«کتاب شهرنشینی و توسعهنیافتگی در ایران؛ تا سال ۵۷» دوشنبه ۱۰ بهمنماه ۱۳۹۰ در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام رونمایی شد. این کتاب که پژوهشی است از دکتر محمود طالقانی، گزارشی از پژوهشی ارزشمند و جامع پیرامون دو متغیر شهرنشینی و توسعه است.
به گزارش پایگاه خبری شهر الکترونیک، دکتر طالقانی که هماکنون رئیس پژوهشکده فرهنگی ایرانی دانشگاه تهران است، از کتاب فوق در سال ۱۹۷۸ میلادی، تحت عنوان رساله دکتری خود دفاع کرده و سپس بعداز ۳۲ سال در ایران ترجمه و چاپ شده است.
موضوع این نشست و نام پرمسمای این کتاب، بهانهای شد تا در این جلسه استادان و محققان بهنام رشته معماری و شهرسازی، آنچه از تنگناها و بیتوجهیهای جاری و ساری طی دهههای اخیر، در دل داشتند؛ به زبان بیاورند. در این میان، رویکردهای کلان مدیریتی و حتی تاثیر رویکردهای دینی بر تفکرات مدیران در حوزهی مدیریت شهری، به چالش کشیده شد. آنچنان که دامنه مطالبه مورد ارائه، از چارچوبهای این کتاب نیز فراتر رفت و به اندازه معضلات تاریخ ایرانزمین و سرگذشت ناخوشایندی که بر آبادی و آبادانی در گوشهو کنار سرزمینمان رفتهاست، گسترش یافت.
محقق داماد: تکلیفمان را با مواضع دینی روشن کنیم!
دکتر مصطفی محقق داماد، بهعنوان اولین سخنران این نشست، با موضع قاطعانهای که در مقابل نگرشهایی منتسب به نگرش دینی و تاثیرگذار بر نحوه مدیران شهری گرفت، همه را متعجب کرد. تا جایی که این موضعگیری سخت، جلسه را بدون مقدمه به تشریح معضلات پیش راند:
دکتر مصطفی محقق داماد: من بهعنوان یک روحانی معتقدم که ما نهادهای دینی داریم که مانع توسعه ما هستند. برای مثال در مسجد میگویند “که دیر به بازار بروید و زود درآیید چون محل شیطان است”، حال با این دید چگونه و چهطور توسعه انجام میشود. اما دکتر طالقانی در این کتاب از معارف دینی که باعث شهرنشینی شده است، صحبت نکرده است.
همانطور که میدانید؛ نظریهای وجود دارد مبنی بر آن که میزان شهرنشینی در هر کشور و هر منطقهای بستگی به توسعهیافتگی آن کشور یا منطقه دارد. به نظر من؛ باتوجه به این نظریه، شهرنشینی امری ارزشی تلقی میشود که مردم براساس آن باید زندگی شهرنشینی را انتخاب کنند. برداشت من از این کتاب که با محوریت شهر تهران این نظریه را بررسی میکند، این است که، نویسنده میخواهد بگوید شهرنشینی همراه با توسعهنیافتگی است.
من درد کشورم را گسیختگی فرهنگی میدانم که یکی از علل گسیختگی فرهنگی، شهرنشینی است. گفته میشود که هجوم فرهنگی غرب بوده که ما هم به آن مبتلا شدیم، در این شکی نیست. اما چرا از خودمان انتقاد نکنیم و این موضوعی است که باید مرکز تحقیقات استراتژیک به آن توجه داشته باشد. من بهعنوان یک روحانی معتقدم که ما نهادهای دینی داریم که مانع توسعه ما هستند. برای مثال در مسجد میگویند “که دیر به بازار بروید و زود درآیید چون محل شیطان است”، حال با این دید چگونه و چهطور توسعه انجام میشود. اما دکتر طالقانی در این کتاب از معارف دینی که باعث شهرنشینی شده است، صحبت نکرده است.
