این همایش فرصت بسیار با ارزشی است زیرا برای اولین بار و در چنین سطحی عده ای متخصص و صاحب نظر دور هم جمع شده اند و نظرات و دیدگاه هایی را که از ابعاد مختلف در مورد مقوله معماری صنعتی دارند در میان خواهند گذاشت .
اگر این همایش نتیجه اش این باشد که شروع بحث درباره معماری صنعتی را در محافل فنی و دانشگاهی و حرفه ای بنیاد بگذارد به نظر من هدف و نتیجه ای را که از آن انتظار می رفته به خوبی ادا کرده است . با این که عرض کردم بار اول است که در مورد معماری صنعتی صحبت می شود ولی قطعاً آگاه هستید که بعد از انقلاب کارهای بسیار با ارزش و بزرگی در این زمینه در کشور انجام شده که قطعاً در محافل علمی با محیط های صنعتی یا در اخبار ، رسانه ها و نشریات شاهد این موارد بوده اید . من سعی خواهم کرد بیشتر در مورد وجه کاربردی معماری صنعتی صحبت کنم .
همه می دانیم صنعت گسترده بسیار وسیعی را در زندگی بشر پوشش می دهد . امروز دیگر در تمامی لوازم ، ابزار ، اشیاء یا پدیده هایی که با آن روبرو هستیم و داریم با آن زندگی می کنیم چه در محیط کاری ، محیط زندگی خصوصی و یا محیط عمومی چیزی وجود ندارد که رد پایی از صنعت در آن نباشد . ما خواه نا خواه در محیطی قرار گرتفه ایم که هر آن چه که به آن احتیاج داریم و هر آن چه که زندگی ما را شکل می دهد یا به ما امکان می دهد که حرکت کنیم به نوعی توسط یکی از صنایع یا چندین صنعت آن شیی یا آن وسیله یا آن محیط برای ما فراهم شده است .
ما الیته داریم در مورد معماری صنعتی درایران صحبت می کنیم . صنایع در ایران قطعاً محدودتر هستند بسیاری از صنایع را هنوز در اختیار نداریم و یا سطوح پیشرفته آن را در اختیار نداریم به هر حال در همین حدی که صنایع و گستره ای که صنایع پوشش می دهند می شود گفت نا محدود است . وقتی می گوییم معماری صنعتی مراد از معماری در خدمت صنعت است نه صنعت در خدمت معماری . صنعت گستره ای نا محدود دارد و مهماری می خواهد به نیازهای انسان در رابطه با مجموعه ای صنعتی ، کارخانجات یا تأسیساتی که پروژه صنعتی اطلاق می شوند جواب بدهد .
با توجه به این که معماری به خودی خود عرصه نامحدودی را پوشش می دهد چه از نظر دوره تاریخی چه از نظر تنوع پاسخ هایی که معماری برای زندگی بشر داشته . حالا می خواهیم معماری را به خدمت صنعت در آوریم که صنعت از طریق معاماری بتواند به روانی ، سهولیت یا کمال بهتری دست پیدا کند . بنابراین می توانیم بگویی معماری صنعتی هم نامحدود است . از طرف دیگر اطمینان داشته باشیم که در بسیاری از عرصه های صنعتی شاید آن چه که تا دیروز علم روز حساب می شده امروزه دیگر نیست و مطلب دیگر جایش آمده است . شتاب تغییر یا تکامل صنایع بسیار زیاد و مملو از نوآوری است .
روز به روز صنایعی پا به عرصه زندگی بشر در صحنه های مختلف می گذارند که شاید تا مدتی قبل اصلاً تصور نمی شد . بدین ترتیب معماری صنعتی هم عرصه نامحدودی پیدا می کند متنها این عرصه نا محدود قطعاً ضابطه مند و قاعده مند است . ما نمی توایم ادعا بکنیم که تمام صنایع را به نوعی شناسایی کرده ایم حالا معمارها می آیند برای این صنایع پاسخ لازم را طراحی می کنند و در اختیار صنایع قرار می دهند قطعاً چنین ادعایی نمی شود کرد . ولی متعقدم معماری صنعتی یک شاخه علمی یا شاخه فنی است که ضابطه مند، قابل ارزیابی و قابل آموزش است .
می توان قواعد و ضوابطی را برای معماری صنعتی شامل معماری کارخانجات ، مجموعه های صنعتی یا هر آنچه که در حوزه صنعت اتفاق می افتد تعریف کرد که معماران به وسیله آن با مقداری مطالعه و صرف وقت وارد عرصه معماری صنعتی شوند . هیچ معماری نمی تواند ادعا کند که من همه صنایه را شناختم .
