معماری شکل نیست، به سادگی کالبد هم نیست. میرفندرسکی با این جمله سخنرانی خود را آغاز کرد و پس از ارایه تعریفی کلی از معماری به حضور اساسی انسان در معماری پرداخت و گفت: در تعریفی که ارایه کردم اصل حضور انسان است، حضور انسان فضا را قابل لمس میکند. آن هم فضا به مثابه فضا، نه زمان که انسان در آن حرکت میکند.
البته چنین رویکردی به فضا و زمان را میتوانیم در آثار سرگئی آیرنشتاین نیز ببینیم. این موضوع نشان دهنده رابطه ارگانیک هنرها با یکدیگر است و مفاهیم این هنرها بسیار به هم نزدیک هستند البته باید در نظر داشت که هر کدام وظایف خودشان را دارند.
میرفندرسکی پس از تفسیر تعریف خود درباره معماری گفت: تئوری معماری هر چه قدر هم بسیط باشد، باز هم به صورتی تحولات معمارانه را محدود و به دانش انسان شکل میدهد.
پس از ارایه این مقدمه بحث دکتر محمد امین میرفندرسکی درباره میکلوچی آغاز شد، میرفندرسکی با اشاره به انسان مدار بودن آثار میکلوچی گفت: میکلوچی پیش از هر موضوعی در معماری، انسان را مورد توجه قرارمیدهد و در این مورد او استادی بی چون و چراست. به این دلیل که هر وقت از فضا صحبت می کند اول از همه انسان را در آن فضا مطرح میکند. میرفندرسکی ادامه داد: میکلوچی میگوید که از معماری که در گذشته ساخته بودم راضی نبودم با اینکه از آن تعریف میشد. روزی در خیابان به سمت دانشکدهای که در آن تدریس میکردم، میرفتم، که متوجه راه رفتن خودم و مردم شدم. به این نتیجه رسیدم که دانشکده که رفتم اول از همه در شورای استادان بگویم در دانشگاه را به روی مردم باز کنیم تا مردم نیازهایشان را به دانشجویان بگویند و کمتر به دانشجویان در درس ترکیب (کمپوزیسیون) کمک کنیم.
میکلوچی میگوید: هر چه آموختم در شناخت انسان است و هر چه انسان را بهتر بشناسم آثار بهتری عرضه خواهم کرد.
دکتر میرفندرسکی با طرح این سوال که معماری چه وقت معماری است. به بحران جهانی معماری پرداخت و گفت: معماری وقتی ک اجزای متشکله اش هماهنگ در رفع نیاز انسانها و تامین رفاه انسانها باشد معماری است، یعنی اگر نظم نباشد و فکر و اندیشهها نتواند نظم را بروز دهند بنابراین دچار بحران میشویم.
در حال حاضر در سطح جهانی برای معماری دچار بحران هستیم برای اینکه رفاه انسانها و تعادل کمتر مطرح است. در بعضی مکانها به خاطر معماری کهن فعالیتهای ساختمانی محدود است در بعضی کشورها هم تعادل وهماهنگی رخ نمیدهد.
دکتر میرفندرسکی با اشاره به رابطه بسیار نزدیک معماری و شهرسازی خاطرنشان کرد: از طرفی در معماری همیشه جزیی از شهرسازی وجود دارد.
به عنوان مثال در میدان نقش جهان اصفهان هم نیازهای اصلی شهر در نظر گرفته و هم معماری استادانه ای به کار رفته است، ضمن اینکه در میدان نقش جهان چهار نهاد مذهب (مسجد)،حکومت( ورودی کاخ)، بازار(ورودی بازار)، علم( مدرسه شیخ لطف ا…) در نظر گرفته شده است.
تنها به سه نهاد مذهب، حکومت و بازار اختصاص دارند، بخش اختصاصی برای نهاد علم در نظر گرفته شده است.
میرفندرسکی با اشاره به حضور پیوستگی در آثار میکلوچی گفت: در معماری امروز مفهوم پیوستگی را مشاهده نمیکنیم.
پیوستگی که در آن مشارکت شهر و مفاهیم معماری را در شکل فضا زمانی حضور داشته باشد، اما در آثار میکلوچی به بهترین شکل لحاظ شده و میکلوچی همواره پیوستگی فضا- زمانی را در نظر داشت.
پس از سخنرانی، دکتر میرفندرسکی با نشان دادن نمونه کارهای میکلوچی در شهر فلورانس، به تشریح آثار این معمار بزرگ پرداخت.