لوگو-انجمن مفاخر معماری ایران-بلاگ

نامه ای از جانب هیات مدیره «انجمن مفاخر معماری ایران» با موضوع پیشنهاد تعیین روزی در تقویم به نام «روز معمار» به منظور بزرگداشت معماری ایران برای رئیس جمهوری، مطالبی است که نه تنها برای جامعه معماران و فعالان عرصه معماری تازگی دارد بلکه می تواند فتح بابی باشد برای جدی گرفتن معماری ازجانب عموم مردم.

بهرام هوشیار یوسفی
ارسال نامه ای از جانب هیات مدیره «انجمن مفاخر معماری ایران» به موضوع پیشنهاد تعیین روزی در تقویم به نام «روز معمار» به منظور بزرگداشت معماری ایران، مطالبی است که نه تنها برای جامعه معماران و فعالان عرصه معماری تازگی دارد بلکه می تواند فتح بابی باشد برای جدی گرفتن معماری ازجانب عموم مردم از یک طرف و حساسیت های بیشتر از طرف خود معمارها نسبت به حرفه شان، از طرف دیگر.

البته در اینکه انجمن مفاخر معماری ایران چه روزی را به عنوان روز معمار مدنظر دارد، اختلاف کوچکی وجود دارد. آنها ابتدا روز ۲۶ آبان (سالروز ارایه طرح تکریم معماری ایران و تشکیل انجمن مفاخر معماری ایران) را پیشنهاد کرده اند. اما درنامه دوم علاوه بر پیشنهاد قبلی ، روز سوم اردیبهشت ( روز بزرگداشت شیخ بهایی) را برای «نامد ار»تر شدن در نظر گرفته اند.

واما «انجمن مفاخر معماری ایران؛» در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۸۲ به طور رسمی به ثبت رسید که موضع فعالیت های خود را بیشتر بر بزرگداشت آثار مفاخر معماری و شهرسازی، حفظ و اشاعه فرهنگ معماری و شهرسازی، حمایت از پژوهشگران و مولفان و طراحان، ارایه راهکارهای حفظ و نگهداری آثار باارزش معماری و … متمرکز کرده بود.

مهندس سیدعلیرضا قهاری مدیرعامل و رئیس هیات مدیر انجمن در این باره می گوید:
« در دو کلمه هدف انجمن ما ارتقای معماری ایران است و این امر از طریق هیات امنای ۴۰ نفره ما که همه از اعضای برجسته جامعه معماران و پژوهشگران معماری هستند محقق می شود…. ۸ بند اصلی اساسنامه همگی موید جنبه های حمایتی و تشویقی هستند که درمورد انجمن های دیگر در جهت همان هدف اصلی «ارتقای معماری» اعمال می شود… و تا به حال نیز اعمال شده است .به طور مثال هفته گذشته مبلغ ۳۰ میلیون ریال کمک بلاعوض در جهت بزرگداشت مهندس سیدهادی میرمیران به جامعه مهندسان معمار تقدیم شد…»

اقدامات تشویقی و حمایتی آنچنان که قهاری به آنها اشاره دارد یکی از اصولی ترین روش هایی است که می تواند موجبات توسعه هر نوع حرکت فرهنگی را فراهم سازد؛ حال اگر چنین توسعه ای در عرصه فرهنگ معماری صورت گیرد، موضوع آنچنان اهمیت می یابد که شاید نتوان به حمایت های یک موسسه غیردولتی نوپا بسنده کرد. مهندس قهاری که در کنار سمت های دولتی خود در وزارت مسکن و شهر سازی و بنیاد مسکن پیگیر انجمن مفاخر معماری است در این مورد می گوید: «ارتقای معماری در ایران نیاز به حمایت دولت دارد و هر موقع که رشدی نیز در آن وجود داشته دولت حامی آن بوده است.

در ادوار مختلف مانند دوران صفوی که رشد چشمگیری در معماری و شهرسازی ایرانی ظهور کرد، همین حمایت از جانب حکومت، عامل اصلی آن بود… ما از سال ۸۱ که مکاتبات را با رئیس جمهوری داشتیم، از آنجایی که ممکن بود ایشان به مباحث معماری آشنا نباشند، تمام این مسایل را توضیح دادیم و گفتیم که ایشان به عنوان یک رئیس جمهوری فرهیخته بیایند و یک روز را مثل روز پرستار و پزشک و مهندس که وجود دارد، برای معماری هم تعیین کنند… اما از آن زمان تاکنون نه کسی با ما تماس گرفته و نه خبری شد…»

باید گفت که درمورد نیازهای حال حاضر معماری ایران چه به لحاظ حمایت های دولتی و چه غیردولتی کاملا حق با ایشان است، ولی نحوه این حمایت چیزی است که با فرض اینکه اصل آن از جانب مصادر امور زیر سوال نباشد، هرگز در تاریخ معماری و شهرسازی ایران صورتی مدون نیافته است.

