اسما پورزنگیآبادی
انسان از همان دورانی که در غار زندگی میکرد به فعالیتهای هنری گرایش داشت. انسانهای ابتدایی همانطور که جنگافزار و کارافزار میساختند، به خلق آثار هنری نیز دست میزدند. پایکوبی میکردند، ترانه میخواندند، مجسمه میساختند و بر روی دیوارهای غار نگاره میکشیدند. درباره این که منشاء این گرایش چیست فیلسوفان و هنرشناسان نظرات گوناگونی را مطرح کردهاند.
اگر از شما بپرسند که چرا انسان همواره به هنر گرایش دارد چه پاسخی دارید؟ هنر را راهی برای بیان خیلی چیزها میدانید؟ راهی برای مقابله با احساساتی که نمیتوان از طریق ابزارهای معمولی مانند گفتوگو یا کلمات بیان کرد؟ هنر را در خدمت تحقق آرزوی انسان برای فرا رفتن از مرگ و زوال میبینید؟ به توانایی هنر اشاره میکنید که انسان را به دنیای دیگری میبرد که در آن میتواند همه چیز را با احساسات خویش تفسیر کند؟ آیا از نظر شما هنر فعالیتی برای معنابخشی به زندگی است؟ راهی که کمک میکند دنیای خود را درک کنیم و درک عمیقتری از احساسات خود داشته باشیم؟ فکر میکنید هنر ما را قادر میسازد به درون خود نگاه کنیم و به خودمان گوش دهیم و بدانیم که چه کسی هستیم؟
پاسخ هرچه که باشد، روشن است که هنر در زندگی فردی و اجتماعی هنرمند، نقشآفرینی مهمی دارد. در گزارشی که در ادامه میخوانید، چهار تن از هنرمندان در توضیحی کوتاه از این نقش میگویند.
پرسشگری و تحلیل
عبدالرضا قراری، هنرمند تئاتر اهل کرمان و رئیس سابق خانه هنرمندان این استان، متولد سال ۱۳۴۷ خورشیدی است. وی از سال ۱۳۶۴ به طور رسمی وارد دنیای تئاتر شد. در ابتدا بازیگر بود و بعد این هنر را با کارگردانی و نویسندگی ادامه داد. او تاکنون هفت اثر نمایشی را نوشته و ۱۱ اثر را کارگردانی و اجرا کرده است. آخرین اثر او در سال ۱۳۹۹ اجرا شد.
تئاتر هنری گروهی است که در آن یک گروه انسانی باید با قواعد و اصولی خاص، دوران مدتداری را با هم سپری کنند، این شرایط، هم بر زندگی فردی و هم اجتماعی این افراد تأثیر میگذارد. تئاتر در زندگی فردی، امکان تحلیل و برخورد پرسشگرانه با مسائل را به وجود میآورد، هنرمند تئاتر نمیتواند مسائل را به شکل رویدادی قطعی ببیند و همواره پرسش و تحلیل میکند. همچنین، موجب میشود فرد یک رویداد را از منظر دیگران هم بررسی کند بدون این که آنها را به قضاوت بنشیند.
یکی از بزرگترین مشکلات در زندگی فردی همه ما، قضاوت کردن و قضاوت شدن است. یکی از ویژگیهای تئاتر این است که شما میتوانید دلایل گوناگونی را برای یک رویداد پیشبینی کنید و آن را با منطق خود و دیدگاه فردی که باعث رویداد شده، تحلیل کنید، بدون این که قضاوتی داشته باشید. همچنین تئاتر بخشی از معرفتهایی را که افراد باید زمانی طولانی زیست کنند تا آنها را به دست بیاورند، در واحد زمانی کوتاهتری مثلا در یک دوره یکیدو ساله منتقل میکند. اینها مواردی است که احساس میکنم در زندگی شخصی خودم، هنر تئاتر آنها را در اختیارم گذاشته است. بخش عمده آن قضاوت کردن است. دیگر نمیتوان دیگران را قضاوت کرد، چون بسیاری از ریشههای رفتاری افراد تحلیل میشود.
