مهندس سید علیرضا قهاری :
در حال حاضر ۸۰ درصد کشورهای در حال توسعه با پدیده سالمندی روبرو هستند . جمعیتی معادل ۸۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان کهنسالان ۶۰ سال به بالا هستند . در ایران ۵ میلیون نفر از افراد جزء افراد بالاتر از ۶۰ سال هستند . یعنی از هر ۱۴ نفر ۱ نفر کهنسال است . پیش بینی می شود که با توجه به بهبود شرایط زندگی و موفقیتهایی که بهداشت تشدید کننده آن خواهد بود تا سال ۱۴۱۹ شمسی یعنی تا حدود ۳۰ سال دیگر این تعداد به یک نفر از هر چهار نفر خواهد رسید یعنی ما جمعیتی معادل ۳۰ میلیون نفر افراد بالای ۶۰ سال خواهیم داشت . اما اگر امروز به فکر نباشیم در چند سال آینده با مشکلاتی مواجه خواهیم شد که مقابله با آنها آسان نخواهد بود .
اما قسمت مثبت قضیه را بیان می کنیم که به رغم تصوری که بر جامعه حاکم است سالمندی مساوی با درد و بیماری نیست . سالمندان نیروهای فعال ما هستند که می توانند به هدایت و مدیریت جامعه کمک کنند .
حال ما معماران و شهرسازان برای هشداری که جملات قبلی به همراه داشت چه می توانیم بکنیم ؟ آیا در کشورهای دیگر این بخش جامعه مورد توجه است ؟ آیا در کشورهای دیگر معماری با افکار جداگانه ، شهر سازی جداگانه و … وجود دارد ؟ کهنسالان نوعی ناتوانی را با خود به همراه دارند . به عنوان مثال شکستگی استخوان امری شایع در کهنسالان است . اما معماران برای پیشگیری از آن چه می توانند بکنند ؟ ضمن اینکه ۸۰ درصد افراد سالخورده کشور ما بی سواد هستند ؟ آنها نمی توانند از بسیاری از امکاناتی که لازمه آن سواد است استفاده کنند . نوع اشتغال ها در آنها متفاوت است . چگونه می توان سالمندان با مشاغل مختلف را در فضایی مناسب کنار یکدیگر جمع کرد . لازمه فضای مناسب برنامه ریزی معماری و شهرسازی است . در واقع موضوع کهنسالی در جامعه ما به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است وموضوع جدیدی است . و یکی از دغدغه های دائمی مسئولین و متخصصان ما خواهد بود . ما باید از حالا برای ۳۰ سال آینده که ۳۰ میلیون کهنسال خواهیم داشت آماده شویم .
مهندس اردشیر سیروس :
پیامد هر عملکردی در معماری نیاز است که باعث متجلی شدن آن معماری می شود. در همین بحث نیز سئوال این است که نیاز چیست ؟ به عنوان مثال نیاز به سلامت و بهداشت است که باعث ساخت یک بیمارستان می شود . پس باید در این مقوله به دنبال نیاز بگردیم و بحث بعدی پیدا کردن معمار با این قشر از جامعه است . به نظر من معمار انسانی فرهنگی با تخصص حرفه ای است. پس ما باید در جستجوی معنا باشیم یک معمار حق دارد در مسائل اجتماعی دخالت کند ، اما وظیفه معمار چیست ؟ مهم نیست که معماران چه می سازند . مهم این است که باید چه بسازند؟
در این امر عوامل مختلفی حکمفرماست . طیف کهنسالی طیفی وسیع است و از لایه های مختلف اجتماع تشکیل شده است . فرهنگ ایرانی و هم زیستی ایرانی با فرهنگ اروپا متفاوت است . معمار اگر قرار باشد قدمی بردارد باید با تعاریف کهنسال و ناتوانی آشنا باشد . ما در پیاده روها یا حتی خانه های لوکس تهران دور اندیشی را کنار گذاشته و بسیاری از مسائل را در نظر نمی گیریم .