در مورد تشکل و تشکل سازی آنچنان که پیشتر نیز بدان در این صفحه اشاره شد، همواره از بدو تاسیس چنین نهادهایی (از زمان مشروطیت) در ایران مشکلات درک مبانی آن، چه از جانب موسسان و چه از طرف مخاطبان وجود داشته و دارد؛ بنابراین انجمن مفاخر معماری ایران نیز نمی تواند محتوایی خالی از این نوع اشکالات داشته باشد. هر چند قضاوت در مورد نحوه فعالیت این نوع از انجمن ها به طور اعم و انجمن مفاخر معماری به طور اخص با توجه به نوپا بودن آنها کمی زود به نظر می رسد، اما باید گفت که مهندس قهاری و یارانشان در انجمن در بعضی موارد به لحاظ بنیادی از نوعی پارادوکس عملیاتی رنج می برند. شرایط عضویتی که مشتمل بر شرط ۱۵ سال سابقه کار و معرفی هیات امنایی استصوابی باشد، بی هیچ تعارفی راه را برای حضور جوانان و معماران جوان – در حالی که این گروه فعال ترین و تواناترین حاضران در این عرصه هستند- در این انجمن که داعیه حمایت دارد می بندد… بگذریم که حق عضویت ۳ میلیون ریالی سالانه حتی برای مهندسان پایه یک که هدف قهاری و سایر اعضای هیات مدیره انجمن مفاخر معماری ایران هستند، نیز اگر نگوییم سنگین ولی کاملا غیرمتعارف است.

بیرون از کاغذهای تقویم
بعضی مشاغل را باید در قالب مسایل اجتماعی بررسی کرد. وقتی حتی برای عبوس ترین افراد راه گریزی از زندگی در شهر و حداقل زیر یک سقف در این شهر وجود ندارد، باید معماری را هم بخشی از مسایل اجتماعی دانست. مشکلات معماری در ایران تنها به اختصاص یافتن یک نام در کاغذهای تقویم به این شغل ختم نمی شود. مهندس داراب دیبا، استاد دانشگاه تهران و سرپرست گروه های هنر معماری و شهرسازی در دانشگاه آزاد، می گوید:

«مؤسسه هایی که معماری را زیرپوشش گرفته اند، یعنی سازمان برنامه، وزارت مسکن و شهرداری تهران موازی با هم کار می کنند و ارتباط چندانی با هم ندارند در واقع هیچ هماهنگی هم بین آنها موجود نیست و هر کدام راه خود را می روند. علاوه بر این ضوابط کیفی هم وجود ندارد، کارها در دست مهندسان مشاور عمده است و جوانان تحصیلکرده خوش فکر قادر به ابراز وجود نیستند و نمی توانند کار کنند.»

نتیجه هرج و مرج همیشه قابل پیش بینی است. چهره شهر اولین قربانی سیاستی است که در قبال معماری در پیش گرفته شده.
«اصول شهرسازی رعایت نمی شود. از زمانی که فروش مجوز تراکم و مجوز ارتفاع شروع شد، در قبال دریافت پول های هنگفت مجوز صادر کردند و سرمایه داران در نقاط مختلف شهر شروع به برج سازی کردند. تهران امروز را و یا بسیاری از شهرهای دیگر مثل شیراز و یا شهر جدیدی که در کنار یزد ساخته شده است را می بینید. شهرهایی که هیچ نوع هویت و هیچ نوع ارزش کیفی ندارند و فقط نشانه های سوداگری اند. در این شهرها هیچ نوع حقوق شهروندی رعایت نشده است. خانه های دو- سه طبقه ناگهان زیر سایه خفقان آور یک برج بیست و چند طبقه قرار می گیرند به طوری که ساکنان آن یا مجبور به ترک خانه هایشان می شوند و یا باید تحمل کنند که هرگز رنگ آفتاب را نبینند. در ایران امروز کنترل کیفی ساختمان وجود ندارد، زیباشناسی اصلا مورد توجه نیست، به معماری با توجه و در ارتباط با بافت شهری نگاه نمی شود.»

