اگرچه داشتن پایخت فرهنگی یکی از ملزومات کشورهایی است که دارای سابقه تمدنی طولانی هستند، اما ایران با تمدن چند هزار ساله، هنوز فاقد شهری است که عنوان “پایتخت فرهنگی” را برای خود دارا باشد.
در حالی که بسیاری از شهرهای ما هریک خود سندی بر ادعای تمدن چند هزار ساله به شمار میروند و تاثیرات فرهنگ و هنر آنها از مرزهای ایران نیز فراتر رفته است.
شهرهایی در دنیا همچون “فلورانس” ،”سن پطرزبورگ” و “پوئبلا” که به عنوان پایتخت های فرهنگی کشورهای ایتالیا ، روسیه و مکزیک مورد تایید یونسکو قرار گرفتهاند، از سابقه تمدن طولانی و مستمر برخوردارند.
این در حالی است که شهرهای ایران همچون اصفهان، شیراز، همدان و تبریز نیز دارای سابقه تمدنی همپای این شهرها هستند که هریک ادعایی را در زمینه پایتخت فرهنگی دارا هستند و شاید تنها تفاوت میان “آنها” و “اینها” در میزان اهمیتی است که دو نوع مدیریت کلان فرهنگی برای هر یک قائلند.
موضوع لزوم داشتن پایتخت فرهنگی برای ایران همزمان با تعیین شهر اصفهان به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال۲۰۰۶ توسط کارشناسان مختلف مطرح شد و شهرداران و استانداران شهرهای مختلف بنا به اقتضای زمان، شهر تحت مدیریت خود را شایسته داشتن این عنوان اعلام کردند، اما با گذشت زمان و هنگامی که دیگر آبها از آسیاب افتاد و اظهارنظرها در مورد نحوه استفاده اصفهان از این فرصت طلایی به انتها رسید، علاقه مدیران شهرهای مختلف برای تبدیل به پایتخت فرهنگی ایران نیز به سردی گرایید.
امروز موضوع پایتخت فرهنگی ایران در حالی به دست فراموشی سپرده شده که ایران توسط برخی دولت ها و رسانه های غربی دائم به غیر فرهنگی بودن متهم می شود و به نظر میرسد انتخاب شهری به عنوان پایتخت فرهنگی می تواند گامی در جهت مقابله با این روند باشد.
“علیرضا قهاری”، رییس انجمن مفاخر معماری ایران که خود یکی از نهادهای آغازگر جریان پایتخت فرهنگی ایران بوده است، در گفت و گو با CHN میگوید:« امروز بیش تر از هر زمان دیگری ما به تعیین شهری به عنوان پایتخت فرهنگی کشورمان نیازمندیم.
زیرا کشوری فرهنگی هستیم که وجب به وجب به آن نشاندهنده سابقه فرهنگ وتمدن ماست، اما بسیاری درباره غیرفرهنگی بودنش صحبت می کنند. متاسفانه فقط یک سری صحبت ها در این زمینه انجام شده و هنوز اقدامی عملی در این زمینه صورت نگرفته است.»
به گفته قهاری کوتاهی برای تعیین پایتخت فرهنگی در حالی صورت میگیرد که بسیاری از شهرهای ایران به لحاظ سابقه تمدنی و فرهنگی قابلیت تبدیل به پایتخت فرهنگی خاور میانه را دارند.
اما شهری مثل “دبی” امروز به عنوان پایتخت فرهنگی خاورمیانه شناخته میشود و ازحراجهای کریستی گرفته تا نمایشگاه های مختلف هنری در این شهر برگزار می شود و حتی بسیاری از هنرمندان ایرانی نیز برای معرفی خود ناگزیر از سفر به این شهر هستند.»
به اعتقاد رییس انجمن مفاخر ما در کشور فرهنگ های مختلفی داریم وهدف اصلی از انتخاب پایتخت فرهنگی نیز تعیین محلی برای تعامل و هم فکری میان آنهاست:« درواقع با این انتخاب به دنبال کانونی برای نمایش این فرهنگ ها هستیم. ضمن اینکه هویت ایرانی _اسلامی که به آن افتخار می کنیم انعکاس جهانی پیدا خواهد کرد.»
وی با بیان اینکه یونسکو برای تبدیل یک شهر به پایتخت فرهنگی ضوابط خاصی دارد،به CHN میگوید:« عنوان پایتخت فرهنگی ابتدا باید به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد و پس از آن نیز یونسکو باید آن را به تصویب برساند.
به نظر من اینکه چه شهری به عنوان پایتخت فرهنگی انتخاب شود، چندان تفاوتی ندارد، بلکه مهم این است، که مدیریت فرهنگی کشور نسبت به اهمیت این مساله آگاه شده و هرچه زودتر در این خصوص اقدانی را انجام دهد.»
به نظر می رسد بی توجهی به مساله پایتخت فرهنگی و فراموش کردن آن دستکم از سوی مدیرانی که خود زمانی ادعاهای بسیاری در این زمینه داشته اند، حکایت از کم اهمیت بودن مساله فرهنگ در میان مدیران فرهنگی دارد.
برای بسیاری از مدیران که گویی هنوز در الگوهای توسعهای دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی متوقف ماندهاند، ایجاد شهر فرهنگی چیزی در برابر پیشرفتگی و به روز بودن معنا می شود، درصورتی که در الگوهای توسعه ای پایدار که توسط شهرهایی مثل دبی به کار میرود، شهر را می توان توسعه یافته نامید که عناصر فرهنگی از بارزترین وجوه آن باشد.
منبع: انجمن هنرهای تجسمی – تیر ۱۳۸۷
بررسی و نوشته: طاهره رحیمی
تدوین و آماده سازی برای انتشار در وب سایت : شهره السادات عربشاهی