لوگو-انجمن مفاخر معماری ایران-بلاگ

گنبد، منار و کاشی کاری های مزین به ایات قرآن شناسنامه ای از معماری ایرانی – اسلامی محسوب می شوند. هم زمان با ورود اسلام فرهنگ ایرانی با مفاهیم اسلامی ممزوج شد تا قالبی جدید از فرهنگ پدید آید. در این بین معماری نیز بی نصیب نماند و با اساس و بنیان های اسلامی درآمیخت تا زبان گویایی از غنای تمدن ایرانی اسلامی با محوریت معنویت و فلسفه را شکل دهد.

وجود نگاه دینی و معرفتی در معماران آن دوره و رسوخ آن تا صده گذشته حکایت از تجربه و ابتکار عمل معماران دارد. معماری ایرانی که با عمق و غنای تمدن اسلام به اوج خود رسید این واقعیت تلخ را در عصر حاضر به نمایش می گذارد که دیگر سنبلی از معرفت و شناخت اسلامی نیست بلکه به تایید کارشناسان تنها به تلی از آجرها تبدیل شده که بر روی یکدیگر سوار شده اند. تجربه و ابتکار جای خود را به منفعت طلبی داده تا تنوع از معماری اسلامی ربوده شود.

معماران و تصمیم گیران فرهنگی در خواب به سر می برند تا شهرهای امروز هویت خود را با بی هویتی مبادله کنند و المان های معماری ایرانی – اسلامی با تیرها و آجرهایی که در کنار یکدیگر قد کشیده اند و نام آسمانخراش را بر خود گذاشته اند معاوضه شوند. سوال اینجاست، آیا جایگاه واقعی معماری اسلامی در جامعه کنونی به همین نقطه ختم می شود؟

معماری با دین اسلام ارتباطی تنگاتنگ داشته به طوری که نمی توان به سادگی توحید و ایمان را از ساختار آن حذف کرد. اما حقیقت آن است که در شرایط حاضر معماری اسلامی در شهرهای ما گم شده و نمی توان نمونه بارزی از آن را در شهرهای دود گرفتیمان یافت کنیم. شاید به جرات بتوان گفت که زندگی ماشینی جایی برای عرفان و عشق باقی نگذاشته تا اینکه معماری اسلامی محکوم به گوشه نشینی شود.

هر چند نوشتن و گفتن در باب معماری ایرانی – اسلامی و ضرورت های حفظ آن موضوعی است بی پایان اما گفتگویی با مهندس سید علی قهاری عضو هیات رئیسه انجمن صنفی انبوه سازان مسکن و عضو موسس و هیات امناء انجمن مفاخر معماری ایران ترتیب دادیم تا شاید بخشی از فراموشی هایی که در عرصه معماری ایرانی – اسلامی پدید آمده ورق بخورد و راهی برای علاج این بیمار یافت شود.

اگر یک نگاه تحقیقی به معماری اسلامی بخواهیم داشته باشیم این سبک معماری چگونه ریشه یابی می شود؟در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که معماری اسلامی به معنای مصطلح آن نمی تواند کاربرد داشته باشد. ما باید سخن از معماری دوره اسلامی بیاوریم تا بتوانیم از این طریق افتراقی ما بین معماری قبل و بعد از اسلام پدید آوریم. ما باید سبک شناسی کنیم و بر اساس سبک معماری را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم که معماری دوره اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد. حال با این توصیف باید گفت که ریشه های سبک اسلامی را باید در معماری ایرانی جستجو کرد چرا که معماری ایرانی از چنان غنایی برخوردار بوده که تمام فرهنگ ها را متاثر از خود می کرد. معماری ایرانی برخوردی مصالمت آمیز با فرهنگ ها و بینش های مختلف داشت حتی فرهنگ اقوام مهاجم. در همین رابطه معماری در مکتب اسلامی تاثیر بسیار شگرفی را از معماری ایرانی پذیرفت و با جهان بینی که ناشی از وجود دین مبین اسلام بود ریشه های خود را در تمدن جهان پایدار کرد.

البته در این میان به نقش دیگر تمدن های جهان در شکل گیری و رویش معماری اسلامی نیز باید توجه شود. بر اساس آموزه های اسلامی می بایست حرف های صحیح را پذیرفت و مرزهای علوم را در نوردید. دانشمندان دنیای اسلام از این مهم بهره بردند و با استفاده از علوم دیگر کشورها غنای علمی و فرهنگی خود را افزایش دادند؛ بعد با تولید علم به ویژه در بخش معماری آن را به جهانیان صادر نمودند.
این صادرات را می توان در الگو برداری هایی که از سوی اروپایی ها از بناهای دوره اسلامی برداشته شد دید.