درباره نقش این هنر در زندگی اجتماعی باید بگویم که ما ایرانیها به درست یا غلط شهرت داریم به این که زندگی جمعی و کار تیمی را به دلایل تاریخی و اجتماعی به خوبی نمیتوانیم به سرانجام برسانیم.
یکی از ویژگیهای تئاتر این است که ناگزیرتان میسازد تا طبق قواعد و اصولی مشخص به صورت گروهی و تیمی زندگی کنید. بنابراین، ویژگی دیگری که تئاتر به من ارزانی داشته این است که ظرفیت انجام کار تیمیام را افزایش داده است.
تأثیر دیگر این هنر در زندگی اجتماعی، توجه به منافع گروهی و آیندهنگری در منافع است. گاهی، یکسری منافع امروزی است و افراد کمی یا شخص شما را در برمیگیرد اما یکسری اهداف درازمدت است و طیف وسیعی را دربرمیگیرد. این هنر به افراد امکان میدهد تا تشکیلاتی فکر کنند و بدانند اهداف و آرمانها مهم هستند و برای آنها باید از برخی منافع امروز گذشت و به منافع درازمدت توجه کرد.
تأثیر دیگر این هنر توجه به هوش همگانی و خرد جمعی است. این که بتوانیم در یک مسأله و بحران، با خرد جمعی پیش برویم و یک فرد، محور تفکر نباشد و افراد، گروه مشارکتی بیشتری در پیشبرد اهداف و آرمانها داشته باشند از دیگر درسهایی است که هنر تئاتر به من میآموزد.
پناهگاه امن
مهرنوش ایزدپرست، شاعر، اهل استان فارس و ساکن بندرعباس، متولد سال ۱۳۶۱ خورشیدی است. از او تاکنون یک مجموعه شعر به نام «محاق» در سال ۱۳۹۹ منتشر شده و دو کتاب دیگر نیز در دست چاپ دارد.
این شاعر در پاسخ به گزارشگر روزنامه اطلاعات درباره نقش هنر در زندگیاش میگوید: از دوران بچگی به ادبیات خیلی علاقه داشتم. دوران کودکی ما در سالهای جنگ رقم خورد و امکانات چندانی نداشتیم اما مطالعه همان کتابهای محدودی که در دسترسم بود و بیشتر آنها را برادر بزرگم و خواهرم که خیلی به ادبیات علاقه داشتند تهیه میکردند، موجب شد بسیار به ادبیات علاقهمند شوم. چون در محیطی کوچک زندگی میکردم فکر نمیکردم روزی بتوانم شعر بگویم ولی به مرور که بزرگتر شدم، تحتتأثیر آموزشهای معلمهایم متوجه شدم که استعدادی دارم.
من البته خود را شاعر نمیدانم و معتقدم هرکسی در وادی هنر اگر تصور کند که در قله قرار گرفته، همان جا نقطه شروع او برای نزول به سمت پایین است. همیشه باید فکر کنیم هنر مسیری تا بینهایت است که باید آن را ادامه داد. خیلی تا جایگاهی که خودم را شاعر بدانم فاصله دارم اما در گذشته معلمها و خانوادهام موجب شدند که هرچه بیشتر تلاش کنم تا خودم را به نقطهای برسانم که بتوانم چیزی بنویسم. رشته اصلی تحصیلیام ریاضی بود ولی به دلیل علاقه زیادی که به ادبیات داشتم، کارشناسی ارشد را ادبیات خواندم.
درباره تأثیر هنر بر زندگی شخصی باید بگویم که متخصصان روانشناسی در پی مطالعاتی که انجام دادهاند به این نتیجه رسیدهاند افرادی که دوساعت و حتی زمان بیشتری در هفته به کار هنری میپردازند وضعیت روحی بهتری نسبت به کسانی دارند که هیچ وقتی را برای پرداختن به هنر نمیگذارند. هنر الزاما فقط ادبیات نیست. نقاشی، خیاطی، گلدوزی، قالیبافی و… هم کار هنری است.
وقتی به خلق یک اثر هنری مشغولیم، ذهن از تمامی اتفاقات خالی میشود و همین موجب تخلیه همه انرژیهای منفی روحی خواهد شد. روانپزشکان معمولا به فردی که از چیزی ناراحت است میگویند «به این موضوع فکر نکن» و به باور من، هیچ چیز بهتر از هنر نمیتواند ذهن را از فکر کردن به هر چیزی جز همان هنر خالی کند.