معمار می تواند بگوید من روح صنعت را شناختم یا درون میه تفکر صنعتی را شناختم . معمار باید روابط ، رفتارها و ادبیات خاصی که در حیطه صنعت جاری است درک بکند و با دید معمارانه و قواعدی که آموخته و اضافه کردن اطلاعات خودش در باب هر صنعت خاص تلاش کند که پاسخ مطلوب را برای آن موضوع پیدا کند .
بنده در ۲۰ سال گذشته این شانس را داشته ام که در تعداد زیادی پروژه صنعتی طراح معمار بوده ام . اوایل فکر می کردم که طراحی پروژه های صنعتی هم مثل هر پروژه دیگری است . معماری مقداری اطلاعات گردآوری می کند مطالبی را هم می داند نهایتا شروع می کند به خط کشیدن و محصولش یک طرح می شود . در حالی که منطق حاکم بر پروژه های صنعتی ، تعاریف و ضوابط و قواعدی را که معماری حتی خودش فارغ از سلیقه ، فارغ از این که شیفته خطوطی که کشیده یا شیفته سبک و سیاقی که برای خودش داشته بشود می تواند تشخیص دهد که سمت و مسیرش در طراحی پروژه تا چه اندازه درست است .
اگر قرار است معمار روح و درون مایه صنعت را شناسایی کند راهی وجود ندارد جز این که وقت بگذارد ، مطالعه بکند ، از پروژه های صنعتی مختلف دیدن کند ، با گروه هایی که کاربر هستند یا کارگر هستند چه در سطح بالای مدیریت های صنعتی یا حتی در سطح کارگران گفتگو و تبادل فکری بکنند . گردآوری اطلاعات در هر صنعت دقیقاً به درد معمار می خورد و یکی از راه های تشخیص سلامت طراحی همین طریق است .
سال ها پیش بنده می خواستم یک سکوی بارانداز را که تریلی در کنارش پهلو می گیرد و مواد خالی می کند طراحی کنم به کتاب های استاندارد گرافیک که مراجعه کردم شکل هایی را نشان می داد ولی آن صنعت اقتضای دیگری داشت . آن زمان در یکی از کارخانه ها خدمت کوچکی انجام می دادم .
به دفعت رفتم کنار راننده تریلی نشستم و خواهش کردم که کنار دیوار یا جدول محوطه با زاویه یا فاصله ای که بنده می گویم هم به سمت جلو و هم به سمت عقب پهلو بگیرد . وقتی اطمینان پیدا کردم که قابلیت مانور تریلی چگونه می تواند باشد دیگر از آن به بعد تردیدی نداشتم . استاندارد ها وجود دارند ولی اگر معمار تجربه عملی داشته باشد و آن تجربه را اضافه کند به آن مواردی که در استاندارها بوده می تواند طرح کاراتر و اطمینان بخش تری را ارائه کند .
معماری صنعتی تفاوت های مشخص و معینی با شاخه های دیگر معماری دارد یکی از تفاوت ها این است که در اکثر پروژه ها زمانی که طراحی ساختمان تمام می شود و معمار اطمینان پیدا می کند که تمام مسائل را دیده ، دیتیل ها حل شده ، مجموعه اطلاعات و مدارک جمع آوری شده و احتمالاً کنترل و چک شده کار معمار تمام است .
در پروژه های صنعتی این جور نیست یعنی در پروژه های صنعتی ماشین باید جانمایی صحیح و درست و اجراییش را در مرحله نصب پیدا کند که قطعاً نصب ماشین و تجهیزات نیازها و موارد جدیدی را مطرح خواهند کرد که حتی ممکن است تغییراتی را در بعضی از قسمت های طرح ایجاب کند . معمار نمی تواند بگوید من معمار صنعتی هستم طرح راب به صورت تئوری روی کاغذ تمام کردم .
ماشین ها را هم چیدم حالا در بحث اجرایی نصاب ماشین یا گروهی که می خواهند بهره برداری کنند می آیند ماشین ها را نصب می کنند هر جا که داکتی کم بود یا سوراخ کاری مثلا در کف یا توی دیوار ها لازم بود خودشان این کار را می کنند . معمار روی طرحی که داده و اتفاقاتی که در یک پروژه صنعتی می افتد مسئول است .
