آنگاه که : هنگام بالا رفتن از کوه پایمان را با شدت بر سنگ ریزه ها نفشردیم .
آنگاه که : هنگام گردش در باغ و چمنزار سبزه ای را با کفشهایمان له نکردیم .
آنگاه که : از سر بی حوصلگی قدم می زنیم ، برگهای نهال و شمشاد کنار پیاده رو را نکندیم .
آنگاه که : دسترنج زمین و آسمان را به اسراف به کناری نیفکندیم .
آنگاه که : باد و باران بهاری شاخه نو رسته چناری را شکسته و به زمین افکنده در زیر پا خرد نکردیم .
آنگاه که : با فخر فروشی و تحقیر زمین ، دیده به آسمان ندوختیم .
آنگاه که : با قطره آبی که از دستمان چکیده هستی مورچه ای را از او نگرفتیم .
آنگاه که : با کبر و غرور از داشتم ها ، گام هایمان را محکم بر زمین نکوفتیم .
آنگاه که : در پیشگاه زمین به صورت کودک و ناتوانی ننواختیم .
آنگاه که : با چکاندن قطره اشکی گونه زمین را نمناک نساختیم .
وآنگاه که
.
.
.
و آنگاه شاید لایق تنها زمین مان که با آغوش باز ما را در همه حال در بر گرفته باشیم .
مرضیه کیائی