از طرفی، همه ما در دنیای مدرن با چالشهای گوناگونی مواجه هستیم. هنر باعث میشود که با چالشها راحتتر کنار بیاییم.
فردی که در یک رشته هنری مشغول باشد تمام فکرش معطوف به هنر میشود. نیچه جملهای دارد – البته اسم نیچه را که میآورم، به این معنا نیست که او را ۱۰۰ درصد قبول دارم بلکه به عنوان یک فیلسوف به او اشاره میکنم- که میگوید «هنر داریم تا حقیقت ما را نابود نکند» و همین، گویای نقش و تأثیرات مهم هنر است.
خانم ایزدپرست درباره نقش هنر در زندگی شخصی خود میگوید: لحظاتی که کتاب به دست گرفتهام، دخترم و پسرم به این فکر افتادهاند که پا بهپای مادرشان کتاب بخوانند یا به سمت یک رشته هنری راغب شدهاند.
مادری که با ادبیات و هنر و ورزش و آشپزی به شکل حرفهای یا نیمهحرفهای سروکار دارد، فرزندانش آسیب کمتری میبینند. در زندگی اجتماعی هم مطمئنا یک مادر شاعر در جامعه اقبال اجتماعی بیشتری میتواند
داشته باشد.
تغییر مسیر زندگی
محمدرضا هاشمینژاد، گرافیست و مدرس دانشگاه و اهل کرمان است.
او متولد سال ۱۳۴۶ خورشیدی و دانشآموخته رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. مسئولیت انجمن هنرهای تجسمی استان کرمان و مسئولیت هنرستان هنرهای تجسمی بخشی از فعالیتهای مدیریتی اوست. آقای هاشمینژاد کارهای طراحی و گرافیکی پرشماری را برای مجموعههای مختلف انجام داده و در حال حاضر در زمینه هویت بصری و برند، به شرکتهای صنعتی و تولیدی و فرهنگی مشاوره میدهد. او سالها در مرکز آموزش عالی استان کرمان، گرافیک و هنرهای تجسمی و طراحی را تدریس کرده است. هاشمینژاد که حدود ۳۰ سال است بهطور حرفهای کار هنری انجام میدهد، درباره نقش هنر در زندگی فردی و اجتماعی انسان تصریح میکند: هنر مسیر زندگی انسان را تغییر میدهد.
وی میافزاید: رزومهام نشان میدهد که چگونه زندگیام از یک فضای عمومی به فضای تخصصی هنر و مباحث مربوط به آموزش و مدیریت هنری مرتبط شد. هنر زندگی مرا تغییر داد. من هیچ کاری جز هنر انجام نمیدهم و محل درآمدم از فعالیت حرفهای در زمینه هنر است.
درباره نقش هنر بر زندگی اجتماعی، این نکته را یادآور میشوم که هنرمندان در جامعه، کنشگر فعال هستند. فعالیت هنری ضمن این که فردی است، یک نوع کنش اجتماعی هم هست. تاریخ هنر نیز نشان میدهد هنر و فلسفه و کنشهای اجتماعی همزمان پیش رفتهاند، مثلا وقتی جنبش رئالیزم در هنر شکل میگیرد، هم نگرش فلسفی جامعه و هم رفتار و روش سیاسی و اجتماعی تغییر میکند. جنبشهای بعد از رئالیزم هم معمولا گرایشهای سیاسی را به دنبال خود یدک میکشیدند.
منش و روش سیاسی من به عنوان یک هنرمند بر افرادی که به کارهایم علاقه داشتند یا هنرجوی من بودند تأثیر داشته است، ضمن این که فعالیتهای اجتماعی عمدتا در حوزه زیباشناختی مورد نقد و بررسی و توجه هنرمندان است. وقتی به عنوان هنرمند در جامعه حضور دارید با مسائل اجتماعی و شهرسازی و معماری و… به عنوان یک منتقد ارتباط میگیرید و بر آنها تأثیر میگذارید.