از حضرت محمد (ص) دو حدیث درمورد شهرنشینی و روستانشینی روایت میشود. مضمون حدیث اول این است که؛ «بر شماست که به شهرها روید» و در جایی دیگر از ایشان نقل شده؛«هرکس یک روز در ده بماند، یک ماه احمق میشود و هرکس یک ماه در ده بماند، یک دهر احمق میشود». حال با این احادیث چه کنیم؟
از طرفی مولوی باتوجه به همین احادیث، اشعاری نوشته است و نیز فارابی جمعیت انسانی را به دو گروه تقسیم کرده است: گروه کامل و گروه غیرکامل، که به نظر ایشان؛ اجتماع انسانی در دهها و آبادیها، اجتماع غیرکامل و اجتماع انسانی در شهرها، اجتماع کامل است. من معتقدم باید راهحلی نهایی اندیشید تا هم روستاها متروکه نشوند و هم شهرها بیرویه بزرگ نشوند.
من غرب زده نیستم ولی غرب این مشکل را حل کرده است. به نظر من، راهحل این است که تمدن را به روستا ببریم تا فرقی بین شهر و روستا وجود نداشته باشد و در اینجا لازم است بگویم، من درمورد احادیث ذکر شده تحقیق کردهام. حدیث دو قسمتی است که قسمت دوم توسط یک دروغگو آمده و کذب محض است ولی قسمت اول آن توسط امام علی(ع) در نهجالبلاغه نیز آمده است.
هادی ندیمی: ایران رنگ تحول تدریجی را به خود ندیدهاست
دکتر ندیمی بهعنوان دومین سخنران، بحث را به سمت مدیریت کلان شهری در کشورمان پیش برد و از رویدادهای تلخی که بر آبادی و آبادانی غلبه کرده و بخش قابل توجهی از کشور را به برهوتهای خالی از آب و آبادانی تبدیل کرده، انتقاد کرد.
به اعتقاد او، نگاه دکتر طالقانی در این کتاب بیشتر به پیامدهاست تا ریشهها و بر این اساس، سعی کرد تا از ریشه عوامل پرداختهای روشنتری را ارئه بدهد:
دکتر هادی ندیمی: اگر جامعهای بخواهد درست رشد کند، باید وحدانی رشد کند، یعنی تمام اعضایش به یک اندازه و متناسب با یکدیگر رشد کنند! اصل اندازهمندی نیز یکی دیگر از اصول عقلانیست که منطبق با آن؛ شهر چیز خوبی است ولی هر چیزی اندازهای دارد. آنچنانکه؛ از نظر من؛ کلانشهر وجود ندارد زیرا کلانشهر؛ جنبه عدمی دارد و نه جنبه وجودی!
به باور من؛ اگرچه پیامدها هم آنقدر مهم هستند که پرداخت به آنها ضرورت دارد اما توجه به ریشهها میتواند تکمیل کننده این تحقیق باشد. با مراجعه به تاریخ در مییابیم که روستاها به غیر از اینک ه شهرها را تغذیه میکردند، خود منشا تولیدات فرهنگی هم بودند. اما متاسفانه شرایط به وجود آمده در ایران مانع از آن شد تا رشد همهجانبه در این کشور صورت گیرد.
تحول در جامعه غرب به تدریج و در یک زمان ۵۰۰ ساله به طول انجامید، ولی این زمان برای ایران تنها یک فرصت ۲۰ ساله بوده است. ایران و کشورهای مثل آن هیچ فرصتی برای تحول تدریجی نداشتند. شاید اگر با فرض محال، امکان تحول تدریجی برای ایران وجود داشت، شرایط فعلی به گونه دیگری بود.
میخواهم تصویری به شما ارائه دهم؛ در گذشته نقشه کشورمان پر بود از نقاط کوچک و پراکندهای که نشاندهنده دهها و آبادیهایی در سراسر کشورمان بودند. در میان این نقاط کوچک، نقاطی پر رنگتر اما اندکتر داشتیم که نمایانگر شهرها به مثابه مجموعه سرزمینهایی آباد بودند. با گذشت زمان نقاط پررنگ، بزرگ و بزرگتر شدهاند ولی نقاط کوچک، یا توسط نقاط پررنگتر بلعیده شدند یا کاملا پاک شدهاند. نباید از خاطر برد که این اتفاق تخریبهای زیادی از نظر فرهنگی به دنبال داشته است. این پروسه که از زمان قاجار و قبل از انقلاب مشروطیت آغاز شده بود باعث شده تا ما هویت خود را از دست بدهیم.
