مهندس بیژن علی آبادی
در دهه۱۹۷۰ میلادی یک معمار ایتالیایی نظریه ای در مورد معماری بام ساختمان ها و بهره وری ارائه نمود که در آن نظریه اعلام شد که بام ساختمان یکی از سطوح و فضاهای ساختمان می باشد و باید در مورد آن کلیه جوانب را اندیشید و در آن نظریه بام ساختمان را نمای پنجم نامید و اضافه نمود که بام فقط محل استقرار دستگاه های حرارتی و برودتی نیست بلکه وظیفه معمار است که باید برای بام معماری لازمه تعریفی همگن با نما و سایر کاربری تعریف وآن را در پروژ لحاظ کند .
معمار نباید بام ساختمان را ففط سقف آخر پوشش نهایی ببیند بلکه باید برای آن هویت و کاربری و زندگی تعریف کند.
لازم به ذکراست که در برخی مناطق از نظر جغرافیایی بدلیل بارش برف و باران امکان پوشش از سقف های شیب دار احداث باغ بام ( روف گاردن ) وجود ندارد بنابراین تعریف باغ بام ( روف گاردن ) در ساختمان با سقف مسطح قابل اجراست .
شاید برخی از سازندگان در این مناطق تمایل به تعریف باغ بام ( روف گاردن ) در بام راداشته باشند در این حالت میتوان سقف باغ بام ( روف گاردن ) را شیب دارتعریف نمود تا قابل بهره برداری باشد .
همانگونه که میدانیم معماری سبزبنابه تعریف بردن طبیعت سبزدرنماو تراسها وبالکنها وبام وزندگی است که باایجادباغ بام ( روف گاردن ) میتوان گفت که قدمی درراه محقق نمودن این پروسه انجام خواهد شد .
با توجه باینکه بام دارای وسعت بیشتری از واحدهای احداثی طبقه زیرین می باشد بنابراین تخصیص دادن بام به فضای استقرار و چیدمان دستگاه های گرمایش و سرمایش چندان معقول نیست و برای ساکنین دارای جاذبه لازمه را ندارد و ارزش افزوده اقتصادی ندارد و فقط نشانگر هدر رفتن سرمایه آن فضا است .
در برخی از مجتمع ها در اطراف فضای استقرار دستگاه های تاسیساتی قسمت دیوار جداکننده ای از سایر قسمت ها در نظر گرفته شده که در این راستا بهترین گزینه بهره برداری ازآن قسمت فضا ها می باشد .
یک معمار ایتالیایی در دهه 1970 طراحی بام بعنوان را بعنوان نما پتجم دانست واظهار داشته که برای نمای پنجم باید طراحی کاریری لازمه انجام شود .
بام هر مجتمعی تشکیل دهنده سطح پوشش بنا وبعبارت دیگر سطح تمام کننده بنا از فضا میباشد که در این راستا تخصیص بام به نمای پنجم معماران وطراحان را برآن داشت که از فضای بام بهره برداری بهینه با توجه به معماری سبز گردد که در این راستا در برخی از مجتمع ها بام راتبدیل به روف گاردن ( بام باغ ) نموده و همزمان نقش انسان را درآن لحاظ نموده اندکه باایجاد بام ( روف ) به باغ ( گاردن ) بهره برداری نیز در آن مد نظر طراحان قرار کرفته است و این حرکت میتواند در ادامه معماری سبز باشد .
درمجتمعهای نجاری ایجاد روف گاردن ( باغ بام ) ودر محوطه آن چنیدمان صندلی ومکانهای استراحتی وبا ارایه خدمات پذیرایی باعث میشود که نسبت به بهره برداری جذب مشتری به مجتمع افزایش یابد .
نکته بسیار مهم آن که اگر از سطح بام بهره برداری بهینه گردد دیگر سطحی رها شده نداشته و بام فقط برای استقرار دستگاه تاسیساتی در بام وجود نخواهد بود و در این پروسه نقش معمار در خلاقیت اثر یک معماری سبز که قسمتی از آن باغ بام ( روف گاردن ) را در بر می گیرد مشخص می شود .
شایان ذکر است نیاز است که معمار ( طراح ) در هنگام طراحی مجموعه باغ بام ( روف گاردن ) را در طرح خود لحاظ کند زیرا باغ بام ( روف گاردن ) نیاز به تامین نور و انرژی و سایر تاسیسات لازمه را دارد .
اگر بخواهیم در روز و در ساعاتی که خورشید تابان است از آن استفاده کنیم میبایست قسمت یا کل فضاهای قابل استفاده را با سقف های بسیار سبک همانند اسکلت بسیار سبک پوشش با ورق های بی کربنات ( ضد آفتاب ) و امثالهم در نظر بگیریم و در این حالت پوشش سقف ها می تواند متحرک باشد بدین ترتیب که در زمان تابش خورشید و یا نزولات آسمانی به صورت محافظ مبلمان زیر ان و حفاظت عمل کند تا بتوان از فضای زیر آن بهره برداری نمود .
در عصری زندگی میکنیم که لازم است امکانات را بوجود آوریم واز آن بهره جوییم .
شایان ذکر است در زمانی که در دانشکده معماری دانشگاه تدریس میکردم از دانشجویان طراحی نمای را خواستار می شدم و در این پروسه با استقبال دانشجویان روبرو شدم.
به خاطر دارم که در قدیم در برخی مزارع و یا باغ ها در گیلان و مازندران یک بنای چوبی دو طبقه چهار طرف باز با سقف شیب دار چوبی بنا می کردند که در طبقه همکف ( در تراز زمین ) فقط پایه ها چوبی بنا بود و در طبقه فوقانی ( اول ) فضا جهت نشستن و حتی خوابیدن و بهره برداری بصری بود و با احداث این گونه بناها محل نشستن و یا خوابیدن بر روی زمین نبود و این بنا معمولا” با سقف چوبی و تیرک های چوبی و یا شالی پوشیده می شد که این اقامت گاه تابستانی و یا خانواده کشاورز بوده که اگر اشتباه نکنم به نام نفاریا نامی دیگر نامیده می شد .
نکته : تراس و یا بالکن فقط سایبان و یا محل مختص آویزان کردن لباس ها نیست بلکه فضای رفاهی است که به نظر نویسنده باید برای بهره برداری از آن هم برنامه ریزی بهینه نمود از قبیل یک فضا تفریحی برای کودکان و بچه ها و همحنین والدین . در پایان امیدوار است روزی فرا رسد که از کلیه فضاهای درون و برون هر واحد و یا مجتمعی استفاده بهینه گردد و از هدر رفتن فضاهای جلوگیری شود