به زبان ساده تر بگویم آن چه که در یک پروژه صنعتی با چشم دیده می شود اعم از این که صرفاً معماری باشد یا مواردی که سازه ییا تأسیسات صنعتی یا تأسیسات عمومی است این ها باید توسط معمار صنعتی هماهنگ شده باشند یعنی معمار بخش معماری پروژه را طراحی و بخش های دیگر را هماهنگ کرده است . به یک معنا معمار صنعتی متولی پروژه است یعنی پروژه وقتی به انتها می رسد با توجه به حجم انبوه کانال و سینی و ساپورت و لوله ها و سوراخ کاری ها و تجهیزاتی که در پروژه نصب شده ، چه در بیرون ساختمان چه در داخل ساختمان ، باید حداقل از نظر بصری حاکی از آن باشد که این موارد قبلاً به رویت کسی که مسئولیت جامع و کلان روی موضوع داشته رسیده و نظر او گرفته شده است .
طبیعتاً چنین رفت و آمدی بین معمار و گروه های مقابل چه گروه های فنی چه گروه های صنعتی از ابتدای طراحی تا انتهای پروژه به صورت یک اصل در پروژه صنعتی وجود دارد . گر چه در تمام پروژه ها ممکن است این رفت و آمد فنی کما بیش وجود داشته باشد ولی در کار صنعتی با توجه به این که بخش های دیگر اهمیتشان از نظر آن چه که محصول و نتیجه کار گروه خواهد بود شاید خیلی کمتر از معمار نیست یا در بعضی از بخش ها شاید حتی بیشتر باشد وظیفه معمار بسیار سنگین تر است و او با اشرافی که روی کل مسائل و قابلت های طرح دارد باید پیگرانه موارد را دنبال و با هماهنگی گروه های دیگر نیازهای آنان را تأمین نماید .
مثالاً اگر بخش برق اتاقی باید معمار برای تعیین کند یعنی بخش برق پیشنهادش را می دهد خواسته اش را می گوید انعطاف پذیری اش را هم می گوید و با معمار می نشیند تاق برق را تعیین می کنند . یا اگر می خواهد دیواری یا کفی را سوراخ بکند یا می خواهد چیزی را از سقف آویزان بکند قطعاً اینها را باید بیاید هماهنگ کند . بخش مکانیک و بخش سازه هم باید هماهنگ بکنند . در تمام این اموارد معمار نه لزوماً به عنوان مدیر پروژه بلکه به عنوان متولی طرح تا انتها بایستی نظر بدهد تا آن چه که محصول کار می شود جنگل درهمی از مسائل تأسیساتی و سازه ای و صنعتی و غیره نباشد .
در پروژه های صنعتی یکی از اصول اولیه آسایش محیط است یعنی اگر گروهی کارگر دارند در محیطی کار می کنند این محیط باید از نظر بصری حداقل آلودگی را ایجاد کند یا چنانچه در سایت یا در روابط اجزاء گسیختگی وجود داشته باشد قطعاً هر کس در این مجموعه صنعتی کار بکند روحیه و حال و هوای لازم برای این که بازده مناسب و مثبت داشته باشد را نخواهد داشت .
می توان گفت معماری صنعتی عبارت است از طراحی مجموعه فضاهایی متناسب با ماشین و انسان که انسان در آن فضا با ماشین کار می کند پس این فضا هم باید برای ماشین مناسب باشد هم در مقیاس انسانی با پایبندی هایی که معماری برای رفع نیازهای انسان دارد بتواند به نحو مطلوب پاسخ دهد . از سوی دیگر این معماری بایستی با محیط اطراف ، محیطی که ایجاد می کند یا آن محیط را تکمیل می کند هم سازگاری و هماهنگی و تجانس داشته باشد . در معماری صنعتی انسان ، ماشین و محیط مطرح هستند .
بنابراین معمای صنعتی آن گونه که مراد بنده است حوزه عمل معمار است در موضوعات مختف صنعتی به صورت جامع و کامل معماری صنعتی مهمترین بخش از یک فرایند وسیع طراحی است که اگر چه تمام گروه های فنی و تخصصی دیگر هم پا به پای گروه معماری در آن سهیم هستند ولی معمار جلودار این گروه است زیرا معمار عینیت می دهد به چیزی که گروه صنعتی فکر کرده ولی برای آن کشل کالبدی نداشته یا اگر داشته این شکل خام فکر بوده است . در تمام پروژه های صنعتی معمولاً گروه مشاور صنعت لی اوتها یا نقشه های اولیه ای را از چیدمان ماشین آلات به گروه معمار می دهند ، معمار ابتدا مطالعه می کند یک مقدار از پروژه سر در می آورد .
