انبوه مسکن که صرفا میتوان به آن لقب «سرپناه» بهجای مسکن را داد، با روکش «عدالتمحوری» به پیش رفت و آنچه حدود ۶۰ سال قبل جهان تجربه کرده بود مجددا در این سرزمین تکرار شد.
ذکر این روند بهمنظور بهرهمندی از درسآموختهای است که به بهای گزاف اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی به دست آمد. لذا افزون بر مرور، نیاز به نگاه چاره اندیشانه و سنجشگرانه برای بروز و ظهور خلاقانهتر معماری مسکن است. اکنون که موج جدیدی از تولید مسکن در دستورکار قرار گرفته است و مفهوم «با مشارکت مردم» در نگاه حاکمیتی نیز بهعنوان تاکید بر کلیه فعالیتها غالب شده، بهنظر میرسد متولیان امر میتوانند ضمن جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته و با روشهای علمی نسبت به دخیل کردن نظر کاربران در طراحی و تحقق موضوع «طراحی به وسیله مردم» نسبت به مردموار کردن طراحی برای دستیابی به «با مشارکت مردم» اقدام عاجل شود. اقدامی که دانشگاهها و مراکز پژوهشی میتوانند متولی اصلی آن باشند. از دیگر سو، نظر به اراده دانشگاه آزاد و تفاهمهای صورت داده شده با متولیان دولتی درخصوص ساخت مسکن فرصت بسیار مناسبی فراهم شده است تا «آزمایشگاههای طراحی مردم محور» در اسرع وقت تشکیل شوند و با روشهای علمی نسبت به دستیابی به الگوی مناسب برای مسکن اقدام شود. امری که چنانچه به آن پرداخته نشود حداقل یک سده دیگر میتواند برای «مردم» تبعات ناخوشایند و ویژهای را رقم بزند.
پینوشت
۱. رای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به ۱) معماری معاصر ایران، امیر بانی مسعود؛ ۲) ساختمانسازی با مردم، حسن فتحی.