یعنی می توان گفت که معماری اسلامی با بهره گیری از توان محلی دیگر ملیت ها به ساختاری مشخص رسید؟دقیقا. مجموعه ای از فرهنگ های محلی در فرهنگ اسلامی هضم شدند. ما وقتی از ریشه های معماری اسلامی حرف می زنیم باید بدانیم ریشه اصیل آن به دیگر ملیت ها بر می گردد که اسلام آن را در قالبی جدید به جهانیان ارائه کرد.

آقای مهندس از ریشه های معماری اسلامی سخن گفتیم اما بالندگی این معماری چگونه حاصل شد؟به نکته مهمی اشاره کردید.ما نباید وقتی صحبت از تاثیرگذاری معماری کشورهایی مانند ایران، مصر، یونان و .. بر معماری اسلامی می کنیم این نکته را به فراموشی بسپاریم که معماری اسلامی در تلفیقی حیرت انگیز مفاهیم بنیادین اسلامی را با معماری ممزوج می کند. تعالیم اسلامی با معماری های کشورهای مختلف آمیخته شده و به جلوه کاملی از شکوه و عرفان مبدل شده است.

اما این نکته را نباید به فراموشی سپرد که بالندگی در معماری اسلامی ساخت گنبد، گلدسته و یا کاشی کاری نیست. پویایی مهمترین ویژگی است که می توان از آن به عنوان عامل بالندگی معماری اسلامی نام برد ولی این روزها این مهم را فراموش کرده ایم و فکر می کنیم که دین بدهکار معماری است در حالی که موضوع بر عکس است.

بدهکار اصلی کیست؟باید پاسخ این سوال را در نوع عملکرد دولتهای مختلف جستجو کرد . در ادواری که دولت مردان در طول تاریخ به معماری و شهرسازی توجه کردند سبک اسلامی با مفاهیم بومی در آمیخت و نماد کامل از آن چیزی شد که اسلام در معماری به دنبال آن است.

عمق معماری اسلامی به دنبال آرامش روح و روان است.دقیقا. معماری اسلامی به دنبال ایجاد آرامش در مردم است. معماری به دنبال فضایی می گردد تا در آن مردم بتوانند با خدای خود ارتباط برقرار کنند. برای مثال وقتی مسجدی ساخته می شود نمازگزار می بایست به چنان آرامشی دست یابد که بتواند ساعت ها در آن خلوت کند نه اینکه سریع در آن نمازش بخواند و بخواهد از چهاردیواری که هیچ معنایی از معماری و عرفان در خود ندارد خارج شود.

تاکید چند باره بر این موضوع خالی از لطف نیست چرا که اوج معماری اسلامی زمانی شکل می گیرد که مردم در آرامش به سر می بند.

این طور که از صحبت های شما برداشت می شود پس نمی توان گفت که معماری اسلامی صرفا از حکومت ها متاثر بوده است.بله، کاملا. جلوه های معماری اسلامی را نمی توان در فعالیت های حکومتی جستجو کرد. معماری اسلامی در تار و پود اجتماع شکل می گیرد. مکتب معماری اسلامی ارتباط تنگاتنگی با رضایتمندی مردم دارد نه ایجاد بناهای با شکوه که توسط حکومت ها ایجاد می شود. در شرایط کنونی نیز سبک اسلامی در معماری چنین ویژگی دارد. یکی از نکاتی که در برخی از موارد مغفول می ماند این است که ما فکر می کنیم هر بنایی که در حکومت اسلامی ساخته می شود نمادی از معماری اسلامی است این در حالی است که این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد. برای مثال ما برج میلاد را ساختیم و با کاشی کاری در پی اسلامی کردن آن بودیم این در حالی است که در معماری اسلامی ظاهرسازی به هیچ عنوان جایی ندارد. ما در زمان حاضر اگر مسجدی می سازیم باید تجلی گاه مفاهیم اسلامی باشد این در شرایطی است که هم اکنون تنها به مسجدسازی فکر می کنیم و برای هویت بخشی آن کاری نمی کنیم . معماری اسلامی ” احسن الخالقین ” است و نمی توان آن را باری به هر جهت مدیریت نمود. معماری ما باید معماری خدا گونه باشد.