معمار یک کارفرما دارد ولی کارفرمای شهرساز یک ملت هستند . جسم و روح کهنسالان فرسوده شده است و این مساله ای اساسی است . ما در معماری علاوه بر احجام معماری باید برای کهنسالان دسترسی ها را آسان کنیم . همزیستی امری بسیار مهم برای سالمندان است . شما به سختی می توانید مسکن یک سالمند را عوض کنید زیرا عمری به آن وابسته شده است
معمارها می توانند تفکر را عوض کنند و این وظیفه ما معماران است . به عنوان مثال عدم وجود نور خورشید به تنهایی باعث بیماری افسردگی در سالمندان است . سالمندان در عین حال به استقلال نیاز دارند .اما باید در معماری چه کرد که سالمند هم تنها نماند و هم استقلال خود را حفظ کند ؟
مهندس سید علیرضا قهاری :
نشست امروز ما متناسب با روز نهم مهر ماه است که روز سالمندان نامگذاری شده است
دکتر محمد منصور فلامکی :
به نظر من بهتر است که به این قضیه از این دید نگاه کنیم که یک ساختمان مانند یک انسان دارای عمر مشخصی است . انسان موجودی است که می آید و جای خود را به موجودات دیگر می دهد و در این دوره اتفاق مهم دیگری به جز زندگی طبیعی انسان نمی افتد به خصوص در فرهنگ ما که به ما می آموزد انسان یک حلقه از زنجیر بسیار بلندی است که نقش آن حفظ استمرار زنجیراست .
اگر ما تصمیم بگیریم سالمندی را به زندگی ای با شرایط مکانیکی بریم نتیجه ای که می گیریم بر عکس نتایج مورد انتظار ماست . به تدریج که سن انسان زیاد می شود دو اتفاق بسیار مهم در زندگی اش رخ می دهد یکی اینکه : پیکره کالبدی اش دگرگونی می پذیرد که الزاما به معنای فرسودگی نیست بلکه به معنای سالخوردگی است .
به نظر من اگر بخواهیم به درستی به قضیه بپردازیم بهتر است به ذات قضیه برویم که انسان در طول زندگی خود هرگز به تنهایی رشد نمی کند . به ویژه در ایران زندگی انسان ادغام با محیط خانواده ، محله و شهری است . فرسودگی به دلیل کهنسالی و کهنسالی به دلیل فرسودگی است . کشوری مانند فرانسه سن ها را به ۵ رده تقسیم کرده است .
در گذشته نوع احترامی که به سالمندان ما می گذاشتیم از جدایی بین ما و آنها جلوگیری می کرد . سالخوردگی پدیده روزمره ای بود که ما در استمرار آن زندگی می کردیم انسان موجودی است که از لحظه ای که به دنیا می آید خصایصی را در خود متولی می کند . او از آغاز قوی نیست بلکه به تدریج قوی می شود . انسان سالخورده بخش فعالی از پیکره اجتماعی است که ما در آن زندگی می کنیم .
مهندس ناصر عراقی :
وجود یگانه است و نیستی به آن راه ندارد. قیافه مرگ در این تعریف شکل می بازد و خود به خود وقتی تعریف مرگ عوض شد پیری نیز مفهوم خود را از دست می دهد . بحث ارزشها و تغییر آن در فرهنگ ما این است که خیلی چیزها را از دست داده ایم ، بحث بعدی ما به مبانی ارزشی باز می گردد. ارزش انسان چقدر است ؟ ارزش ماشین چقدر است ؟ شهر ما به ماشین بیش از انسان ارزش گذارده است . آسفالت خیابان درست می شود ولی این اتفاق در پیاده رو نمی افتد .
ما اصولا باید چطور فکر کرده و چگونه به موضوع نگاه و رسیدگی کنیم ؟ چگونه باید به محکهای صحیح اندیشه برسیم و منیت را فدای حقیقت کنیم ؟ یعنی سلیقه های فردی را کنار گذاریم .بلای یک معمار تحمیل تخیل فردی خود به دیگران بدون رسیدن به ابزار صحیح است . ما چگونه باید درست فکر کنیم .