باید توجه کرد که قبل از انقلاب ریلگذاریهایی انجام شده که تا بعداز انقلاب هم ادامه داشته است. ما در شعار عوض شدیم ولی در عمل تغییری حاصل نشده است. امروز بعداز ۳۰ سال به این فکر افتادهایم که الگوهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ما چیست؟ میتوان گفت هیچ! به غیر از همان ریلگذاریهایی که از قبل از انقلاب گذاشته شده است. البته نمیتوان ارزشهایی که انقلاب به وجود آورده را نادیده گرفت و همینطور نمیشود گفت که ما میخواهیم اقدامات مثبتی را صورت دهیم؛ ولی دشمن نمیگذارد!
میدانیم که امکان آن نیست تا میکروب را از بین برد، ولی میتوان بدن را قوی کرد تا دربرابر میکروب مقاومت بیشتری از خود نشان دهد. ترویج کنندههای دینی به ما آموختهاند که عالم؛ وحدانی و قاعدهمند است. بر این اساس دین با محوریت عقل قابل درک است. متاسفانه چیزی که در سده گذشته از دست دادهایم آن است که جامعه از عقل محوری عبور کرده است و عقل محوری گمشده امروز جامعه ما است. اگر جامعهای عقل محور میخواهیم، باید بدانیم که عقل مصیبت دارد و همینطور اگر به دنبال جامعه تحول محور هستیم؛ باید سعهصدر داشته باشیم.
امروز من در جامعه میبینم که ما در جاهایی حتی از قوانین ابتدایی عقلی هم عبور میکنیم. به عنوان مثال؛ اصل تدریج، اصل رشد درونزا؛ که خود تحول همهجانبه و رشد متعادل را ایجاد میکند و اصل وحدت؛ که مطابق با آن رشد همهجانبه، موجب وحدت میشود نیز یک قاعده عقلی است! همچنین میدانیم که اگر جامعهای بخواهد درست رشد کند، باید وحدانی رشد کند، یعنی تمام اعضایش به یک اندازه و متناسب با یکدیگر رشد کنند! اصل اندازهمندی نیز یکی دیگر از اصول عقلانیست که منطبق با آن؛ شهر چیز خوبی است ولی هر چیزی اندازهای دارد. آنچنانکه؛ از نظر من؛ کلانشهر وجود ندارد زیرا کلانشهر؛ جنبه عدمی دارد و نه جنبه وجودی! در مجموع؛ معتقدم اگر میخواهیم توسعهیافتگی در کشور ما میسر شود، باید بر اصول عقلی، تاکید کرده و بر آن صحه بگذاریم.
محمد بهشتی: بحران مدنیت؛ یعنی فروپاشی جامعه
اما مهندس بهشتی که خود مقدمهی مطولی بر این کتاب نوشته است، ریشه معضلات و تکرار آنها را در دورههای مختلف تاریخی، در بحران مدنیت ارزیابی میکند و معتقد است؛ «مدنیت» با آن تعریفی که از آن انتظار میرود، مورد توجه مدیریتهای کلان قرار نگرفته و بر این اساس، آبادانی یکشهر، نمیتواند تایید بر متمدن بودن آن باشد:
مهندس سید محمد بهشتی: از سال ۴۲ شاهد بودیم که چطور سنت مدیریت سرزمین متلاشی میشود و این بحران تنها در حوزه روستاها نبود. این اتفاق ما را وارد کوران بحران مدنیت کرد. نشانهای فراوانی وجود دارد دال بر این موضوع؛ که ما درحال گذر از این کوران بحران مدنیت هستیم و چاپ این کتاب بعداز ۳۲ سال؛ یکی از نشانههای آن است. همچنین از رفتار ما میتوان به این نتیجه رسید که ما محصول بحران مدنیت بودهایم.
