You are currently viewing ایران نامه ، گزیده ای از ایران نوشته های دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن

دکتر اصغر دادبه – حسین مسرّت

همزمان با نکوداشت دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن که با شکوه خوبی در روز سیزدهم اردیبهشت برابر با یکمین سالگرد درگذشت نویسندۀ سرشناس و والاتبار ایران، دکتر اسلامی ندوشن که با سخنرانی آقایان دکتر اصغر دادبه و دکتر فرهاد طاهری و نمایش مستند «فرزند ایران» ساختۀ علیرضا حسینی در تالار فرهنگ یزد برگزار شد ؛ کتاب بسیار نفیس و ارزشمند «ایران نامه» که دستاورد هنر و اندیشۀ و توانایی چند تن از هنرمندان و نویسندگان بود، رونمایی و در دسترس دوستداران فرهنگ ناب ایرانی گذاشته شد.

کتاب نامبرده چندین ویژگی داشت: نخست آنکه کتاب به قلم دو تن از ناموران خوشنویسی ایران، استادان: غلامحسین امیرخانی و و محمود رهبران کتابت شده؛ دوم آنکه با هنر تذهیب نگارگر نامی، استاد اردشیر مجرّد تاکستانی همراه شده، سوم آنکه با دیباچه ای دلنشین از دکتر اصغر دادبه، استاد نام آشنا و خوش قلم زبان و ادبیّات فارسی با عنوان : «میهن دوستی، ایران شناسی» زینت یافته است.

امّا آنچه این مجموعه را زیبا و دلفریب تر می کند، محتوای کتاب است.آن هم برگزیدۀ ناب ترین سخنان دکتر اسلامی ندوشن از درون بیش از شصت کتاب او در بارۀ زیباترین نام برای ایرانیان آن هم «ایران» است که اتفاقاً برخی هم از کتاب های او به نام ایران زیور یافته است مانند: «ارمغان ایرانی»، ،« ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟»، «ایران را از یاد نبریم»، «ایران، لوک پیر»، «ایران و تنهائیش»، «ایران و جهان از نگاه شاهنامه »

« ایران و یونان در بستر باستان» و «چهار سخنگوی وجدان ایران».

این گفتار های جاندار و روح نواز و سخته که به گفتۀ اهل قلم در طول دوران ها ساب خورده است، به کوشش همشهری او آقای دکتر علی اکبر جعفری ندوشن، استاد دانشگاه یزد فراهم شده و نگارنده که سال هاست از نزدیک با آثار گوناگون دکتر اسلامی ندوشن، دمخوراست می داند، گزینش آن بسیار دشوار بوده، زیرا در کمتر کتاب و گفتاری است که دکتر اسلامی نامی از ایران و توانمندی های علمی ادبی ، هنری و فرهنگی آن نبرده باشد. بدون گزافه گردآوری تمام سخنان دکتر اسلامی در بارۀ ایران خود کتاب مستقلی و یا شاید چند جلدی خواهد شد و گلچین بهترین آن ها در حدّ چند گفتار بسیار سخت است.

حال اگر این گفتارهای دلنواز با قلم خوش استادانی که هر کدام از سرآمدان خوشنوسیسی ایران هستند، کتابت شود، بر زیبایی کار دو چندان می افزاید و مجموعه ای ماندگار را به یادگار برای نسل های کنونی و آینده برجای می گذارد. دستشان درد نکناد که ما را به مهمانی کتابی چشم نواز و خوب راهنمون شدند.

کاش در پایان هر سخن یادداشت می شد که این گفتارها از چه کتابی برگزیده شده است . جای دیباچۀ ناشر و یا گردآورنده در آغاز کتاب در بارۀ انگیزه و شیوۀ گزینش (از سوی استاد رهبران و دکتر جعفری ) خالی است.

در پایان، متن دیباچۀ بسیار خواندنی و از دل برخاستۀ دکتر اصغر دادبه آورده می شود:

میهن دوستی ، ایران شناسی

ایران شناسی چیست؟ پاسخ دادن بدین پرسش مرا به یاد پرسشی دیگر می اندازد، این پرسش که: فلسفه چیست؟ می کوشم با بهره مندی از پاسخی که به پرسش دوم می دهم به تبیین پرسش نخست بپردازم. فلسفه در نگاه متفکران ایرانی – اسلامی دو معنا دارد، معنای اعم و معنای اخص.

فلسفه در معنای اعم پرداختن به مباحث کلی وجود است، مباحثی چون علت و معلول و قوّه و فعل و… این مباحث زمینه ساز بحث در باب مسئله ای است که در فلسفه به معنی اخص طرح می گردد، یعنی «وجود مطلق» که خدای شریعت است و معشوق حقیقی و محبوب واقعی در طریقت و در زبان عرفان. اینجا تمام داده های فلسفه در معنای اعم به پای این محبوب قربانی می شود و در خدمت این محبوب و اثبات و قبول او قرار می گیرد …. و من برآنم که ایران شناسی نیز چنین حال و هوایی دارد:

ایران شناسی در معنی عام راه بردنِ ویژه به دانش های گوناگون است که هر یک چهره ای از چهره های ایران را به ما می نماید، یعنی شناختی اجمالی، امّا گویا و دقیق از موضوع های گوناگون در دانش های گوناگون، اعم از دانش های انسانی و ادب و هنر تا دانش های تجربی و ریاضی که ایران شناس باید پایگاه و جایگاه ایران را در دانش های گوناگون بداند و به شناخت اجمالی اما دقیق آنها راه بَرد.