من هرگز از این که هنر را در زندگیام انتخاب کردم پیشیمان نیستم بلکه از این که لحظاتی در زندگیام را صرف چیزی جز هنر کردهام پشیمانم. تنها چیزی که زندگی من را ارزشمند میکند همین هنر است.
هنر ضمن این که میسازد، میسوزاند ولی وقتی میسوزد، مثل سوختن عود است؛ آنقدر جان و وجودت در مسیر هنر ارزشمند میشود که وقتی میسوزی پیرامونت عطرآگین میشود. هنرمندان ضمن این که سختیهایی میبینند در کنار آن، بر پیرامون خود تأثیر گذاشته و فضا را معطر میکنند.
جلای روح و رضایت خاطر
محسن بختیار، فیلمساز، نویسنده و رئیس انجمن داستان هرمزگان و متولد سال ۱۳۶۴ خورشیدی است. او پس از شرکت در یک دوره آموزشی تصویربرداری در سن ۱۵ سالگی به این رشته علاقهمند شد. کمکم کار فیلم کوتاه را شروع کرد و چند فیلم کوتاه ساخت که برخی از آنها از جشنوارههای استانی و خارج استانی جایزه گرفتند، از جمله مستند داستانی «امنیت تاریکی» درباره کپرنشینان منطقه جاسک که در جشنواره فیلم و عکس اردیبهشت، موفق به کسب جایزه ویژه شد. او اولین کار بلند سینماییاش را سال گذشته ساخت. آقای بختیار سالها نایبرئیس انجمن سینماگران هرمزگان بوده و اکنون، مدرس دورههای فیلمنامهنویسی است. در کنار کار سینما از شش سال قبل وارد حوزه داستان شده است و پنج سال میشود که ریاست انجمن داستان استان هرمزگان را برعهده دارد.
بختیار درباره تأثیری که هنر بر زندگی فردی و اجتماعیاش داشته میگوید: همین فیلمسازی و فیلمبرداری باعث شد که از طرف فرمانداری هرمزگان از من بخواهند تا مشغول بهکار شوم. بعد از مدتی هم به استانداری مرکز استان آمدم. در واقع شغلی که الان دارم به واسطه هنرم بوده است.
هنر روح انسان را جلا میدهد و زبان دیگری فرای زبانی است که با آن صحبت میکنیم. میتوان از طریق هنر حرفهایی زد که شاید با کلام ممکن نباشد و این باعث رضایت خاطر میشود. همچنین، هنرمندان معمولا افراد آرامتر و منطقیتری هستند و معمولا با شرایط مختلف کنار میآیند، گرچه اسلوب خود را دارند و به پایگاه فکری مشخصی پایبند هستند. هنر به زندگی انسان ریتم میدهد. خیلیها در زندگیشان تکلیفشان با خودشان مشخص نیست، هنر اما تکلیفمشخصکن خوبی است. همچنین، هنر معمولا چیزی است که مورد تشویق و تحسین قرار میگیرد و همین به خودباوری انسان و افزایش اعتماد بهنفس خیلی کمک میکند. با هنر، شخصیت انسان مستقل بار میآید.
این موارد در زندگی شخصی و اجتماعی من توأم و درهمآمیخته است. با هنر توانستم شغلی پیدا کنم. در حالی که خیلیها با آزمون و تلاش فراوان و پارتی و از طریق ارتباطات مختلف میخواهند کارمند بشوند ولی من به واسطه هنری که داشتم عکس این اتفاق را تجربه کردم و پیشنهادات مصرانهای داشتم که حتما باید در اداره کار کنی. پیش از این، ساکن جاسک بودم ولی به واسطه هنری که داشتم به مرکز استان آمدم. پیشرفتی که در زندگی شغلیام داشتم مرهون هنر است، ضمن این که هنر، جایگاه و شخصیت اجتماعی به انسان میدهد. هنرمند گروه دوستان خاصی دارد و با افراد خاصی حشر و نشر میکند. جامعه به چشم دیگری به فرد هنرمند مینگرد و شما با هنر، یک شخصیت و جایگاه اجتماعی متفاوت پیدا میکنید.
روزنامه اطلاعات