دکتر اصغر دادبه
درآمد: دهم اردیبهشتماه، روز ملی خلیج فارس است؛ خلیجی که همیشه به صفت ایرانی یا فارسی موصوف بوده و موصوف خواهد بود و با مضافٌالیه فارس معنا مییافته است و معنا خواهد یافت.
خلیج فارس پارهای جداییناپذیر از تن میهن ما، ایران است و میهندوستی فضیلتی است که نهتنها از منظر ملی ستوده است که از منظر دینی، و به گفتۀ استاد سخن، سعدی، بر طبق یک «حدیث صحیح» ــ که نزد فریقین (شیعه و سنی) استوارترین نوع حدیث محسوب میشود ــ بخشی یا جزئی از ایمان به شمارآمده است و ستایشِ آن در حکم ستایشِ ایمان است: «حبّ الوطن من الایمان»(۱)
جزیرۀ بوموسو = بوم سبز یا ابوموسی
چند سال پیش (اردیبهشت سال ۲۹۳۱) بههمراه دوست فاضل و شاعر خوشسخن، حسن قریبی، نیز با تنی چند از فرهنگیان هرمزگان، که آفت نسیان نامهای عزیزشان را از خاطرم برده است، به جزیرۀ ابوموسی رفتیم، برای یک سخنرانی به مناسبت افتتاح کتابخانۀ شعبۀ دانشگاه پیام نور در آن جزیره. نخستین چیزی که نظرم را جلب کرد نام جزیره بود؛ ابوموسی! پهنۀ گستردۀ ایران بزرگ را به یاد آوردم و این نام را غریب یافتم. به جستوجو برخاستم. بدین نتیجه رسیدم که نام جزیره، طبق اسناد و نقشههای تاریخی، «بوموو» (BoumOuw)، یعنی «جای آب» بوده است. همچنین با نام «بوم سوز» یا «بوموسو» (BoumSou)، یعنی «بوم سبز» یا «سرزمین سرسبز» (جزء اول، «بوم» است و جزء آخر «سو»، صورتی است از «سوز» به معنی «سبز»)(۲). با گذشت زمان و با حضور عربها در میان ایرانیان آن منطقه، بخش اول «بوم»، یعنی «بو»، به «ابو»، و بخش دوم، یعنی «موسو» به «موسی» تبدیل شده است.
دومین روز اقامتمان، دهمین روز اردیبهشت بود؛ روز ملی خلیج فارس. مراسمی برپا شد. بخشی از آن مراسم چشمگیر و تکاندهنده بود: جوانان دانشجو و دانشآموز، بههمراه دیگر حاضران، در فضایی در اطراف دریای پارس، دست در دست هم، حلقه زده و سینهها سپر ساخته بودند تا به زبان حال فریاد برآورند که گرداگرد ایران حلقه میزنیم، در برابر دشمن سینه سپر میکنیم و با همۀ وجود به دفاع از آب و خاک و ارزشهای خود برمیخیزیم.
ما هم به این جمع پیوستیم و این حرکت نمادین در من، که شاعر هم نیستم، اما با شعر زندگی میکنم، بداهتاً تأثیری ژرف بر جای نهاد. احساس کردم که شوری در من پدید آمده است؛ شوری که فرمان میدهد: بگو، بسرای!
به یاد دارم که این بیت در ذهنم شکلگرفت:
به حکم حبّ وطن هرکجای این بر و بوم
چو پیکریست که با جانمان گره خوردهست
خوشبختانه، چنانکه گفتم، شاعری خوشسخن و توانا در کنارم بود، مدد کرد و مشترکا سرودیم. این است حاصل آن روز فراموشناشدنی:
خلیج فارس به ایرانمان گره خوردهست
به سرزمین نیاکانمان گره خوردهست
به حکم «حُبّ وطن» هرکجای این بر و بوم
چو پیکریست که با جانمان گره خوردهست
به گونهای که نهاد و نژاد فردوسی
به خاک پاک خراسانمان گره خوردهست
خلیج فارس، خلیج حماسه و غیرت
که با غرور جوانانمان گره خوردهست
بگو به تخمۀ ضحاک شانه خالی کن
درفش کاوه به ایمانمان گره خوردهست
«هزار دشمنش ار میکنند قصد هلاک»
هزار دست به دستانمان گره خوردهست
پی نوشتها:
۱) در باب حدیث «حبّ الوطن من الایمان» بنگرید به: تاریخ الاسلام، محمد بن احمد ذهبی، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتب العربی، ج ۰۴، ص ۹۵؛
امل الآمل، حر ریاحی، تحقیق سید احمد الحسینی، بغداد، مکتبه الاندلس [بیتا]، قسم الاول، ص ۱۱.
۲) برای آگاهی بیشتر در باب نام اصلی و ایرانی جزیرۀ ابوموسی، بنگرید به: اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان، محمد عجم، تهران، انتشارات تهران، ۸۸۳۱٫