در این میان علوم انسانی و زبان و ادب فارسی، البته حکایتی خاص و نقشی ویژه دارند. آگاهی از این دانش ها باید زمینه ساز شناختی ویژه از موضوعی باشد که در ایران شناسی به معنی خاص مطرح می شود و آن «ایران» است به مثابۀ روح و روان و جان دانش ایران شناسی، همان «ققنوس» که «از خاکستر خود زاییده می¬شود». این‌جا هم در

ایران شناسی، چون آن‌جا در فلسفه به معنی اخص، جملۀ داده ها در خدمت موضوع بحث قرار می گیرد، در خدمت «ایران» و کار خطیر ایران شناسی از سر عشق که در عین حال عالمانه و روشمندانه نیز هست. این سخن بدان معناست که ایران یعنی موضوع ایران شناسی در معنی خاص گرچه برای ایران‌شناس به‌ویژه ایران‌شناسِ ایرانی، چون جان عزیز و دوست‌داشتنی است، اما این دوست داشتن به هیچ روی موجب چشم فرو بستن بر کاستی ها نخواهد بود که عاشق واقعی در کاستی‌های معشوق هم به قصد از میان برداشتن آن‌ها، تأمل می کند. چنین است که می توان مطالعه و شناخت مهرورزانه امّا روشمندانه و

بی طرفانه ایران را ایران‌شناسی به معنی خاص یا اخص دانست.

در جریان این مطالعه، چنان‌که گفته شد، از دست‌آوردهای

ایران شناسی در معنی عام استفاده می شود، امّا یک نکتۀ بسیار مهم نیز گفتنی است که در این میان «زبان مشترک یعنی زبان فارسی و ادبیات این زبان، که هم زنده ترین منابع تاریخ ایران است»، هم بنیاد هویت ملی ماست، نقشی ویژه ایفا می کند، نقشی که اگر آن‌ را نادیده انگاریم، هویت ملی خود را نادیده انگاشته ایم.

بارها گفته ام و با استفاده از دو اصطلاح فلسفی، بار دگر می گویم که هویت ملی – به تعبیر فلسفی – چونان «ماده» است که تعیّن و تشخّص ندارد و زبان ملی – باز هم به تعبیر فلسفی- به سان «صورت (=حقیقت)» است که چون به ماده یعنی به هویت ملی بپیوندد هویت ملی تعیّن و تشخّص می یابد و معنی پیدا می کند.

تأکید بر ایران شناسی از سر عشق به هیچ روی شگفتی انگیز و ناسازگار با اصول پژوهش نیست که اگر نیک بنگریم، پژوهندۀ واقعی عاشقی است که موضوع پژوهش، معشوق اوست و چون چنین است می تواند با پشتکاری خستگی ناپذیر عمر عزیز صرف کار پژوهش کند و احساس کند که از عمر خود چنان‌که باید بهره گرفته است و حاصل کار هم همان است که باید باشد یعنی پژوهشی محققانه و درجه اوّل. حال اگر موضوع پژوهش میهن باشد و پژوهنده از ایران سخن بگوید و در اندیشۀ شناخت ایران باشد عشق هم شکوهی دیگر می یابد و وظیفه ای سنگین تر و در عین حال دل‌خواه تر از هر وظیفه ای که در هر پژوهش ممکن است به عهده پژوهنده نهاده شود، به عهده ایران‌پژوه نهاده خواهد شد تا از «پیری روشن ضمیر با شعار اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک» سخن بگوید، پیری که پیوسته « در تاریخ جهان حاضر بوده»! و سرانجام در پژوهش عالمانه – عاشقانه خود بدین نتیجه برسد که «رسالت این پیر روشن ضمیرِ همیشه حاضر در تاریخ جهان به پایان نرسیده … می تواند قد راست کند و آن گونه که در خور تمدن و فرهنگ اوست نکته های بسیار به جهان بیاموزد» و دوباره شخصیّت هایی چون فردوسی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ بپرورد که «هسته مرکزی این فرهنگ روح ویژه ای است به نام «ایرانیت» که با همه حسن ها و

عیب هایش همچنان پویاست…. ».

بر این باورم که آن ایران‌شناس که با به کارگیری روش های دقیق پژوهش در حوزۀ ایران‌شناسی به معنی اخص به پژوهش می پردازد، باید باوری داشته باشد و احساسی که در این رباعی زنده یاد استاد «اسلامی ندوشن» سروده شده:

آن دخت پری وار که ایران من است

پیدا و نهان بر سر پیمان من است

هم نیست ولی نهفته در جان من است

هم هست ولی دور ز دامان من است

روزنامه اطلاعات