من فکر میکنم که رونمایی این کتاب؛ متناسب با این مکان است، چون این کتاب که دکتر طالقانی آن را در زمانی دور نوشتهاند، به این مکان مرتبط است. نکته دیگر آنکه این کتاب بعداز ۳۲ سال منتشر شده است و چرا در سال ۵۸ چاپ نشده؟ پیغامی در این قضیه وجود دارد که البته نمیگویم این پیغام، پیغام ایشان بوده است. در ادامه بحث باید بگویم که تنها بحث دین نیست که باید در این عرصه به آن توجه کرد! به عنوان مثال؛ باید دید ما در مورد آبهای شیرین کشور چه کردهایم؟ جالب آنکه ما در طول تاریخ از هیچ منبع زیستی به این راحتی صرفنظر نکرده بودیم. جالب است که ما به تناسب آن که پیشرفت کردهایم و درست در زمانی که در دوران جدید به خود میبالیم، بخشی از سرزمینمان را تبدیل به برهوت کردهایم. به عنوان مثال، با اتفاقی که در دریاچه ارومیه افتاده، بعدها خواهیم دید که چه هزینهای را بر گرده نسلهای بعدی گذاشتهایم.
«شهر» ظهور مدنیت است آنچنان که ابتدا مدنیت و سپس شهر پدید میآید. برای مثال وقتی شهر اصفهان را در دوران صفوی بررسی میکنیم؛ میبینیم این مدنیت بوده که شهر اصفهان را پدید آورده است. مدنیت یعنی کیفیت؛ جامعه شهری داشتن؛ جامعه به معنی ارگانیزم بههم پیوسته. حال آنکه بحران مدنیت یعنی فروپاشی جامعه؛ اینکه جامعه به واحدهای کوچکتر تقسیم میشود و این واحدها درمقابل هم قرار میگیرند. شهر در بحران مدنیت؛ یعنی سیطره کمیت. حالا در این جامعه؛ هر چیزی، زیادش یعنی خوب!
برای مثال در اواخر دوران ساسانی؛ جامعه دچار بحران مدنیت شده بود. به این خاطر وقتی که نیروهای اسلام وارد کشور شدند، مقاومت قابلتوجهی انجام نشد. همچنین در دوران خارزمشاهیان ما دچار بحران مدنیت شدیم و به همینخاطر وقتی مغولها وارد ایران شدند، مقاومت قابل توجهی در برابرشان صورت نگرفت.
در بحران مدنیت باتوجه به این تعریف که، فرهنگ تجربه زیست در این سرزمین؛ و در همه عرصهها است، جامعه ایرانی در ادوار مختلف برخوردهایی مختلف از خود نشان داده است. و دوران معاصر، آخرین دورهای است که ما دچار بلیه بحران مدنیت شدیم!
از سال ۴۲ شاهد بودیم که چطور سنت مدیریت سرزمین متلاشی میشود و این بحران تنها در حوزه روستاها نبود. این اتفاق ما را وارد کوران بحران مدنیت کرد. نشانهای فراوانی وجود دارد دال بر این موضوع؛ که ما درحال گذر از این کوران بحران مدنیت هستیم و چاپ این کتاب بعداز ۳۲ سال؛ یکی از نشانههای آن است. همچنین از رفتار ما میتوان به این نتیجه رسید که ما محصول بحران مدنیت بودهایم.
پژوهش دکتر طالقانی، پژوهش ارزشمندی است چراکه نشان میدهد ما چه سیری را طی کردهایم. در پایان من توصیه میکنم که حتما این مطالعه ادامه یابد چون موردی که ما در برنامهریزیهای راهبردیمان به آن توجه نکردیم، محتوا است. زیرا ما فکر میکنیم که همه چیز در اراده ماست. در مطالعات استراتژیک فکر میکنیم که هر چیزی که اراده میکنیم؛ میتواند اتفاق بیافتد ولی همیشه اینطور نیست.
به نقل از پایگاه خبری شهر الکترونیک – چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