همانطور که می دانیم معماری اسلامی در طول صده های گذشته فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است و این مجال کوتاه فرصت بررسی تمام رخدادها را به ما نمی دهد. اگر بخواهیم به عصر حاضر به ویژه یک صد سال گذشته رجوع کنیم سیر تحول یا نزول معماری اسلامی چگونه بوده است؟شهرهای ما با تحول بسیاری رو به رو شده اند و معماری نیز از این قاعده مستثنی نیست. متاسفانه سبک اسلامی در معماری لحاظ نمی گردد و ما تنها به دنبال ساخت بناهایی هستیم که هیچ هویتی را در خود نهفته ندارند. این روزها بحث معماری بیونیک که مبتنی بر ساختار بدن موجودات زنده است در کشورهای اروپایی مورد توجه قرار گرفته است در حالی که ما این نوع معماری را در در مفاهیم اسلامیمان داشتیم و توجهی به آن نمی کردیم. ما کم کاری کردیم و حال می خواهیم طرحی اروپاییرا در کشورمان به اجرا بگذاریم. این یک کاریکاتور و طنزی نا بخشودنی است. مثل اینکه ما باغ های ایرانی با آن مضامین عمیق عرفانی را در اختیار داریم ولی بوستان ها را در شهرهای خودمان تبلیغ می کنیم. معماری ما از نظر سبک اسلامی این روزها حرف چندانی برای گفتن ندارد.

در واکاوی این موضوع می توان این پیش فرض را مطرح کرد که بر خلاف گذشته عرفان در بین معماران امروزی ما جای گاه خاصی را اشغال نکرده؟با این صراحت نمی توان صحبت کرد اما این موضوع مورد قبول است که تا حدودی معماران ما از عرفان و مردم فاصله گرفته اند. معماران نیازمند برقراری ارتباط با مردم و دین هستند. معمار باید فرهنگ را بشناسد و به نیازهای روز جامعه واقف باشد.

متاسفانه ما فقط به این موضوع می اندیشیم که دیوارها را بالا ببریم تا فضایی برای عبادت پدید آید. این موضوع با عقل معاش محور امروزی بسیار هم خوان است ولی با عرفان در تضاد کامل قرار دارد. وقتی معماری ما قالبی کمال گرایانه ندارد لذا از روح خاصی برخوردار نیست.

ما در عرفان بحثی داریم که مبتنی بر صفت خلاقانه است. این صفت را ذات اقدس پروردگار در وجود هر انسانی قرار داده. وقتی ما این ذات الهی را به گوشه ای می رانیم و به دنبال ایده های سودآور می رویم عشق و عرفان رخت می بندد و جایی برای معماری پر محتوا باقی نمی ماند.

این نگاهی که شما از آن سخن گفتید متاسفانه در بدنه بسیاری از سازمان های متولی ساخت و ساز کشور وجود دارد. اما معماران برای زنده کردن معماری اسلامی چه نقشی را می توانند بر عهده بگیرند؟ما با یک مجموعه به هم تنیده رو به رو هستیم و نمی توانیم اجزا را از یکدیگر منفک کنیم و تقصیرها را به گردن دیگری بیاندازیم. معماران ما نیز کاستی های بسیاری دارند این در حالی است که معمار وظیفه خطیری را بر عهده دارد.

معماران ما باید روزآمد باشند. ما مسجد شیخ لطف الله را به عنوان شاهکار معماری در اختیار داریم اما قرار بر این نیست که معماران عصر حاضر برگشت به عقب داشته باشند و طرحی همچون این اثر بزرگ معماری را خلق کنند. ما بافت پر افتخار شهرهای یزد و کاشان را در اختیار داریم امابه هیچ وجه نمی توانیم اقدام به بازسازی آنها کنیم این رویه یعنی در جا زدن و راه به جایی نبردن. تکرار گذشته برای ما ایده ای به همراه نخواهد داشت. ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که هویت و ریشه های معماری را نباید از دست بدهیم اما وابسته صرف به آنها نیز نباشیم. دنیای امروز در حال تحول است و به طرح هایی نیاز دارد که علاوه بر گویا بودن ریشه های فرهنگی نمایانگر تحولات دنیای روز هم باشد. متاسفانه معماران ما به این موضوعات توجهی از خود نشان نمی دهند و باعث می شوند معماری اسلامی نتواند به جایگاه واقعی خود برسد.

مصطفی خدابخشی – ۱۳۹۰.۰۵.۱۸