در این شهر چه کسی است که در پی جست وجو دنبال یک سرپناه، از قیمت زمین باخبر نباشد؟ در جایی که خاک برخی از قسمت هایش به مترمربعی یک میلیون و ۸۰۰ صد هزار تومان می رسد، به ندرت کسی پیدا می شود که به فکر ساخت خانه باشد؛ همه چیز در برج سازی و آپارتمان نشینی خلاصه می شود. آدم در این شهر بدقواره یاد تعریف و تمجیدهایی می افتد که درنقاط مختلف جهان از معماری سنتی ایران صورت می گیرد. این جای خالی در خانه که نه، لانه های موجود در تهران حس می شود.

امروز ساختمان های ناموزونی را می بینیم که ظاهرشان سنتی است، پرداخت پنجره ها «پست مدرن» است و یک «کلاه فرنگی» هم بالای آن قرار گرفته است. در این برج سازی ها به ندرت ضوابط بین المللی ایمنی ساختمان های بلند رعایت می شود. بناها اکثرا اسکلت فلزی دارند با پوششی از سنگ و شیشه و چندان کارهای باارزشی از نظر معماری نیستند. متاسفانه این مساله باعث شد بسیاری از معماران با تجربه ایران را ترک کردند و کسی جای خالی آنها را پر نکرد.»

سرخوردگی در هنر معماری، برای نسل امروز از لحظه ورود به دانشگاه آغاز می شود. می توانیم خوش بین باشیم، جمله ای را با «خوشبختانه» شروع کنیم و در پایان آن بنویسیم، دانشکده های معماری و شهرسازی فراوانی در نقاط مختلف ایران احداث شده، اما حقیقت چیز دیگری است. وضعیت بیش از ۱۰ هزار دانشجوی معماری ایران را باید از زاویه دیگری دید. مهندس دیبا در این مورد می گوید:

«آنها در محل هایی درس می خوانند که ساختمان های قدیمی هستند و برای دانشکده ساخته نشده است، کتاب به مقدار کافی در اختیارشان نیست و استاد هم تقریبا وجود ندارد. چون در استخدام استادان جدید، دانش آنها مد نظر قرار نمی گیرد.»

گذشته از مشکلات ریز و درشت معماری در ایران، ماجرا وقتی ناامیدکننده تر می شود که بحث ارتباط مشاغل را در نظر بگیریم. بحث … ساختمان ها که به خصوص پس از زلزله اخیر تهران مطرح شد، تنها در معماری خلاصه نمی شود.

تنها یک سال و نیم است که رعایت مقررات آتش نشانی و زلزله اجباری شده است اما امکانات فنی آتش نشانی در ایران تنها تا طبقه سیزدهم کارایی دارد و برای طبقات بالا خطر همچنان باقی است.
شیشه های اینگونه ساختمان های بلند اکثرا یک جداره و نازک و غیراستاندارد هستند و آنگونه که در غرب مرسوم است که پنجره های طبقات بالاتر شیشه های قطورتری داشته باشند، در ایران به این موضوع توجهی نمی شود.

در این بین ایجاد انگیزه برای معماران جوان، در کوتاه مدت شاید تنها راه نجات هنر معماری از سقوط باشد. اضافه شدن عنوان روز معماری به تقویم یکی از این قدم هاست که هنوز برداشته نشده. پیش از آن هم مسابقه پروژه های بزرگ برگزار شد که به نظر می رسید موجب هیجان زده شدن نسل جوان معماری ایران شود که نشد. دلیل این استقبال کم رنگ را هم از زبان مهندس دیبا بخوانید.

«برگزاری مسابقه برای پروژه های بزرگ فرصتی بود تا مهندسان جوان شایستگی های خود را نشان دهند. اما از شرکت در مسابقه استقبال چندانی نشد. چون اکثر آنها به سلیقه های داوران اعتماد نداشتند و اعمال نفوذها و رابطه ها را داور اصلی می دانستند. به عنوان مثال، یک پروژه ساختمان «آکادمی علوم و فرهنگستان ایران» در مرحله اول صاحب رتبه هفتم شد. بعد به مرتبه پنجم ارتقاء پیدا کرد و در نهایت اول شد و اکنون در دست ساخت است.»
… و سرخوردگی نسل جوان معماری ایران ادامه می دهد.