دیداری در سوئد داشتم که پرسیدند چرا کمر کارگرهای ما دردناک است ؟ در اینجا به نظر من کلمه چرا بسیار مناسب است . بعد از چند سال تحقیق به این نتیجه رسیدند که هیچ بسته ای نباید بیشتر از ۲۵ کیلو برای حمل و نقل ،وزن داشته باشد و بدین صورت آمار خستگی و کمردرد کاهش یافت .
ما هیچ زمان فکر نکردیم که چیزی که یاد می گیریم از چه کسی یاد می گیریم و آن شخص چقدر تخصص دارد . زبان یک معمار آجر، دیوار و شیشه است .اما زبان ما الکن است . در کشوری که بیان و تعریف انسان آن در زمانی برای دیگر اقوام نمونه شاخص بوده است امروز می بینیم که تعریف انسان را از فرانسه می گیریم . ما مردانی مانند عین القضات همدانی داریم که در سراسر اروپا چنین اندیشمندی نبوده است . تفکر شخصی نمی تواند حکمفرما باشد . ما رفاه نداریم وآن بدین معناست که آرامش نداریم . یک فضا چگونه باید به یک انسان آرامش دهد ؟ زمانی شما به آرامش می رسید که نیازهای شما تامین شود .
دکتر داریوش زمانی :
ما باید خود را باور داشته باشیم . باید از این مرزگذاریها حذر کنیم و جامعه را جدا نکنیم . انتقال تجربه به جوانان بسیار سخت است . ما باید به جامعه و دانشجویان خود آموزش دهیم که زندگی از نقاط مقصد ساخته شده است . ما باید سلیقه ی همه را در نظر گیریم .
مهندس بیژن طالعی :
زمانی که در اختیار ماست زمان مناسبی برای شروع و ورود به این قضیه است . مقداری از این کار را شهرداری شروع کرده و حتی در جواز ساختمانها نیز مراعات موارد سالمندان و معلولین دیده می شود . سونامی پیر شدن در راه است و باید فکری اساسی در این زمینه کرد . ما معمارها می خواهیم تمام این مسائل را به تنهایی حل کنیم در صورتیکه راجع به این موضوع مصداق ندارد . در اینترنت مواردی دیدم که در خانه های سالمندان پیاده می شوند . باید تفکر را بالا برد نباید کاری را بدون فکر و مشورت انجام داد . باید این کار را با یک گروه خاص که علاقمند به طرح های جدید است شروع کرد . فرهنگ ما دیگر فرهنگ ۶۰ سال پیش نیست . جوانان الان با گذشته متفاوت هستند باید آینده نگری برای کهنسالان امری قطعی شود .
مهندس عبدالرضا ابوالاحرار :
آیا سالمندی به فیزیک است یا روح و روان ؟ جوانهایی را می بینیم که در اثر مشکلات و پیامدهای اجتماعی شاید بیشتر از سالمندان فرسوده هستند در حالیکه شاید افراد سالمندی باشند که بنا به دلایل روحی و انگیزه جوان باشند به نظر من باید با فرهنگ سازی این مشکلات را از بین برد . سطح تحمل نسل جوان مانند نسل گذشته نیست و این آسیب ها به مرور نهادینه شده و باید با راه حل سازی برای آنها راه حل ایجاد کنیم .
مهندس بهروز مرباغی :
اگر به مفهوم واقعی معماری توجه کنیم صرف نظر از اینکه این شهر یا این خانه برای پیر ، کودک و یا جوان ساخته شده است در هر حال جواب می خواهد . شاید به همین دلیل است که الان در دنیا شهرهای کودک مدار و پیر مدار تبلیغ می شوند .
دکتر عمید مسعودی :
ما باید آگاه باشیم و برای آگاه بودن ابتدا باید آزاد باشیم تا بتوانیم بگوییم و اظهار نظر کنیم ، ما از مشکلاتی که داریم فرار می کنیم . به همین دلیل نیز هیچ گاه به نتیجه نمی رسیم . تا زمانیکه واقعیت ها را نشناسیم نمی توانیم فکر کنیم و تا زمانیکه نتوانیم فکر کنیم نمی توانیم طراحی کنیم تا برای معلولین که بخشی از سالمندان هستند طراحی خاص کنیم .
۸۹/۷/۷ خانه هنرمندان