حتی ممکن است صنعت کاملاً نو باشد و معمار آن صنعت را نشناسد . به هر حال معمار صنعتی چون روح و حال و هوای صنایع را به صورت عام می شناسد . با تجربه و آگاهی های کلی که دارد یک پروژه صنعتی را که حتی یک صنعت نو است و هیچ ایده ای در مودر آن ندارد و شاید در ایران هم شناخته شده نیست با کمک گروه های فنی و صنعتی طراحی می کند و این معمار صنعتی است که به تفکر صنعتی عینیت می بخشد . بد نیست نکته ای را یادآوری کنم ، معمولاً نقشه های صنعتی ماشین آلات به صورت خطی و بسیار ساده کشیده می شوند متأسفانه در بسیاری از صنایع می بینیم همان نقشه ابتدایی صنعتی که به صورت یک نقشه خام بوده با قرار دادن یک سوله بر روی آن به پروژه تبدیل شده است .
عرض کردم که معمار عینیت می دهد به موضوع صنعتی ، معمار می تواند بسیار اثر گذار باشد . خیلی جاها صنایعی وجود دارند که با محدودیت زمین روبرو هستند . معمار بعد از این که پروسه صنعتی را دید با شناختی که نسبت به پروسه پیدا می کند نقاط انعطاف خط تولید و صنعت را شناسایی می کند و با دید معمارانه به گروه صنعت پیشنهاد می کند این خطی که فرض کنیم یک خط صاف بوده با توجه به این که زمین کوچک است یا بنا به محدودیت ها یا معذوریت های دیگر بیایید خط را بچرخانید . چه در سطح و چه در ارتفاع ، چون در هر دو حالت می شود این کار را کرد .
معماری صنعتی به نظر بنده تمام گرایش های تعریف شده توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را در خودش دارد یعنی به جز فضاهای تولیدی ، سالن تولید و پشتیبانی تولید یا جنبی هایی که تولید دارد به طور مثال یک پروژه صنعتی در یک وسعت قابل قبول ( منظور کارگاه های کوچک نیست ) . ساختمان اداری ، رستوران ، آشپزخانه صنعتی ، سینما ، آموزشگاه ، کارگاه ، بهداری ، بانک ، مهامنسرا ، تأسیسات ورزشی ، آزمایشگاه ، مسکونی ، تحقیقاتی ، نمایشگاه و در واقع خیلی گرایش های دیگر را هم دارد . معمار صنعتی نمی تواند با اتکاه به فقط یک مقدار شناخت از صنعت و با یک روحیه معمارانه بگوید من کارها را انجام می دهم .
صاحبان صنایع وقتی که به معمار و گروه طراح اعتماد می کنند ترجیح می دهند همه بخش هایی را که در آن حیطه حتی برای سال های بعد هم اگر نیاز دارند توسط آن گروه انجام بشود . گروهی که اصل سرمایه گذاری با اعتماد بر وجود آن ها پایه گذاری شده ، بنابراین معمار صنعتی باید به تمام گرایش ها مجهز باشد . گفتم معماری صنعتی رابطه بین انسان ، ماشین و محیط است و همچنین در یک پروژه صنعتی هر آن چه که با چشم دیده می شود یا توسط معمار طراحی شده یا توسط معمار همانگ ، تنظیم و برای گروه های صنعتی و گروه های فنی دیگر تسهیلاتش فراهم شده ، بنابراین طراحی یک ساختمان ساده یا نمای یک ساختمان یا یک روش ساخت پیشرفته نمی تواند معماری صنعتی باشد .
مطلب دیگر این که در سال های دور صنعت چنین عرصه ای در کشور نداشته یا اوضاعو احوال به شکلی نبوده که با دید امروزی به صنعت نگاه بشود بنابراین به نظر من تجدید نظر در مورد کاربرد کلامی معماری صنعتی نیز لازم است .
بسیاری از صحبت هایم را زمان نیست که بگویم تنها عرض می کنم که ۵ لوح و ۵ فیلم از ۵ پروژه آشنا تهیه کردیم فقط برای این که تعاریفی را که روی آن ها اصرار داریم و ادعا می کنیم قابل رؤیت هم باشند تا بعداً ما هم از نظرات اساتید ، صاحبنظران و متخصصین بتوانیم استفاده بکنیم یا اگر در حدی که ما تا امروز در این ۲۰ ساله کار کردیم می تواند چیزی برای گفتن داشته باشد آن هایی که این عرصه برایشان ناشناخته است بتوانند دریافت هایی داشته باشند.